عصر ایران؛ لیلا احمدی- درگیری اخیر اسرائیل و ایران در عرصه جهانی بازتابهای گستردهای یافت و نشان از پیچیدگی و حساسیت این موضوع در روابط بینالملل داشت.
دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، با صدور مجوز حمله به تأسیسات هستهای ایران، خطر جنگ طولانیمدت و پرهزینه در خاورمیانه را افزایش داد، اما فقط دو روز پس از این تصمیم، با میانجیگری در آتشبسِ اسرائیل و ایران، نشان داد میتواند نقش تعیینکنندهای در پایاندادن به تنشها داشته باشد.
ترامپ در شبکه اجتماعیاش اعلام کرد این آتشبس به نفع چین هم هست؛ چون به چین اجازه میدهد به خرید نفت از ایران ادامه دهد؛ هرچند بعدها کاخ سفید این موضوع را به رفع تحریمها تعبیر نکرد.
در واقع، فرسته (پست) ترامپ بیشتر بیانگر این بود که اقداماتِ آمریکا، مانع بستهشدن تنگه هرمز شده است؛ تنگهای حیاتی برای تجارت نفت جهان که ایران تهدید کرده بود آن را خواهد بست. چین که بخش عمدهای از نفت مورد نیاز خود را از این منطقه وارد میکند، در معرض خطر بزرگی قرار گرفت.
چین برخلاف آمریکا که رابطه نزدیکی با اسرائیل دارد، تلاش کرد رویکردی محتاطانه و غیرمستقیم داشته باشد و از مداخله نظامیِ مستقیم در حمایت از ایران خودداری کند.
این کشور در سطح دیپلماتیک در قالب میانجی ظاهر و خواهان کاهش تنشها شد، اما تلاشهایش برای میانجیگری موفق نبود و نهایتاً آمریکا با موضع قویتر توانست این درگیری را موقتاً به آتشبس برساند.
تحلیلگران میگویند تعجبی ندارد که آمریکا توانسته نقشی کلیدی در پایان درگیری داشته باشد، زیرا اسرائیل بدون حمایت نظامی و تسلیحاتی آمریکا نمیتواند در جنگ طولانیمدت با ایران یا غزه دوام بیاورد.
از سوی دیگر، چین از نظر نفوذ سیاسی و اقتصادی در این منطقه به اندازه آمریکا قدرتمند نیست و بیشتر بهعنوان شریک اقتصادی ایران شناخته میشود تا متحد استراتژیک.
در عین حال، حمایت آمریکا از اسرائیل و حملات آن به ایران، دیدگاه چین را نسبت به آمریکا بهعنوان یک قدرت بیثبات و قانونگریز تقویت کرده است.
چین که در سالهای اخیر کوشیده خود را بهعنوان شریک قابل اعتماد و ثباتبخشِ جهانی معرفی کند، سیاستهای آمریکا را عامل بیثباتی منطقهای میداند.
از منظر چین، جنگ و تنشها در خاورمیانه فرصتی است تا توجه آمریکا از حوزه آسیا به این منطقه کشیده شود و فشار و رقابت در منطقه هند-اقیانوسیه -که چین نفوذ زیادی در آن دارد- کاهش یابد.
به همین دلیل، آمریکا تلاش میکند با همکاری شرکای منطقهای مانند استرالیا، هند و ژاپن، حضورش را در این منطقه افزایش دهد و از گسترش نفوذ چین جلوگیری کند.
رویکرد ترامپ در موضوع تعرفهها و سیاستهای اقتصادی باعث شد چین نگاه خود را نسبت به آمریکا بهعنوان شریک غیرقابل اعتماد تقویت کند. تعرفههای سنگین و غیرمنتظره آمریکا در دوره ترامپ باعث شد شرکتها و اقتصاد چین بهدنبال تنوعبخشی به بازارهای خود باشند و کمتر به آمریکا وابسته شوند.
