تاریخ انتشار: ۲۳ ژوئن ۲۰۲۵
منبع: فرانس۲۴
نویسنده: جوانا یورک
(خبرنگار و تحلیلگر مسائل بینالمللی در بخش اروپا و خاورمیانهی شبکهی France 24)
مترجم: لیلا احمدی
➖➖➖➖➖➖➖
عصر ایران/ یادداشت مترجم: روسیه همواره بازیگری پیچیده و چندلایه در عرصه دیپلماسی جهانی بوده است؛ بهویژه در خاورمیانه، که میان متحدان استراتژیک و رقبا، سیاستی دوگانه اما حسابشده در پیش گرفته است. در سالهای اخیر، روابط مسکو با ایران، اسرائیل و ایالات متحده ابعاد خاص خود را یافته و جنگ اخیر تهران و تلآویو، این موازنهی حساس را به نقطهی عطف تازهای رسانده است.
روسیه و ایران از مدتها پیش روابطی راهبردی برقرار کردهاند. دو کشور چه در بحران سوریه و چه در تقابل با غرب، منافع مشترکی داشتند.
همکاریهای اقتصادی و نظامی (از جمله استفاده روسیه از پهپادهای ایرانی در اوکراین) و توافقات امنیتیِ میانمدت، نشان از عمق این اتحاد دارد. با این حال، روسیه هرگز بهطور کامل در کنار ایران نمیایستد، بلکه ترجیح میدهد از این رابطه بهعنوان اهرم فشار یا ابزار چانهزنی در سطح بینالمللی استفاده کند.
در مقابل، روسیه با اسرائیل نیز روابطی محتاطانه اما فعال دارد. مسکو حضور یهودیان روستبار در اسرائیل، پیوندهای اقتصادی و نگرانیهای مشترک درباره حضور گروههای افراطی در منطقه را در نظر دارد. از اینرو، معمولاً در برابر اقدامات نظامی اسرائیل در سوریه سکوت کرده یا موضعی مبهم اتخاذ کرده است.
اما رابطه با آمریکا، بهویژه پس از تهاجم روسیه به اوکراین، بهطور فزایندهای خصمانه شد. تحریمهای سنگین غرب و حمایت نظامی گسترده آمریکا از اوکراین، روابط دو کشور را بهسطحی از تنش بیسابقه رسانده که تاکنون ادامه دارد.
روسیه در بستر جنگ ایران و اسرائیل، موضعی دوپهلو گرفته است؛ از سویی با محکوم کردن حملات آمریکا و اسرائیل به ایران، بر همبستگی با متحد استراتژیک خود تأکید میکند و از سوی دیگر، بههیچوجه وارد حمایت نظامی آشکار از تهران نمیشود. پوتین تلاش میکند خود را میانجی غیررسمی نشان دهد، کسی که "پیشنهادهایی برای صلح" مطرح میکند، بیآنکه مسئولیت رسمی بپذیرد.
روسیه از این بحران، بهرهبرداری تاکتیکی میکند. بر این باور است که قیمت نفت افزایش مییابد، تمرکز جهان از جنگ اوکراین منحرف میشود و منابع نظامی آمریکا به خاورمیانه سرازیر میشود. همه اینها همراستا با منافع پنهان مسکو هستند. در واقع، کرملین بیش از آنکه بهدنبال حل بحران باشد، در پی بهرهگیری از آن برای تقویت جایگاه خود در رقابت با غرب است.
در پی حملهی آمریکا به تاسیسات هستهای ایران، وزیر خارجهی کشورمان، عباس عراقچی، برای مشورت با کرملین، راهی مسکو شد. ولادیمیر پوتین در دیدار با او، ضمن محکومکردن «تجاوز بیدلیل» آمریکا، وعدهی کمک به مردم ایران را مطرح کرد. با اینحال، تحلیلگران معتقدند روسیه ورای این ابراز همدردیها، میتواند از ادامهی جنگ ایران و اسرائیل بهطور تاکتیکی بهرهبرداری کند.
بستن احتمالی تنگهی هرمز از سوی ایران، آبراهی که حدود ۲۰ درصد تجارت نفت جهان از آن میگذرد، قیمت نفت را افزایش میدهد و اقتصاد تحریمشدهی روسیه را تقویت خواهد کرد. همچنین، در حالیکه نگاه جهان به بحران خاورمیانه دوخته شده، توجهات از جنگ روسیه در اوکراین منحرف شده است و پوتین از این حالت سود میبرد.
اگر آمریکا وارد درگیری بلندمدت با ایران شود، منابع نظامیاش محدود خواهد شد. طبق تحلیل گروه بحران بینالمللی، موشکها و سامانههای دفاعی که ممکن بود به اوکراین برسند، به اسرائیل داده میشوند و این حالت به نفع روسیه است. از منظر اخلاقی نیز، ورود آمریکا به جنگی جدید با توجیه «دفاع پیشدستانه»، همان استدلالی است که پوتین برای حمله به اوکراین ارائه داده بود و حالا غرب باید با تناقضی آشکار در مواضعش روبهرو شود.
