شب خاطرهانگیز برنامه «اکنون» با اجرای سروش صحت با موضوع جایگاه زبان و ادبیات کلاسیک در جهان معاصر، پیوندی میان فرم و محتوا، و بازگشت به تاریخ بیهقی و گلستان سعدی جایی که مخاطب بار دیگر میزبان اندیشه و زبان یاسین حجازی شد؛ نویسندهای که با کتاب «آه» و مطالعاتش در حوزه تاریخ بیهقی و نثر کلاسیک، نقشی جدی در احیای توجه به متون کهن فارسی داشته است.
به گزارش ایبنا، حجازی پس از چند سال وقفه دوباره به قاب تصویر برگشت؛ وقفهای که برای بسیاری از علاقهمندان به ادبیات کلاسیک و تاریخ بیهقی، طولانی و مشهود بود.
صحت برنامه را با ارج نهادن به لحظه حال آغاز کرد؛ همان اکنونی که او آن را «تنها ثروت واقعی آدمیزاد» خواند. در ادامه، میزبان با استفاده از استعارهای زیبا، از مداد رنگیهای ششتایی و آرزوی دوران کودکیاش برای داشتن جعبه ۴۸ رنگی لیرا سخن گفت؛ آرزویی ساده اما تمثیلی عمیق برای تجربهی رنگارنگتر زیستن، متنوعتر دیدن، و آگاهتر بودن از امکانات انسانی.
سروش صحت گفت: بعضیها شاید تنها شش رنگ را میشناسند، چون ندیدهاند که اصلاً جعبه ۴۸ رنگ هم وجود دارد و شاید هیچوقت کسی چنین چیزی را به آنها نشان نداده باشد.
او این تمثیل را به موضوع برنامه پیوند زد و تأکید کرد که استمرار برنامههایی چون «اکنون»، فرصتی است برای باز کردن دوباره جعبههای فراموششدهای که میتوانند دید انسان را وسعت ببخشند.
یاسین حجازی، مهمان این قسمت از برنامه، با همان بیان آرام، متین و دقیقش، گفتوگو را آغاز کرد. او اشاره کرد که از زمان آخرین حضورش در «کتابباز» که به نوروز ۱۴۰۰ بازمیگردد، بیشتر وقت خود را در فضای ادبیات قرون چهارم تا هفتم هجری گذرانده است؛ دورانی که به اعتقاد او، «عصر طلایی نثر فارسی» محسوب میشود.
در طول این سالها، حجازی دو مسیر عمده را به شکل کارگاهی دنبال کرده است: یکی ادامه خوانش و تدریس تاریخ بیهقی، و دیگری اضافه کردن گلستان سعدی به مجموعهی مطالعات و کلاسهای خود.
او در توصیف سعدی گفت: سعدی از نظر من مجتهد زبان فارسی است. مترونوم زبان است؛ خاصه برای کسانی که به زبان و فرم حساسیت دارند. کسی که سعدی میخواند، با فرم، با ظرافت، با وزن و آهنگ زبان فارسی آشنا میشود. خواندن او برای همه کسانی که میخواهند خوشزبان بنویسند و دقیق بخوانند، ضروری است.
یکی از درخشانترین بخشهای این گفتوگو، نقل حکایتی از گلستان سعدی توسط حجازی بود؛ حکایتی در باب خوشآوازی و اهمیت چگونه گفتن.
در این حکایت، مردی خوشصدا قرآن میخواند و دیگری، با صدای ناخوش، به بلندترین شکل ممکن همان کار را انجام میدهد. سعدی با ظرافت و ایجاز، این مضمون را مطرح میکند که حتی سخن گفتن از موضوعی مقدس، اگر با فرم مناسب همراه نباشد، میتواند آسیبزننده باشد.
حجازی با اشاره به این حکایت بیان کرد: این همان بحث فرم و محتواست. حتی در قرن هفتم، سعدی دارد ما را هشدار میدهد که چگونه گفتن، دستکمی از چه گفتن ندارد. و چه کسی بهتر از سعدی که این حرف را به زبان بیاورد؟
در بخشی دیگر از گفتوگو، سروش صحت به یک واقعیت ملموس اشاره کرد و گفت: اینکه برای بسیاری از مخاطبان امروز، خواندن متونی مانند گلستان یا تاریخ بیهقی دشوار و سنگین جلوه میکند.
حجازی این نگرانی را با درک کامل پذیرفت اما با نگاهی متفاوت به آن پاسخ داد. او گفت: ما امروز به زبانهایی خو کردهایم که در طبقه فرودین ادبیات فارسیاند. یعنی فارسی هستند، اما نه آن فارسی که هزار سال تمدن پشت آن است. سخت نیستند؛ ما فقط دور افتادهایم.
او برای رفع این فاصله پیشنهاد کرد: آدم باید فقط سه چهار خط بخواند. اگر از آن چند خط لذت برد، اگر حالش با آن خوب شد، فردا دوباره سه چهار خط دیگر بخواند. لخت لخت، آرام آرام، با ذوق و بدون عجله. کتابها اینطور خوانده میشوند، نه با شتاب.
در حاشیه گفتوگو، حجازی آرزویی را با صحت در میان گذاشت: اینکه یکی از اشعار انتخابیاش در برنامه توسط محیالدین تقیپور، از اعضای تیم اجرایی برنامه، خوانده شود. صحت با آغوش باز این آرزو را پذیرفت و لحظهای شاعرانه در برنامه رقم خورد؛ لحظهای که شعر، زبان، صدا و مخاطب در یک قاب جمع شدند.
گفتوگوی یاسین حجازی و سروش صحت، گفتوگویی صرفاً ادبی یا تاریخی نبود. این برنامه نمایشی بود از تلاقی زبان، اندیشه، فرم و زندگی. یادآوری اهمیت «اکنون»، «تنوع رنگها»، «دقت در گفتن» و «بازگشت به ریشهها» مضامینی بودند که در تمام طول برنامه تکرار شدند.
در زمانی که سرعت و سطحینگری زندگی معاصر را شکل داده، چنین لحظاتی از مکث و بازاندیشی، حکم تنفس عمیقی را دارد در دل شلوغی. بازگشت حجازی به صفحه تلویزیون، و تمرکز او بر بیهقی و سعدی، میتواند دریچهای تازه برای مخاطبانی باشد که هنوز به ارزش واژه، جمله، و وزن زبان باور دارند.