شیجینپینگ، رئیسجمهور چین، در نشستهای اخیر به پیچیدگی و ناپایداری روابط بینالمللی اشاره کرد و بر نیاز به روابط قویتر با شرکای اقتصادی تاکید داشت تا چین بتواند ثبات خود را بهعنوان شریک اقتصادی اثبات کند.
چین در مورد جنگ اسرائیل و ایران، به طور خاص تلاش کرد از درگیری مستقیم با آمریکا اجتناب کند و از کشورهای منطقه خواست تنشها را تشدید نکنند. با این حال، مشاهده آمادگی آمریکا برای مداخله نظامی ممکن است باعث شود چین در آینده رویکرد محتاطانهتر یا حتی تقویتشده نسبت به سیاستهای منطقهای و بهویژه موضوع تایوان اتخاذ کند.
تایوان که از نظر چین بخشی از خاک این کشور محسوب میشود، در سالهای اخیر شاهد افزایش تنشهای نظامی و سیاسی بوده است. چین بهشدت با تحرکات نظامی یا سیاسی تایوان مخالف است و رزمایشهای نظامی خود را در اطراف این جزیره افزایش داده است. دولت تایوان نیز با تقویت آمادگیهای دفاعی، پیام روشنی به چین داده که از خود دفاع خواهد کرد.
حضور آمریکا در منطقه اقیانوس آرام غربی، بهویژه حمایتهای نظامی و سیاسی از تایوان، باعث شده چین این منطقه را حوزه استراتژیک خود بداند و تلاش کند نفوذ آمریکا را کاهش دهد. از دیدگاه پکن، تمرکز آمریکا بر درگیریهای خاورمیانه میتواند فرصت خوبی برای گسترش نفوذ چین در آسیا باشد.
این تحولات نشان میدهند بازیگران جهانی مانند آمریکا و چین تلاش میکنند با استفاده از دیپلماسی، قدرت نظامی و روابط اقتصادی، جایگاه خود را در جهان تثبیت کنند. درگیریهای منطقهای مانند جنگ اسرائیل و ایران از سویی بر امنیت منطقه تاثیر میگذارند و از سوی دیگر معیاری برای سنجش قدرت و نفوذ جهانی این کشورها هستند.
چین با توجه به تجربه اخیر، ممکن است سیاست خارجی خود را بازنگری کند و با آموختن از رفتارهای آمریکا، راهبردهای جدیدی برای مواجهه با بحرانها و مدیریت روابط جهانی اتخاذ کند. از سوی دیگر، آمریکا نیز با توجه به این که در چندین جبهه بینالمللی درگیر است، ممکن است به محدودیتهای خود بیشتر واقف شود و در برخی موارد به دنبال کاهش هزینهها و تمرکز بر حوزههای استراتژیکتر باشد.
رابطه ایران و چین در سالهای اخیر عمدتاً حول محور همکاریهای اقتصادی و انرژی شکل گرفته و چین را به شریک تجاری مهم ایران بدل کرده است. با این حال، چین از ورود مستقیم به تنشهای منطقهای و مداخلات نظامی پرهیز میکند و ایران را بیشتر شریک اقتصادی میبیند تا متحد راهبردی. در مقابل، آمریکا با حمایت نظامی و سیاسی گسترده از اسرائیل و اعمال فشار بر ایران، نقشی کلیدی در تحولات منطقه دارد که موجب شده چین و روسیه هرکدام بهنحوی متفاوت با این وضعیت برخورد کنند. چین با تمرکز بر دیپلماسی، ثبات و منافع اقتصادی، تمایلی به درگیری نظامی ندارد اما بهعنوان رقیب قدرتمند جهانی، رفتار آمریکا را غیرقابل پیشبینی و مخرب میداند. بهبود و تعمیق روابط راهبردی ایران و چین نیازمند توسعه همکاریهای اقتصادی، فناورانه و دیپلماتیک است که باید با مدیریت هوشمندانه انتظارات و حفظ تنوع در سیاست خارجی همراه شود. چنین رویکردی میتواند موقعیت ایران را در برابر فشارهای بینالمللی تقویت کند و جایگاهش را در منطقه و جهان ارتقا دهد.
