عصر ایران؛ مجتبی خانیان- در گزارش بلومبرگ بازار بورس تهران بهعنوان بستری پُرپتانسیل اما پُرخطر معرفی و وضعیت آن با بازار ارز دیجیتال در سالهای ابتدایی پیدایش مقایسه شده است.
این مقایسهٔ ظاهراً وسوسهبرانگیز، در واقع نیازمند تحلیل عمیقتری است؛ زیرا مشابهسازی یک بازار مالی رسمی و محدود در ایران با یک نوآوری فناورانه جهانی، همزمان میتواند الهامبخش و در عینحال گمراهکننده باشد.
در این تحلیل، با تکیه بر دادههای اقتصادی و ساختار واقعی اقتصاد ایران، به ارزیابی این تشبیه خواهیم پرداخت.
اصل تشبیه: پتانسیل بالا در دل تاریکی
تشبیه بازار سرمایه ایران به ارز دیجیتال در سالهای ابتدایی، بر دو مبنا استوار است:
۱. دسترسی محدود و فضای مبهم
بازار ارز دیجیتال در آغاز برای بسیاری ناشناخته و ناملموس بود. در ایران نیز، بازار سرمایه بهویژه برای سرمایهگذاران خارجی، پر از ابهام، محدودیت و فقدان شفافیت است. ورود به آن، نیازمند دانش بومی، شناخت محیط حقوقی و درک پیچیدگیهای اقتصادی و سیاسی کشور است.
۲. ظرفیت رشد بالقوه در صورت گشایش اقتصادی
همانطور که ارز دیجیتال پس از پذیرش عمومی، رشد چشمگیری یافت، بورس ایران نیز در صورت لغو تحریمها و بازگشت به تعاملات اقتصادی جهانی، میتواند با جهشی چشمگیر مواجه شود. اما این رشد تنها در صورتی محقق خواهد شد که زمینههای آن فراهم گردد.
نکاتی در مورد این مقاله قابل طرح است که در ادامه به آن می پردازیم:
۱. تفاوت در ساختار و ماهیت
ارز دیجیتال، یک پدیده نوظهور غیرمتمرکز و خودجوش بود؛ بدون وابستگی به دولتها یا نهادهای مرکزی. اما بورس تهران نهادی رسمی، ساختاریافته و تحت نظارت دولت است که بهشدت تحت تأثیر تصمیمهای حاکمیتی، قوانین داخلی و دخالت نهادهای فرااقتصادی قرار دارد.
درحالیکه ارز دیجیتال از پایین به بالا رشد کرد، بازار سرمایه ایران از بالا به پایین هدایت میشود. این تفاوت بنیادین، امکان تکرار مسیر ارز دیجیتال را در بازار ایران دشوار میسازد.
۲. شفافیت و دسترسی؛ مانعی جدی
در گزارش یادشده آمده است که در جریان تنشهای سیاسی اخیر، دسترسی به اینترنت در ایران بهطور کامل قطع شد؛ امری که سرمایهگذار خارجی را عملاً از نظارت، معامله یا حتی دریافت اطلاعات محروم ساخت.
نبود شفافیت در گزارشهای مالی شرکتها، مقررات متغیر، نبود امکان خروج سرمایه و دشواری در باز کردن حسابهای بانکی بینالمللی، دسترسی به بورس تهران را بسیار محدود کرده و آن را به بازاری نیمهپنهان برای سرمایهگذاران خارجی تبدیل کرده است.
۳. پتانسیل رشد؛ فرصتی مشروط
ایران دارای جمعیتی جوان، منابع زیرزمینی فراوان، و ظرفیت صنعتی و خدماتی چشمگیری است. بسیاری از شرکتهای بورسی با ارزشهایی بسیار کمتر از میانگین جهانی معامله میشوند.
در گزارش مزبور، مدیر یکی از صندوقهای سرمایهگذاری گفته است: «تهران شبیه همان فرصتی است که ارز دیجیتال در سال ۲۰۱۰ داشت؛ بازاری بیثبات اما پرپتانسیل.»
با این حال، تحقق این پتانسیل منوط به سه پیششرط اصلی است:
رفع تحریمهای بانکی و اقتصادی
ثبات سیاسی و قانونی در داخل کشور
بازگشت به تعامل با نظام مالی بینالمللی
۴. خطرهایی که نباید نادیده گرفته شوند
ریسکهای موجود در بازار سرمایه ایران بسیار فراتر از نوسانات قیمتی است. از جمله مهمترین آنها:
نبود ضمانت برای بازگشت سرمایه
مداخله نهادهای غیراقتصادی در تصمیمگیریهای بازار
ناپایداری در سیاستهای ارزی و مالی
احتمال وضع محدودیتهای ناگهانی بر خرید و فروش سهام
قطع اینترنت و نبود زیرساخت ارتباطی پایدار
تنشهای منطقهای و درگیریهای نظامی بالقوه
این عوامل باعث شدهاند که بورس تهران، نهتنها برای خارجیها، بلکه حتی برای بسیاری از سرمایهگذاران داخلی نیز بازاری همراه با بیم و امید باشد.
۵. نتیجهگیری:
تشبیه بورس تهران به ارز دیجیتال در سال ۲۰۱۰، از نظر جذابیت نهفته و دیدهنشدن فرصتها قابلدرک است، اما از نظر ساختاری، زیرساختی و سیاسی، این دو مسیرهای کاملاً متفاوتی دارند.
بازار ارز دیجیتال بهدلیل ماهیت فناورانه، تمرکززدایی، پذیرش عمومی و گسترش زیرساختهای جهانی، رشد انفجاری را تجربه کرد. اما بازار سرمایه ایران برای تکرار چنین الگویی، باید از مسیر دیپلماسی، بازسازی اعتماد، و بهبود زیرساختهای حقوقی و اقتصادی عبور کند.
در نهایت، بورس تهران بیشتر شبیه به گنجی در صندوقی قفلشده است که کلید آن نه در کدهای رمزنگاریشده، بلکه در تصمیمهای سیاسی و اعتماد عمومی نهفته است.
پیشنهاد نهایی:
ورود به بازار سرمایه ایران در شرایط کنونی، تنها برای سرمایهگذارانی مناسب است که دانش عمیق بومی، منابع مالی، توان پذیرش ریسک بالا و چشمانداز بلندمدت دارند. ورود با نگاه «سود بادآورده» یا بر پایه توهم «فرصت بیتکوینی»، نهتنها سودآور نخواهد بود، بلکه احتمالاً به ضرر جدی منتهی میشود.