پیش از آنکه گرفتار واژگان حقوقی و بوروکراتیک همچون «مهاجر غیرقانونی یا قانونی» شویم، میخواهم به ساحتی اجتماعی ارجاع دهم که احتمالا مناسبات هویتی ما را حتی به خطا شکل داده تا باور کنیم که مواجهات ما بر حق است.
ما انسانها فارغ از تمام کدهای هویتی که از راهروهای بوروکراتیک دولتهای ملی و محلی دریافت میکنیم، انسانهایی با اشتراکات فراوان زیستی و ریشههای مشترک تاریخی هستیم که حالا هر کداممان به تصادف در گوشهای از این کره خاکی متولد شدهایم.
احتمالا توضیح بدیهیات است اگر برای خودمان یادآور شویم که هیچ کدام از ما اختیاری در گزینش موقعیت جغرافیایی و محل تولدمان نداشتهایم؛ چشم بر جهان گشودهایم بیآنکه از ما در مورد ملیت و جغرافیا و قومیت و رنگ و نژاد پرسشی شده باشد، حالا چه در این موقعیتِ اجباری برگههای هویتی گرفته باشیم چه همچنان سرگردان مرزهایی باشیم که ساختارهای سیاسی برایمان کشیدهاند، همچنان یک وجه مشترک داریم: انسان هستیم و تفاوتی میان هیچکداممان نیست.
آنچه نباید فراموش کنیم، آن است که ما تنها «ساکنان» یک سرزمین هستیم، نه «صاحبان» آن. اینکه به تصادف ساکن منطقهای شدهایم، یا حتی اینکه در سالهای بعد از تولد به اجبار یا حتی به اختیار سرزمین دیگری را برای سکونت برگزیدهایم، نه مایه برتری است نه بردگی و سرشکستگی.
تنها کد هویتی معتبر ما، همان انسان بودن است که مجابمان میکند بهگونهای انسانی زندگی کنیم. اگر مستحق پاداش یا مجازاتی هستیم، با ارجاع به رفتار و شیوهی زیستنمان تعریف میشود نه کدهای هویتیِ انتزاعی همچون ملیت و قومیت و نژاد و رنگ و زبان.
اگر یک ایرانی مرتکب جرم -در هر سطحی- شود مواجههی قانونی با او به واسطه عمل ارتکابیاش باید تعریف شود نه ملیت او؛ ارتکاب جرم توسط یک ایرانی، مجوز جرمانگاری برای تمام ایرانیها را صادر نمیکند؛ به همین منوال در مورد افغانستانیها نیز قابل تعمیم است و اگر هر نوع تخلف یا جرمی از کسی با تابعیت افغانستانی رخ داده است، ارجاع قانونی باید به مرتکب و عمل ارتکابی او باشد نه ملیت و نژاد و قوم. اینها بدیهیات است که احتمالا تکرار آن برای خیلیهامان خستهکننده به نظر میرسد اما همین بدیهیات فراموششده، سالها -و اکنون در این روزها با شدت بیشتری- بسیاری از برخوردهای نادرست با مهاجران افغانستانی را از سوی عدهای، موجه جلوه داده است.
تجربههای تاریخی میتواند درسهای بزرگی برای ما داشته باشد، مواجهات مردم آلمان در روزهای پس از جنگ جهانی اول با مهاجران لهستانی و مقصر شناختن آنها در مورد شرایط کار و دستمزدی مردم آلمان، گرایشهای ملیگرایانه خطرناکی را به دنبال داشت که احتمالا نتایج آن را همهمان میدانیم.
مسئولیت اجتماعی و انسانی ما در هر جایگاهی که هستیم، وادارمان میکند در برابر اتفاقات اخیر در برخورد با ساکنان افغانستانی در ایران، موضع بگیریم پیش از آنکه تنها سوگواری و نالههای عامهپسندانه سر دهیم و کار از کار گذشته باشد. این سخن شاید به مذاق خیلیهایمان خوش نیاید اما «نژادپرستی از آنچه فکر میکنیم به ما نزدیکتر است».
* روزنامهنگار
۲۳۳۲۳۳