ترجمۀ مقالۀ میراندا جیارِتنم را تقدیمتان میکنیم و مثل همیشه یادآور میشویم که انتشار مطالب نویسندگان خارجی در «عصر ایران»، به منزله تأیید کامل دیدگاههای مطرحشده در این مقالات نیست؛ هدف از ترجمه و بازنشر اینگونه مقالات، صرفاً آگاهیبخشی، گشودن دریچهای تازه به جهان اندیشه و بررسی نگاه رسانههای بینالمللی است.
➖➖➖➖➖➖➖
میراندا جیارِتنم/ تایم (27 ژوئن 2025): سبک رهبری دونالد ترامپ که آمیزهای از جاهطلبی، نظمخواهی، آشوب و میانجیگری است، میتواند برای پکن تهدیدی مبهم و فرصتی راهبردی باشد. رفتار گمراهکننده ترامپ، پکن را به تأمل واداشته است.
ر خدادهای اخیر خاورمیانه مصداقی گویاست. ترامپ پس از دو هفته حملات تلافیجویانه ایران و اسرائیل، تصمیمی جنجالی گرفت و مجوز حمله به سه سایت هستهای ایران را صادر کرد؛ اقدامی که بیم آن میرفت ایالات متحده را به ورطه جنگی تازه و ناخوشایند در منطقه بکشاند. اما فقط دو روز بعد، رئیسجمهور ایالات متحده با چرخشی غافلگیرکننده، از میانجیگریِ موفق برای برقراری آتشبس میان دو کشور خبر داد؛ آتشبسی که لرزان و در آستانه فروپاشی بود، اما پابرجا ماند. ترامپ در نطقی آتشین، با زبانی آمیخته به هشدار و وهن، از اسرائیل خواست از «پرتاب بمبهای بیشتر» خودداری کند.
او این دستاورد را به سود دیگر کشورها دانست و به آن بالید: «چین حالا میتواند به خرید نفت از ایران ادامه دهد.» ترامپ در Truth Social نوشت: «امیدوارم از آمریکا هم زیاد خرید کنند. برای من افتخار بزرگی بود که این آتشبس رقم بخورد!»
این سخنان در پی اظهارات مارکو روبیو، وزیر خارجه، در گفتوگو با فاکس نیوز مطرح شد که گفته بود چین باید به ایران هشدار دهد از بستن تنگه هرمز خودداری کند؛ گلوگاهی راهبردی که شریان حیاتی صادرات نفت خاورمیانه از آن میگذرد. ایران تهدید کرده بود در پاسخ به اقدامات آمریکا، این تنگه را خواهد بست. چین که واردکننده اصلی نفت ایران و عربستان سعودی است، وابستگی بالایی به امنیت این گذرگاه دریایی دارد.
برخی تحلیلگران، پست ترامپ را نشانهای از تمایل به کاهش تحریمها تلقی کردند، اما کاخ سفید بلافاصله توضیح داد: «رئیسجمهور صرفاً تأکید دارد که اقدامات قاطع او، چه در نابودی زیرساختهای هستهای ایران و چه در تثبیت آتشبس، موجب شده تنگه هرمز بسته نشود؛ رخدادی که میتوانست برای اقتصاد چین فاجعهبار باشد.»
چین، برخلاف آمریکا که رابطه نزدیکی با اسرائیل دارد، هیچ نشانهای مبنی بر دخالت نظامی در حمایت از دوست دیرینهاش ایران نشان نداده است. این کشور آسیایی که در سالهای اخیر کوشیده خود را بهعنوان میانجیگر جهانی معرفی کند، خواستار کاهش تنشها شد، حملات اسرائیل را لفظاً محکوم کرد و از آمریکا خواست وارد ماجرا نشود. در نهایت، تلاشهای چین برای میانجیگری پذیرفته نشد و این ترامپ بود که با موضع قدرتمند، توانست به درگیریها پایان دهد.
