خیالپردازان بیپروای بالکانیزه کردن ایران، هیچ شناختی از روح ملیگرایی ایرانی ندارند و ایده های آنها خطر واکنش فاجعهبار را به همراه دارد.
به گزارش عصرایران، "الدار ممدوف" کارشناس سیاست خارجی مستقر در بروکسل و پژوهشگر غیرمقیم در موسسه "کوئینسی" با نگارش مقاله ای در این باره که در پایگاه تحلیلی" ریسپانسیبل استیت کرفت" منتشر شده، خیال پردازی های ناشیانه درباره تجزیه کردن ایران را ناشی از عدم فهم درست از تاریخ و تمدن ایران و یک راهبرد با پیامدهای فوق العاده خطرناک برای منطقه و جهان توصیف کرده است.
او نوشته است:
تشکیلات سیاست خارجی واشنگتن تمایل خطرناکی به تجزیه کشورهایی دارد که آنها را دشمن میداند. اکنون، اندیشکدههای نومحافظهکار مانند "بنیاد دفاع از دموکراسیها (FDD)" مستقر در واشنگتن و همفکران آنها در پارلمان اروپا آشکارا بالکانیزه کردن ایران را ترویج میکنند - یک راهبرد بیپروا که خاورمیانه را بیشتر بیثبات میکند، بحرانهای فاجعهبار انسانی را ایجاد میکند و مقاومت شدید ایرانیان و حتی برخی شرکای ایالات متحده را برمیانگیزد.
همزمانی که اسرائیل و ایران در اواسط ژوئن ضرباتی نظامی را رد و بدل می کردند، "برندا شفر" از FDD استدلال کرد که ترکیب چند قومیتی ایران یک آسیبپذیری است که باید مورد سوءاستفاده قرار گیرد.
شفر در رسانههای جریان اصلی ایالات متحده به عنوان یکی از مدافعان صریح جمهوری آذربایجان بوده است، حتی اگر او دائما از افشای روابط خود با شرکت نفت دولتی آذربایجان، SOCAR، خودداری کرده باشد.
سالهاست که او برای تجزیه ایران بر اساس خطوط قومی، شبیه به فروپاشی یوگسلاوی سابق، تلاش کرده است. او بخش عمدهای از این تلاش را بر ترویج جدایی آذربایجان ایران، جایی که آذریها یکی از بزرگترین گروه های قومی تشکیل دهنده ایران هستند، متمرکز کرده است.
دیدگاههای شفر با سرمقاله اخیر جروزالم پست اسرائیل همسو است که در بحبوحه سرخوشی از حملات اولیه اسرائیل در جنگ اخیر علیه ایران، از رئیس جمهور ترامپ خواست تا آشکارا تجزیه ایران را بپذیرد.
به طور خاص، نویسنده این روزنامه خواستار تشکیل "ائتلاف خاورمیانه برای تجزیه ایران" و "تضمینهای امنیتی برای مناطق سنی نشین، کرد و بلوچ که مایل به جدایی هستند" شد.
همین رسانه در گزارش خود از اسرائیل و ایالات متحده خواسته است تا از جدایی آنچه که "آذربایجان جنوبی" از ایران نامیده، حمایت کنند.
در همین حال، سخنگوی امور خارجه یک گروه لیبرال میانهرو در پارلمان اروپا جلسهای با موضوع "آینده ایران" برگزار کرد که ظاهرا برای بحث در مورد چشماندازهای یک شورش "موفق" علیه جمهوری اسلامی بود. این واقعیت که تنها دو سخنران این جلسه، دو چهره جداییطلب قومی از مناطق آذربایجان و اهواز ایران بودند، دستور کار آن را روشن کرد. از زمانی که پارلمان اروپا به طور یکجانبه تمام روابط خود را با نهادهای رسمی ایران در سال ۲۰۲۲ قطع کرده، این نهاد به زمین بازی گروههای مختلف اپوزیسیون رادیکال تبعیدی، مانند سلطنتطلبان، فرقه مجاهدین خلق و جداییطلبان قومی تبدیل شده است.
با این حال، ایران یک کشور چند تکه و شکننده در آستانه فروپاشی نیست. این کشور یک ملت ۹۰ میلیونی با حس عمیق هویت تاریخی و فرهنگی است. در حالی که طرفداران بالکانیزاسیون دوست دارند بر تنوع قومی ایران - آذریها، کردها، بلوچها، اعراب - تمرکز کنند، اما پیوسته نیروی متحدکننده ناسیونالیسم ایرانی را دست کم میگیرند.
