خودزنی

مشرق نیوز چهارشنبه 18 تیر 1404 - 17:53
در حالی‌که مقامات اسرائیلی از رویارویی و جنگ ۱۲ روزه به‌عنوان «پیروزی عظیم» یاد می‌کنند، نگاهی دقیق‌تر به تحلیل‌های داخلی خودشان، پیچیدگی‌ها و سرخوردگی‌های عمیقی را آشکار می‌سازد.

به گزارش مشرق، جنگ ۱۲ روزه اخیر میان ایران و رژیم صهیونیستی، که با حملات اسرائیل به سایت‌های هسته‌ای ایران و پاسخ موشکی متقابل تهران همراه بود، در محافل رسانه‌ای و تحلیلی اسرائیل واکنش‌های متفاوتی در پی داشته است.

در حالی‌که مقامات اسرائیلی از این رویارویی به‌عنوان «پیروزی عظیم» یاد می‌کنند، نگاهی دقیق‌تر به تحلیل‌های داخلی خودشان، پیچیدگی‌ها و سرخوردگی‌های عمیقی را آشکار می‌سازد که با روایت رسمی فاصله معناداری دارد.

مرون راپوپورت، روزنامه‌نگار اسرائیلی، در گزارشی تحلیلی ضمن به چالش کشیدن ادعای «پیروزی کامل» از سوی اسرائیل، به بررسی پیامدهای این جنگ بر امنیت و سیاست داخلی اسرائیل پرداخته که نکات قابل‌تأملی دارد.

سرخوشی گذرا، واقعیت تلخ: تکرار تاریخ یا آغاز فصلی نوین؟

در ساعات اولیه پس از اعلام آتش‌بس میان ایران و اسرائیل در ۲۴ ژوئن، فضای رسانه‌ای اسرائیل غرق در سرخوشی ناشی از توهم یک «پیروزی» بزرگ بود. اما تحلیلگر اسرائیلی که خود شاهد سرخوشی سال ۱۹۶۷ بوده، به نکته‌ای حیاتی اشاره می‌کند: «همان‌طور که تاریخ به ما یادآوری می‌کند، جنگ ژوئن ۱۹۶۷ آخرین جنگ اسرائیل نبود؛ به هیچ وجه. از بسیاری جهات، آن جنگ آغازگر دوره‌ای جدید از خونریزی بود.»

این نگاه انتقادی، روایتی جدید را پیش روی تحلیلگران ایرانی قرار می‌دهد. به باور این روزنامه‌نگار، جنگ کنونی در غزه و حتی همین رویارویی ۱۲روزه با ایران را می‌توان «ادامه مستقیم آن پیروزی باشکوه!» دانست. این یعنی اسرائیل در چرخه معیوبی از جنگ و «پیروزی‌های» توخالی گرفتار آمده که نه‌تنها به امنیت بلندمدت آن کمکی نمی‌کند، بلکه عملاً زمینه را برای درگیری‌های آینده فراهم می‌آورد. این اعتراف داخلی نشان می‌دهد که حتی در میان نخبگان فکری اسرائیل نیز، این برداشت که هر جنگی لزوماً منجر به ثبات می‌شود، در حال فروپاشی است.

این‌بار اما، روند «سرخوردگی» به‌مراتب سریع‌تر آغاز شد. تنها چند ساعت پس از اعلام ناگهانی آتش‌بس توسط دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، مشخص شد که این جنگ با ایران، بعید است به درگیری‌های اسرائیل با جمهوری اسلامی پایان دهد، چه رسد به تمام جنگ‌های آینده آن. این سرعت در سرخوردگی، خود نشانه‌ای از ناپایداری و سطحی بودن دستاوردهای ادعایی است و بیانگر آن است که لایه‌های عمیق‌تری از واقعیت، در زیر ادعاهای اولیه پنهان شده بود.

توهم «نابودی کامل»: وعده‌های تحقق‌نیافته نتانیاهو

یکی از مهم‌ترین نقاط تمرکز در تحلیل‌های ایرانی از این جنگ، بررسی اهداف اعلام‌شده توسط رژیم صهیونیستی و میزان دستیابی به آن‌هاست. بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، اندکی پس از آغاز حمله، سه هدف اصلی را مطرح کرد: «برچیدن برنامه هسته‌ای ایران، از بین بردن قابلیت‌های موشکی بالستیک آن و قطع حمایت از محور آتش.»

اسرائیل کاتز، وزیر دفاع، پا را فراتر گذاشت و حتی از هدف «ترور مقامات عالی رتبه» و «ایجاد تغییر نظام» در ایران سخن گفت. این اهداف بلندپروازانه، در واقع بازتابی از توهم قدرت و شناخت ناکافی از واقعیت‌های منطقه است.