کارشناسان میگویند تعجبی ندارد که فقط آمریکا بتواند پایاندهنده این جنگ باشد. ویلیام فیگوئروآ، استادیار روابط بینالملل دانشگاه گرونینگن، میگوید: «جای تعجب نیست که اسرائیل با فشار آمریکا، آتشبس را امضا کرده است. اسرائیل نمیتواند جنگ در ایران یا غزه را بدون تداوم تأمین تسلیحات و مهمات از آمریکا پیش ببرد.»
چین سرمایهگذاریهای اقتصادی خود را در خاورمیانه گسترش داده و روابط نزدیکی با ایران برقرار کرده، اما به لحاظ نفوذ سیاسی و اقتصادی به اندازه آمریکا در این دو کشور نفوذ ندارد. لین جینگ، پژوهشگر موسسه خاورمیانه در دانشگاه ملی سنگاپور، به تایم میگوید: «ایران چین را شریک اقتصادی خود میبیند تا متحد امنیتی.»
چین انتقادات تندی نسبت به بمبارانهای اسرائیل در غزه و حملات این کشور علیه ایران مطرح کرده است و احتمالاً همین موضوع باعث شده اسرائیل چین را بهعنوان میانجی نپذیرد. فیگوئروآ میگوید چین این موضوع را میدانست و تلاش کرد آمریکا را به اعمال نفوذ بر اسرائیل و پایاندادن به جنگ وادار کند.
تحلیلگران میگویند چین از سیاق جنگ و آتشبس درس خواهد گرفت و آمریکا را قدرتی غیرقابل پیشبینی خواهد یافت. روبیو هفته آینده با وزرای خارجه استرالیا، هند و ژاپن دیدار میکند تا «پیشبرد پروژه هند-اقیانوسیهی آزاد، باز و امن» را تقویت کند. آمریکا قصد دارد تمرکزش را به مقابله با تهدید منطقهای چین معطوف کند.
چین پیش از این نیز آمریکای دوره ترامپ را شریکی ناپایدار دیده بود، بهویژه پس از آن که ترامپ با وضع تعرفههای سنگین بر وارداتِ چین، ناگهان تغییر مسیر داد.
فیگوئروآ میگوید: «تعرفههای ترامپ، روند رویگردانشدنِ شرکتهای چینی از بازار آمریکا و توجه به بازارهای خارج را تسریع کردند.» چین صادرات گستردهای به بازار آمریکا دارد و تعرفههای ترامپ - که تا ۱۴۵ درصد افزایش یافت و سپس موقتاً به ۳۰ درصد کاهش پیدا کرد- کسبوکارهای چینی و آمریکایی را در وضعیت نامعلومی قرار داد.
شیجینپینگ، رئیسجمهور چین، در ماههای اخیر تلاش کرده روابط تجاری خود را با کشورهای دیگر تقویت کند و ثبات چین -بهعنوان شریک تجاریِ جایگزین آمریکا- را نشان دهد. لاورنس وونگ، در دیدار با نخستوزیر سنگاپور، به «وضعیت پیچیده و متلاطم بینالمللی» اشاره کرده و خواهان روابط نزدیکتر شده است.
خاورمیانه نیز برای چین به بازاری مهم و دیپلماتیک بدل شده است. فیگوئروآ میگوید حمایت آمریکا از اسرائیل، «رابطه چین با کشورهای عربی و بیثباتی منطقه در پرتو جنگافروزیهای آمریکا و اسرائیل را تشدید خواهد کرد.»
به گفته لین، حمله آمریکا به تأسیسات هستهای ایران، میتواند دیپلماسی هستهای جهانی را دههها به عقب برگرداند و آمریکا را قدرتی مخرب و قانونگریز بنمایاند.
آیزاک کاردون، پژوهشگر ارشد مطالعات چین در بنیاد کارنگی، به روزنامه South China Morning Post گفته است حملات آمریکا به ایران ممکن است برای چین زنگ خطر باشد. تشدید تنشها برای چین حاوی این پیغام مهم است که گزینه «استفاده گسترده از نیروی نظامی، واقعاً روی میز قرار دارد و ممکن است خیلی سریع و بیملاحظه از سوی رهبری که در دوره اول کمتر محتاط بوده، اعمال شود.»