دیمیتری مدودف، معاون شورای امنیت روسیه، ادعایی مبنی بر احتمال حمایت برخی کشورها از ایران با تسلیحات هستهای را مطرح کرد، اما فعلاً چنین اقدامی دور از ذهن است. در عوض، روسیه از دیپلماسی نمایشی بهره میبرد که ظاهری صلحطلبانه دارد، اما در باطن به پیشبرد اهدافش در اوکراین معطوف است.
با وجود توافقنامهی راهبردی میان ایران و روسیه، کرملین هنوز کمک نظامی مستقیمی به تهران نکرده است. پوتین خود را نه در قالب میانجیگر رسمی، که بهعنوان پیشنهاددهندهی غیررسمی برای کاهش تنشها معرفی کرده است.
کارشناسان معتقدند روسیه نه توانایی واقعی برای شکلدادن به نظم جدید خاورمیانه دارد، نه نفوذ قاطعی در تهران یا تلآویو؛ اما پوتین بازیگری فرصتطلب و تاکتیکیست که از خلأهای دیپلماتیک برای تحکیم موقعیت خود استفاده میکند.
ترجمۀ مقالۀ جوانا یورک Joanna York، خبرنگار و پژوهشگر تحلیلی فرانس۲۴ را تقدیم تان میکنیم و مثل همیشه یادآور میشویم که انتشار مطالب نویسندگان خارجی در «عصر ایران»، به منزله تأیید کامل دیدگاههای مطرحشده در این مقالات نیست؛ هدف از ترجمه و بازنشر اینگونه مقالات، صرفاً آگاهیبخشی، گشودن دریچهای تازه به جهان اندیشه و بررسی نگاه رسانههای بینالمللی است.
جوانا یورک: وزیر خارجه ایران، عباس عراقچی، روز دوشنبه وارد مسکو شد و ولادیمیر پوتین اعلام کرد روسیه آمادگی دارد «به مردم ایران کمک کند»؛ پاسخی صریح به حملات ایالات متحده علیه مراکز هستهای ایران. هرچند کرملین حملات اسرائیل و آمریکا به تهران را محکوم کرده است، اما بسیاری از تحلیلگران بر این باورند که ادامهی این بحران، میتواند برای مسکو فرصتساز باشد.
چند ساعت پس از بمباران تأسیسات هستهای ایران در بامداد یکشنبه ۲۲ ژوئن، عراقچی از «مذاکران جدی» با پوتین خبر داد و گفت: «در شرایط خطرناک کنونی، رایزنی با روسیه میتواند بسیار حائز اهمیت باشد.»
پوتین در دیدار دو طرف، حملهی آمریکا به ایران را «تجاوزی کاملاً بیدلیل» توصیف کرد و وعده داد کشورش برای حمایت از مردم ایران «تلاش خواهد کرد». با اینحال، در پس این همراهی ظاهری، جنگی ادامهدار میتواند فرصتهای ژئوپلیتیک مهمی برای کرملین بههمراه داشته باشد.
روز یکشنبه (روز حمله به تأسیسات) ایران تهدید کرد که تنگهی هرمز را خواهد بست؛ گلوگاهی استراتژیک در جنوب ایران که حدود یکپنجم تجارت جهانی نفت از آن میگذرد. این تصمیم میتواند قیمت نفت را بهشدت افزایش دهد و اقتصاد تحریمزدهی روسیه را (که صادرکنندهی بزرگ انرژی است)، تقویت کند.
مهمتر آن که، این بحران توجه آمریکا و جهان را از جنگ اوکراین منحرف کرده است؛ پوتین حالا در سایهی آتش خاورمیانه، دست بازتری در اوکراین دارد. اگر آمریکا درگیر جنگی بلندمدت با ایران شود، منابع نظامیاش تحلیل میرود. به عبارت دیگر، موشکها، پدافندها و رهگیرهایی که باید به اسرائیل داده شوند، دیگر در اختیار اوکراین قرار نخواهند گرفت. همانطور که اولگ ایگناتوف، تحلیلگر ارشد گروه بحران بینالمللی میگوید: «این وضعیت، دقیقاً در راستای منافع روسیه است.»
ایالات متحده، با تکیه بر استدلالی مبهم دربارهی دفاع پیشدستانه، وارد این جنگ شده است؛ توجیهی که غرب برای تجاوز روسیه به اوکراین در سال ۲۰۲۲ آن را نپذیرفت. این تناقض اخلاقی نیز به نفع پوتین تمام خواهد شد.