اما به اذعان خود تحلیلگر اسرائیلی، این اهداف در عمل تحقق نیافته‌اند. او صراحتاً می‌نویسد: «آن هدف پایان بازی محقق نشد.» و اضافه می‌کند: «هیچ‌یک از سه هدف نتانیاهو محقق نشده است.» این اذعان، خط بطلانی بر تمام ادعاهای اولیه مقامات اسرائیلی می‌کشد. ایران نه‌تنها عجله‌ای برای بازگشت به مذاکرات هسته‌ای ندارد، بلکه هیچ محدودیتی بر زرادخانه موشکی روبه‌گسترش آن اعمال نشده و حمایتش از آنچه «حلقه آتش» نامیده می‌شود، کاهش نیافته است.

این روزنامه‌نگار اسرائیلی حتی به تناقض‌گویی‌های داخلی رژیم صهیونیستی و آمریکا نیز اشاره می‌کند. در حالی‌که نتانیاهو پس از حمله آمریکا به سایت‌های هسته‌ای ایران، مدعی «نابودی کامل» تأسیسات هسته‌ای ایران شد و ترامپ نیز همین ادعا را تکرار کرد، «ایرانی‌ها در پاسخ گفتند که قبل از حمله، بیشتر اورانیوم غنی‌شده را از فردو خارج کرده‌اند.»

علاوه بر این، یک گزارش CNN به نقل از منابع اطلاعاتی ایالات متحده فاش کرد که این حمله «احتمالاً در بهترین حالت، برنامه هسته‌ای ایران را ‹چند ماه› به تأخیر انداخته است.» این اطلاعات متناقض، نشان می‌دهد که حتی متحدان اسرائیل نیز به‌درستی اهداف این عملیات را درک نکرده بودند و نتانیاهو در حال ساخت یک روایت توهمی از «پیروزی» بود.

«طعم تلخ» جنگ: آسیب‌پذیری داخلی و افول بازدارندگی

یکی از مهم‌ترین بخش‌های این گزارش برای تحلیلگران ایرانی، بررسی تأثیر جنگ بر بازدارندگی اسرائیل و وضعیت جبهه داخلی آن است. در حالی‌که ارتش اسرائیل سعی در نمایش «برتری چشمگیر» خود داشت، نویسنده به واقعیاتی تلخ اشاره می‌کند که این ادعا را به چالش می‌کشد. او می‌نویسد: «از سال ۱۹۴۸، شهرهای بزرگ اسرائیل هرگز با تهدید پایداری که در طول این جنگ تجربه شد، روبه‌رو نشده بودند.»

ویرانی چندین ساختمان، آسیب‌های گسترده ساختاری به ۲۵ ساختمان دیگر، کشته شدن ۲۹ غیرنظامی اسرائیلی، بی‌خانمان شدن نزدیک به ۱۰ هزار نفر، و توقف کامل فعالیت‌های اقتصادی در شهرهای بزرگ، همگی شواهدی بر آسیب‌پذیری عمیق اسرائیل است. تصاویر ویرانی‌های تل‌آویو، بت یام و بئر السبع که «شبیه صحنه‌هایی از غزه بود»، و انتشار گسترده آن در سراسر منطقه، حتی در میان مخالفان ایران، ضربه‌ای کاری به وجهه بازدارندگی اسرائیل وارد کرد.

این روزنامه‌نگار صراحتاً اذعان می‌کند: «جنگ ۱۲ روزه با ایران، حس امنیت دیرینه آن‌ها را از بین برد. میلیون‌ها نفر احساس کردند که مصونیت آن‌ها در حال ترک خوردن است.» این جمله، نشانه‌ای آشکار از یک تغییر پارادایم در درک امنیت در جامعه اسرائیل است. علاوه بر آسیب‌های مادی، نویسنده به «عوارض روانی ماندگار» ناشی از تقلا برای پناه گرفتن، شب‌های بی‌خوابی و سردرگمی روزانه اشاره می‌کند. این تأثیرات روانی، به‌مراتب عمیق‌تر از خسارات فیزیکی است و می‌تواند بر روحیه جامعه و آمادگی آن‌ها برای درگیری‌های آینده تأثیر بگذارد.

به همین دلیل، تحلیلگر نتیجه می‌گیرد: «اگر درگیری دوباره شعله‌ور شود، بعید است که اسرائیلی‌ها با همان خونسردی به آن نزدیک شوند.» این یعنی، هزینه‌های انسانی و روانی جنگ برای اسرائیلی‌ها، بسیار بالاتر از آن چیزی است که مقاماتشان ادعا می‌کنند.