رویکرد چین به جنگ اسرائیل و ایران: اجتناب از مقابله مستقیم با آمریکا
لین (پژوهشگر سنگاپوری) میگوید رویکرد چین نشان داد که «میخواهد از درگیری مستقیم با آمریکا اجتناب کند.» چین از کشورهایی که نفوذ خاصی بر اسرائیل دارند خواسته به جنگ دامن نزنند ولی آشکارا نامی از آمریکا نبرده است. با این حال، با دیدن آمادگی آمریکا برای مداخله نظامی، ممکن است سیاست خارجی خود - از جمله موضعگیری درباره تایوان - را بازنگری کند.
فیگوئروآ میگوید: «چین شاید نگاه بدبینانهتری به تلاشهای ترامپ برای مذاکره داشته باشد، چرا که میبیند ماهها مذاکره ایران را به اینجا رسانده است.»
لین میگوید درگیری طولانی آمریکا در خاورمیانه که احتمالاً به تلاش آمریکا برای اجرای آتشبس و از سرگیری مذاکرات دیپلماتیک با ایران و فشار بر اسرائیل برای پایان جنگ غزه منجر خواهد شد، میتواند به سود چین باشد، چون توجه آمریکا را از آسیا دور میکند.
محمد السدیری، استاد روابط بینالملل در دانشگاه ملی استرالیا، به واشنگتن پست گفته است: «قدرت آمریکا و ظرفیت سیاسی و راهبردیاش محدود است.» «آمریکا ممکن است در باتلاقی گرفتار شود که خودش ایجاد نکرده است.»
کاردون به SCMP گفته پکن از این منجلاب حمایت خواهد کرد، چون نیروهای دریایی و هوایی آمریکا را در غرب آسیا گرفتار میکند و از حضورشان در اقیانوس آرام غربی که توجه استراتژیک چین بر آن متمرکز است، جلوگیری میکند.
نگرانیها درباره تایوان
تنشها حول تایوان در سالهای اخیر افزایش یافته است. پکن تایوان را بخشی از چین میداند و فشار سیاسی و نظامی خود را برای اتحاد دوباره افزایش داده است. غالب کشورها ازجمله آمریکا، تایوان را کشور مستقلی نمیدانند. آمریکا که با وجود رسمیتندادن به تایوان، مخالف استفاده از زور برای تصرف این کشور است، به تایوان کمک دفاعی میکند.
ولینگتونکو (وزیر دفاع تایوان) گفته این جزیره مصمم به دفاع از خود است و برنامه رزمایشهای نظامی سالانه در ماه ژوئیه را تشریح کرده است. وزارت دفاع گزارش داده که در همان روز، رزمایش مشترک چینیها با حضور کشتیها و هواپیماهای جنگی در اطراف تایوان انجام شده است.
در تاریخ بیستم ژوئن، تایوان شاهد افزایش تحرکات نظامی چین در اطراف جزیره بود. افزایش نیروهای نظامی پس از آن رخ داد که چین به کشتی نیروی دریایی بریتانیا -که برای اولین بار از سال ۲۰۲۱ در تنگه تایوان حضور یافته بود- انتقاد کرد.
سخنگوی وزارت خارجه چین گفته است: «نه گفتارشان اهمیتی دارد، نه رفتاری که در پیش میگیرند. آنها نمیتوانند این واقعیت را تغییر دهند که تایوان بخشی از چین است.»
وزارت دفاع چین میگوید رزمایشها برای دفاع از حاکمیت ملی و تمامیت ارضی کشور ضرورت دارند و هشداری جدی به طرفداران استقلال تایوان و دخالتهای خارجی هستند.
