به گزارش رکنا، یک رسانه چینی در تحلیلی درباره جنگ ۱۲ روزه نوشت: بهطور کلی، موقعیت راهبردی ایران پس از این درگیریها نسبت به پیش از حمله آمریکا تقویت شده است. در مقابل، بازنده اصلی این جنگ، نه ایران، بلکه خود آمریکا بود؛ کشوری که بهجای ایفای نقش یک رهبر جهانی در مسیر صلح و کرامت انسانی، بیش از پیش به ابزاری برای تحقق خواستههای امنیتی مطلق اسرائیل تبدیل شده است.
تنها چند ساعت پس از آنکه آمریکا در روز ۲۱ ژوئن ۲۰۲۵ سه سایت هستهای ایران را بمباران کرد، دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، این اقدام را "موفقیتآمیز" خواند و بهعنوان یک پیروزی اعلام کرد؛ واکنشی که یادآور رفتار مشابه جورج بوش در آغاز جنگ عراق در سال ۲۰۰۳ است. بوش نیز پس از آغاز بمباران عراق، آن را یک "ماموریت موفق" نامید؛ اقدامی که در نهایت به سالها خشونت، کشتار و بیثباتی منجر شد.
اکنون نیز تصمیم شتابزده و بدون پشتوانه ترامپ برای حمله به ایران در حالی اتخاذ شد که روند جدیدی از مذاکرات هستهای میان دو کشور در جریان بود. این اقدام نهتنها گامی در جهت صلح نبود، بلکه انتخابی کاملاً سیاسی برای شعلهور کردن تنشها در خاورمیانه محسوب میشود. در واقع، این بمباران هیچ ارتباطی با تهدید فوری علیه منافع آمریکا نداشت، بلکه اقدامی حسابشده برای تغییر مسیر دیپلماسی بهسمت تقابل بود.
ترامپ پیشتر نیز در مه ۲۰۱۸ از توافق هستهای برجام خارج شده بود؛ توافقی که برای حفظ صلح و برنامه هستهای غیرنظامی ایران طراحی شده بود. هرچند در آوریل ۲۰۲۵ مذاکرات جدیدی آغاز شد و ترامپ حتی از "نزدیکی به توافق" سخن گفت، اما بهطور ناگهانی دستور حملهای غافلگیرکننده را صادر کرد و مدعی شد که برنامه هستهای ایران «نابود شده است»؛ ادعایی که چند روز بعد، توسط سازمان اطلاعات دفاعی آمریکا تکذیب شد.
بیتردید، آثار و تبعات این تصمیم سیاسی سالها زمان خواهد برد تا بهطور کامل روشن شود، اما برندگان و بازندگان اولیه از هماکنون مشخص هستند.
بهنقل از شبکه چینی CGTN، یکی از برندگان اصلی این جنگ، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است. با اینکه بخشی از منابع و زیرساختهای آن آسیب دیده، اما سپاه توانسته مشروعیت تازهای بهعنوان مدافع مردم و حاکمیت ایران کسب کند. همچنین اکنون این نهاد نظامی میتواند مواضع پیشین خود درباره اسرائیل و اهداف آمریکا را با استناد به این حمله توجیهپذیر جلوه دهد. حتی این احتمال مطرح است که از شرایط جدید برای خروج ایران از پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT)، اخراج بازرسان بینالمللی و توسعه برنامه هستهای استفاده شود.
در نتیجه این جنگ ۱۲ روزه، موقعیت راهبردی ایران تقویت شد؛ اما در مقابل، آمریکا با این اقدام پرهزینه، بیش از هر کشور دیگری آسیب دید. واشنگتن بهجای آنکه در جایگاه یک رهبر جهانی برای صلح و کرامت انسانی ظاهر شود، در عمل به ابزار اجرایی سیاستهای سختگیرانه اسرائیل تبدیل شد.
علاوه بر این، شهروندان آمریکایی ممکن است در ادامه با محدودیتهای داخلی و سرکوب بیشتری مواجه شوند. اروپا نیز در این میان متضرر شد؛ زیرا ترامپ عملاً تلاشهای دیپلماتیک اروپا برای میانجیگری را نادیده گرفت. اگر سیاستهای قاره سبز همچنان در مسیر همراهی با آمریکا باشد، رهبران اروپایی باید خود را برای پیامدهای امنیتی این جنگ، از جمله افزایش حملات تروریستی در خاک خود، آماده کنند. یکی از درسهای تلخ این جنگ برای اروپا آن است که دیگر نمیتواند روی آمریکا بهعنوان یک شریک امنیتی قابل اعتماد حساب باز کند.
عربستان سعودی و سایر متحدان آمریکا در منطقه هم از این بحران آسیب دیدهاند. ریاض همراه با سازمان همکاری اسلامی، اقدام آمریکا را «خطرناک» توصیف کرده و آن را تهدیدی برای ثبات منطقه دانستهاند. سازمان همکاری اسلامی همچنین نقض حاکمیت ایران را محکوم کرده و خواستار بازگشت به گفتوگوهای دیپلماتیک شده است.
در نهایت، همانطور که تجربه عراق نشان داد، نابودی اهداف نظامی آسانتر از حفظ اعتبار و نفوذ بینالمللی است. ترامپ نیز اکنون قدم در همان مسیری گذاشته که پیشتر بوش را در آن گرفتار کرد؛ مسیری که بازگرداندن صلح و اعتبار آمریکا را به چالشی بزرگتر از همیشه تبدیل خواهد کرد.