غزه، بازگشت ناگزیر: فشار داخلی برای پایان جنگ

مهم‌ترین پیامد این جنگ برای اسرائیل، به گفته این روزنامه‌نگار، بازگشت دوباره غزه به کانون توجه است: «اما اکنون که جنگ با ایران تمام شده است، غزه بار دیگر غیرقابل چشم‌پوشی است.» حادثه ۲۵ ژوئن در خان‌یونس که به کشته شدن هفت سرباز اسرائیلی انجامید، بار دیگر این حقیقت را به اسرائیلی‌ها یادآوری کرد. با پایان جنگ ایران، فشار داخلی برای پایان دادن به جنگ در غزه احتمالاً تشدید خواهد شد.

احساس «خستگی و ناامیدی» در میان سربازان اسرائیلی، به‌ویژه نیروهای ذخیره، رو به افزایش است. این تحلیلگر استدلال می‌کند که جنگ با ایران ممکن است این باور را در میان اسرائیلی‌ها تقویت کند که اگر کشورشان می‌تواند «با تهدیدی که ظاهراً وجودی مانند برنامه هسته‌ای ایران است، مقابله کند، مطمئناً می‌تواند چالش بسیار کوچک‌تری مانند حماس را مدیریت کند و در ازای آزادی همه گروگان‌ها، به توافقی برای پایان دادن به جنگ دست یابد.»

«انجمن خانواده‌های گروگان‌ها و مفقودین»، بلافاصله پس از آتش‌بس با ایران، بیانیه‌ای صادر کرد: «هر کسی که بتواند با ایران آتش‌بس برقرار کند، می‌تواند جنگ غزه را نیز پایان دهد.» این فشار مستقیم از سوی افکار عمومی و خانواده‌های آسیب‌دیده، نشان از تغییر اولویت‌ها در جامعه اسرائیل دارد و برای نتانیاهو که روی «کارت ایران» حساب ویژه‌ای باز کرده بود، یک بحران جدید محسوب می‌شود.

افول نفوذ منطقه‌ای و فشار غرب

این تحلیلگر اسرائیلی به نکته‌ای کلیدی اشاره می‌کند که می‌تواند برای آینده نتانیاهو سرنوشت‌ساز باشد: «بیش از ۳۰ سال است که «تهدید موجودیتی» ایران -و این ادعا که فقط او می‌تواند آن را خنثی کند- یکی از قدرتمندترین کارت‌های سیاسی نتانیاهو بوده است. اما اکنون او این بازی را انجام داده است. و بازی دوباره آسان نخواهد بود.» این یعنی، نتانیاهو دیگر نمی‌تواند به‌طور موثق ادعا کند که ایران در آستانه ساخت بمب است، زیرا این ادعا، «پیروزی قاطعی» را که او خود در تلویزیون زنده ادعا کرد و جشن گرفت، تضعیف می‌کند.

همچنین، نفوذ ترامپ در این جنگ نیز قابل‌تأمل است. این روزنامه‌نگار اسرائیلی اشاره می‌کند که «با تکیه بر ایالات متحده برای وارد کردن ضربه نهایی به فردو، اسرائیل عملاً تا حدی کنترل اوضاع را واگذار کرد.»

این وابستگی، به «یادآوری آشکار» برای اسرائیل بدل شد که «هنوز ترامپ حرف آخر را می‌زند.» نمونه آن، زمانی بود که پس از شلیک موشک ایران سه ساعت پس از آتش‌بس، اسرائیل هواپیماهای جنگی خود را برای تلافی فرستاد، اما ترامپ علناً در حساب Truth Social خود به اسرائیل هشدار داد که «آن بمب‌ها را نیندازید» و هواپیماها را مجبور به بازگشت کرد.

این نشان می‌دهد که حتی در اوج «پیروزی» ادعایی، اسرائیل در عمل تحت کنترل واشنگتن بود. خشم چهره‌هایی چون استیو بنن، از چهره‌های سرشناس MAGA، که نتانیاهو را «دروغ‌گوی بی‌شرمانه» خواند به‌خاطر نقض آتش‌بس حاصل از میانجی‌گری ترامپ، نشانه‌ای هشداردهنده برای نتانیاهو است.

علاوه بر این، کشورهای اروپایی که در طول جنگ ایران، بیشتر بر اساس «یک واکنش غریزی غرب در برابر شرق» از اسرائیل حمایت کردند، اکنون ممکن است «تهدیدهای خود را برای تحریم اسرائیل تشدید کنند، مگر اینکه به رنج در غزه پایان دهد» و شاید حتی به این تهدیدها عمل کنند. این بدان معناست که نتانیاهو نه‌تنها از پشتوانه داخلی محکمی برخوردار نیست، بلکه ممکن است حمایت بین‌المللی را نیز از دست بدهد. نتانیاهو و اسرائیل در یک بن‌بست استراتژیک گرفتار شده‌اند.

منبع: روزنامه فرهیختگان

منبع خبر "مشرق نیوز" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.