[چین و آمریکا رقابتی عمیق و چندبعدی دارند که در عرصههای اقتصادی، نظامی و ژئوپلیتیکی جریان دارد. مهمترین ابعاد این رقابت و تهدیدهایی که چین برای آمریکا ایجاد میکند عبارتاند از:
1. رقابت اقتصادی و فناوری:
چین بهسرعت در حال تبدیلشدن به بزرگترین اقتصاد جهان است و در حوزههای فناوری پیشرفته مانند هوش مصنوعی، مخابرات 5G و فناوریهای نوین دیگر سرمایهگذاری گسترده میکند. این پیشرفتها تهدیدی آشکار برای برتری اقتصادی و فناوری آمریکا محسوب میشوند و باعث میشوند آمریکا در بازار جهانی سهم خود را کاهش دهد.
2. قدرت نظامی و حضور در منطقه آسیا-اقیانوسیه:
چین با توسعه سریع نیروهای نظامی، بهویژه نیروی دریایی، در حال افزایش نفوذ و کنترل خود بر مناطق استراتژیک مانند دریای جنوبی چین است. این مسئله آمریکا را نگران میکند چون حضور نظامی آمریکا در آسیا و اقیانوس آرام، ستون امنیتی این منطقه است.
3. چالش ژئوپلیتیکی و نفوذ جهانی:
چین با پروژههای عظیمی مانند طرح «کمربند و جاده» تلاش میکند نفوذ سیاسی و اقتصادی خود را در آسیا، آفریقا و حتی اروپا افزایش دهد و این موضوع میتواند جایگاه جهانی آمریکا را تضعیف کند. چین در سازمانهای بینالمللی نیز به دنبال تقویت جایگاه خود است.
4. رقابت ایدئولوژیک و نظام سیاسی:
سیستم سیاسی چین مبتنی بر کنترل مرکزی و نظام کمونیستی است که با دموکراسی لیبرال آمریکا متفاوت است. این اختلاف باعث میشود دو کشور در مسائل حقوق بشر، آزادیها و سبک حکومتداری، رقابت و گاهی تنش داشته باشند.
5. تهدید سایبری و امنیت اطلاعات:
چین متهم به انجام حملات سایبری، جاسوسی صنعتی و نفوذ در شبکههای اطلاعاتی آمریکا است. این موضوع، امنیت ملی و اقتصادی آمریکا را تهدید میکند.
چین در مجموع برای آمریکا تهدیدی جدی - در زمینههای اقتصادی، نظامی و ژئوپلیتیکی - محسوب میشود و واشنگتن را به اتخاذ استراتژیهای متعدد دفاعی واداشته است. این رقابت بر سیاستهای جهانی، امنیت منطقهای و اقتصاد بینالملل تأثیر عمیقی گذاشته است.
رابطه چین با آمریکا، اسرائیل و ایران چگونه است؟
چین و آمریکا: رابطه این دو کشور پرتنش و پیچیده است. آمریکا چین را رقیب استراتژیک خود قلمداد میکند. سیاستهایی مثل تعرفههای سنگین ترامپ، روابط اقتصادی و سیاسی را بهشدت تحت تأثیر قرار دادهاند. چین آمریکا را کشوری ناپایدار و غیرقابل اعتماد میداند که قوانین بینالمللی را فقط وقتی به نفع خودش است رعایت میکند. چین تلاش میکند خود را شریک اقتصادیِ قابل اعتماد نشان دهد و از نظر سیاسی رویکردی محتاطانهتر اتخاذ کند.
چین و اسرائیل: چین رابطه اقتصادی خوبی با اسرائیل دارد، اما این رابطه به اندازه رابطه اسرائیل با آمریکا، سیاسی یا امنیتی نیست. چین از حملات اسرائیل به ایران انتقاد کرده و در موضوع درگیریها بیشتر نقش میانجی و حامی صلح را در پیش گرفته، اما مداخله نظامی نکرده است.
چین و ایران: چین یکی از بزرگترین واردکنندگان نفت ایران است و رابطه اقتصادی خوبی با تهران دارد. با این حال، ایران چین را بیشتر شریک اقتصادی میداند تا متحد امنیتی یا نظامی. چین با وجود تحریمهای آمریکا، روابط اقتصادی خود با ایران را حفظ کرده است و البته درگیر تنشهای نظامی نمیشود.