کادری لیک، تحلیلگر ارشد شورای روابط خارجی اروپا معتقد است در بلندمدت، گرفتار شدن آمریکا در جنگی دیگر در خاورمیانه، همان فروپاشی پیشبینیشدهایست که پوتین سالهاست از آن سخن میگوید.
از سوی دیگر، دیمیتری مدودف، معاون شورای امنیت روسیه، یکشنبه در فضای مجازی نوشت ترامپ آمریکا را به جنگی تازه سوق داده و «برخی کشورها آمادهاند مستقیماً تسلیحات هستهای در اختیار ایران بگذارند»، که البته چنین سناریویی بعید است.
تا این لحظه، ایران با پهپادها و تجهیزات نظامی به روسیه کمک کرده، اما کرملین هنوز حمایت نظامی از تهران نکرده است. این در حالی است که دو کشور اخیراً توافقنامه راهبردی امضا کردهاند و وعدهی مقابلهی مشترک با تهدیدات امنیتی دادهاند.
پوتین در نشست سنپترزبورگ اعلام کرد روسیه آمادهی ایفای نقش میانجی رسمی نیست، اما «اگر پیشنهادی ارائه شود که هر دو طرف آن را بپذیرند، مسرتبخش است». در واقع، او خود را در قامت بازیگر دیپلماتیک اما بیطرف معرفی میکند، در حالیکه همزمان بر جنگ اوکراین تمرکز دارد.
کادری لیک از این سیاست پوتین با عنوان «دیپلماسی نمایشی» یاد میکند؛ رفتاری که بر مبنای آن، روسیه تظاهر میکند خواهان صلح و مذاکره است، اما در واقع به هیچکدام از خواستههای بنیادین طرف مقابل تن نمیدهد و صرفاً زمان میخرد.
تحلیلگران بر این باورند که مسکو عملاً نفوذی بر روندهای تصمیمگیری در تهران یا تلآویو ندارد، اما پوتین بازیگری ماهر در میدان تاکتیک است. شاید بهترین سناریو برای او، درگیری کوتاهمدت باشد که در آن روسیه کمک محدودی به ایران بدهد و در ازای آن، تهران از حمله به پایگاههای آمریکا خودداری کند؛ به عبارتی وابستگی بیشتر به مسکو و همزمان پرهیز از تشدید بحران با واشنگتن.
مسکو وانمود میکند در پی مهار آتش است، اما نیاز به شعلههایی دارد که بتواند از گرمایش بهرهمند شود.
در جهانی که تلاقی بحرانهای ژئوپلیتیکی سرعت گرفته، جنگ ایران و اسرائیل فرصتی طلایی برای روسیه پدید آورده تا در سایهی دود و آتشِ خاورمیانه و بیهیاهو اهدافاش را در اوکراین دنبال کند. مسکو که از آغازِ جنگ اوکراین در انزوا و فشار اقتصادی قرار داشت، اکنون با دو برگ برنده روبهروست: افزایش قیمت نفت و کاهش تمرکز غرب بر جبههی اوکراین.
اگر بستن تنگه هرمز تحقق یابد، شوک عظیمی به بازار جهانی نفت وارد میشود و منافع انرژی روسیه دوچندان خواهد شد. منابع نظامی آمریکا نیز در صورت تداوم بحران ایران، به جای اوکراین، به سمت اسرائیل خواهد رفت. این جابجایی منابع، خواه در سطح نظامی یا در سطح دیپلماتیک، به پوتین مجال تنفس استراتژیک میدهد.
روسیه در ظاهر نقش همراه و حامی ایران را بازی میکند، اما از ورود مستقیم به جنگ پرهیز دارد؛ نه از روی همدلی، بهدلیل محدودیت منابع نظامیاش که عمدتاً در اوکراین متمرکز شدهاند. از اینرو، کرملین ترجیح میدهد با دیپلماسی نمایشی، نقشی فعال در صحنه جهانی ایفا کند و خود را درگیر هزینههای سیاسی و نظامیِ بحران جدید نکند.
پوتین، در شمایل بازیگری ماهر، خود را در قالب میانجی غیررسمی نمایانده است؛ در ظاهر پشتیبان صلح است و در واقع، در پی بهرهبرداری تاکتیکی از نزاع. چنین سیاستی از منظر تحلیلگران، بخشی از راهبرد کلان او برای بازسازی قدرت روسیه در عصری چندقطبیشده است.
اگر جنگ ایران و اسرائیل به درگیری بلندمدت بدل شود، روسیه از معدود کشورهاییست که میتواند بدون شرکت مستقیم در جنگ، از پیامدهای آن بهرهمند شود؛ چه در بازار انرژی، چه در عرصه دیپلماسی و چه در میدان اوکراین. این همان بازی پیچیدهایست که کرملین استاد آن است؛ تظاهر به صلح با دمیدنِ شعلههای آتش.