چین چه موضعی نسبت به حمله اسرائیل به ایران داشت؟
چین ضمن محکوم کردن حملات اسرائیل به ایران و همچنین بمبارانهای اسرائیل در غزه، تلاش کرد موضعی متعادل و محتاطانه اتخاذ کند. چین از همه طرفها خواست تنشها را کاهش دهند و از ورود به درگیریهای نظامی گسترده خودداری کنند. چین بهصراحت حمایت نظامی از ایران نکرد و سعی داشت از درگیری مستقیم با آمریکا و اسرائیل پرهیز کند. چین به طور کلی، رویکرد میانجیگرانه داشت و بیشتر خواستار ثبات و صلح در منطقه بود.
ایران چگونه میتواند به تعامل راهبردی با چین دست یابد؟
گسترش همکاریهای اقتصادی: ایران میتواند روابط اقتصادی و تجاری خود با چین را عمیقتر کند و از پروژههای بزرگی مثل کمربند و جاده (Belt and Road) بهره ببرد.
تنوعبخشی به روابط بینالمللی: ایران نباید صرفاً به چین بهعنوان تنها شریک اقتصادی نگاه کند، بلکه باید روابطش را با سایر قدرتهای جهانی نیز حفظ کند تا فشارهای تحریمی آمریکا را کاهش دهد.
تقویت همکاریهای فناوری و نظامی: در صورت امکان، توسعه همکاریهای نظامی و فناوری با چین میتواند به تهران قدرت چانهزنی بیشتری بدهد، هرچند چین در این حوزهها معمولاً محتاط است.
تعامل دیپلماتیک فعال: ایران باید تلاش کند در مسائل منطقهای و جهانی نقش فعالتری داشته باشد و با دیپلماسی منطقهای و بینالمللی روابط خود را با چین و سایر کشورها بهبود بخشد.
آیا چین در مواجهه با آمریکا قابل اتکاتر از روسیه است؟
از نظر اقتصادی و دیپلماتیک بله، چین بهعنوان دومین اقتصاد بزرگ جهان، شریک اقتصادی بسیار مهمی برای آمریکا و بسیاری از کشورهای جهان است و ظرفیتهای گستردهتری نسبت به روسیه دارد. چین میتواند فشارهای اقتصادی و دیپلماتیک بیشتری را تحمل کند و همچنین در عرصههای جهانی نفوذ وسیعتری دارد، اما هنوز از نظر توان نظامی و اتحادهای استراتژیک به اندازه آمریکا و حتی روسیه قابل اتکا نیست. چین به شکل محتاطانهای وارد مناقشات نظامی میشود و ترجیح میدهد از ابزارهای نرمتر دیپلماتیک و اقتصادی استفاده کند.
روسیه رویارویی مستقیمتر و نظامیتری با آمریکا داشته و در برخی موارد مانند جنگ اوکراین، رویکرد پرخطر و افراطی اتخاذ کرده است. رویکرد چین، محتاطانهتر و دوراندیشانهتر است و به حفظ ثبات جهانی در راستای منافع اقتصادی خود علاقهمند است. بنابراین از لحاظ استراتژیک، چین قابل اتکاتر و قابل پیشبینیتر از روسیه به نظر میرسد.
وضعیت کنونی روابط ایران و چین:
ایران و چین روابط اقتصادی خوبی دارند، خصوصاً در حوزه نفت و انرژی. چین، شریک اقتصادی مهم ایران است اما در حوزههای امنیتی و نظامی، رابطه چندان گستردهای ندارند. ایران چین را بیشتر شریک اقتصادی میداند تا متحد راهبردی. چین از مداخله مستقیم در درگیریهای منطقهای، بهویژه در مقابله با آمریکا، پرهیز میکند و نقش میانجیگر را بیشتر میپسندد.
پیشنهاداتی برای بهبود و تعمیق روابط راهبردی ایران و چین:
الف) تعمیق همکاریهای اقتصادی:
گسترش سرمایهگذاری مشترک: ایران باید پروژههای سرمایهگذاری مشترک با چین در حوزههای مختلف از جمله انرژی، فناوری، زیرساخت و معدن را افزایش دهد.
توسعه حمل و نقل و لجستیک: الحاق به طرح عظیم «کمربند و جاده» چین (BRI)، برای بهبود شبکههای حمل و نقل و ترانزیت، به ایران کمک میکند به دروازه تجارت آسیا و اروپا تبدیل شود.
ایجاد مناطق آزاد اقتصادی مشترک: ایجاد مناطق ویژه اقتصادی در ایران با سرمایهگذاری چین برای جذب شرکتها و تکنولوژیهای چینی میتواند بسیار سودمند باشد.
ب) افزایش همکاریهای فناورانه و علمی:
توسعه فناوریهای نوین: ایران میتواند در زمینههای فناوری اطلاعات، هوش مصنوعی، انرژیهای نو و مخابرات با شرکتهای چینی همکاری کند.
تبادل دانش و پژوهش: ایجاد برنامههای مشترک دانشگاهی و تحقیقاتی با چین برای ارتقای دانش و ظرفیتهای علمی سودمند است.
ج) ارتقای همکاریهای سیاسی و دیپلماتیک:
حفظ تعادل در سیاست خارجی: ایران باید ضمن حفظ روابط خود با چین، تنوع روابط بینالمللی را هم حفظ کند تا وابستگی یکجانبه شکل نگیرد.
حضور فعال در مجامع بینالمللی: همکاری ایران و چین در سازمانهای بینالمللی و منطقهای مانند شانگهای یا بریکس میتواند به تقویت نقش ایران کمک کند.
گفتگوهای راهبردی منظم: برگزاری جلسات منظم دیپلماتیک و اقتصادی در رفع سوءتفاهمها و هماهنگی بیشتر مؤثر است.
د) همکاریهای امنیتی و نظامیِ محتاطانه:
گسترش همکاریهای دفاعی به شکل محدود: ایران میتواند در حوزههای دفاعی مانند فناوریهای ضد پهپاد، سیستمهای دفاعی و امنیت سایبری، همکاریهای مشترک با چین را توسعه دهد، البته با احتیاط، برای جلوگیری از حساسیتهای بینالمللی.
افزایش همکاری در مبارزه با تروریسم و قاچاق: همکاریهای امنیتی در زمینه مقابله با تهدیدهای منطقهای و فرامنطقهای
ه) مدیریت انتظارات و ارتباطات رسانهای:
شفافسازی اهداف مشترک: هر دو کشور به مدد رسانهها و دیپلماسی عمومی، میتوانند افکار عمومی داخلی و جهانی را به جنبههای سودمند این رابطه متمایل کنند.
پرهیز از وابستگی زیاد: ایران باید نشان دهد این رابطه مبتنی بر منافع متقابل و احترام به استقلال دو کشور است.
چین شریک اقتصادی بزرگ و قابل اتکایی برای ایران است. برخلاف روسیه که بیشتر در حوزه نظامی فعال است، چین بیشتر معطوف به ثبات منطقه و منافع اقتصادی است.
ایران میتواند از این ظرفیت اقتصادی و دیپلماتیک برای کاهش فشارهای تحریمی و ایجاد فرصتهای جدید بهره ببرد. چین هرگز بهمثابه متحد نظامی تمامعیار عمل نمیکند و ایران باید واقعگرایانه به این رابطه نگاه کند.
ایران با نگرش واقعبینانه به تواناییها و محدودیتهای چین، باید روی گسترش همکاریهای اقتصادی و دیپلماتیک تمرکز کند و به مرور و با احتیاط وارد حوزههای فناورانه و امنیتی شود. حفظ تنوع در روابط خارجی، تقویت دیپلماسی فعال و مدیریت انتظارات طرفین میتواند این رابطه را به همکاریِ راهبردیِ پایدار تبدیل کند و در برابر فشارهای بینالمللی کارآمد باشد.]