همانطور که شروین ملکزاده، محقق، اخیرا در لسآنجلس تایمز خاطرنشان کرد، "اجماع قوی بین محققان وجود دارد که سیاست در ایران با ایده ایران به عنوان مردمی با تاریخ پیوسته و بدون گسست، ملتی که "از گذشتهای بسیار دور سر بر میآورد" آغاز میشود. ملیگرایی عرصه سیاسی گستردهای را فراهم میکند که در آن گروهها و ایدئولوژیهای مختلف در ایران برای قدرت و اقتدار، چه سلطنتطلب، چه اسلامگرا یا چپگرا، رقابت میکنند."
دههها فشار خارجی، از تحریمها گرفته تا عملیات مخفی و جنگ، تنها این انسجام را تقویت کرده است. این ایده که تحریک احساسات جداییطلبانه باعث فروپاشی ایران خواهد شد، یک خیالپردازی خطرناک است - خیالی که عامدانه نادیده میگیرد که چگونه پیشتر طرحهایی که عمدتا توسط نومحافظهکاران طرفدار اسرائیل طراحی شدهاند، در عراق و سوریه نتیجه معکوس دادهاند و هرج و مرج را به دنبال خود به جا گذاشتهاند.
چنین استراتژیای همچنین جهل عمیق طرفداران آن را از واقعیتهای موجود ایران آشکار میکند. شفر تا آنجا پیش رفته است که از حملات هوایی اسرائیل به تبریز، قلب فرهنگی و اقتصادی آذربایجان ایران، حمایت میکند.
این رویکرد نه تنها از نظر اخلاقی عجیب و غریب است؛ بلکه مبتنی بر سوءتفاهم عمیقی از پویایی داخلی ایران است. شفر و امثال او انتظار دارند که فشار خارجی بر تهران منجر به قیام آذریها (و سایر اقلیتها) علیه تهران شود. در عوض، مانند بقیه ایران، حمله اخیر اسرائیل باعث ایجاد همبستگی دور پرچم ایران شد، زیرا آذربایجانی های ایران عمیقا در بافت ملی ادغام شدهاند: هم بالاترین مقامات کشور - آیتالله علی خامنهای، رهبر انقلاب و هم مسعود پزشکیان، رئیس جمهوری – خود تباری آذربایجانی دارند.
یک ماه پیش، در خیابانهای تبریز، شهری غرق در تاریخ و هویت ایرانی، قدم میزدم. تبریز به دور از اینکه کانون تجزیهطلبی باشد، گواهی زنده بر وحدت پایدار ایران است. موزه آذربایجان با افتخار آثار باستانی از هزارههای تمدن ایرانی را به نمایش میگذارد، در حالی که خانه مشروطه نقش محوری تبریز را در انقلاب مشروطه ایران در سال ۱۹۰۶ گرامی میدارد - جنبشی که ناسیونالیسم مدرن ایرانی را شکل داد و همچنان الهامبخش نیروهای دموکراتیک و جامعه مدنی در سراسر کشور است.
این ایده که تبریز - یا هر شهر بزرگ با اکثریت آذری در ایران - به دستور واشنگتن یا اورشلیم دست به شورش بزند، یک خیال واهی است. آذربایجانیهای ایران اقلیتی ستمدیده و منتظر آزادی نیستند؛ آنها در ایران رشد کردهاند. اکثر فعالان منتقد آذری در ایران خواستههای خود را در قالب حقوق فرهنگی مطرح میکنند، نه استقلال.
باید اعتراف کرد که نارضایتیهای محلی ممکن است در مناطق کردنشین و بلوچ، به ویژه در مناطق دورافتاده، فقیر و سنینشین، بیشتر باشد. اما حتی در اینجا نیز هیچ مدرکی دال بر حمایت قوی مردمی از جدایی وجود ندارد. علاوه بر این، تلاش برای بهرهبرداری از هرگونه نارضایتی ممکن است ایالات متحده را در مسیر برخورد با متحدان و شرکای خود در منطقه قرار دهد.
ترکیه، متحد کلیدی ناتو، با توجه به دههها مبارزه خود با حزب کارگران کردستان (پ.ک.ک)، هرگز حمایت ایالات متحده از جداییطلبی کردها در ایران را تحمل نخواهد کرد. پژاک (حزب حیات آزاد کردستان) وابسته به پ.ک.ک در ایران، از حملات اسرائیل به ایران استقبال کرده است.
به همین ترتیب، پاکستان که از قبل با شورش بلوچهای خود روبرو است، دخالت غرب در بلوچستان ایران را تهدیدی مستقیم برای تمامیت ارضی خود خواهد دید. تحریک این متحدان با دنبال کردن یک بازی غیرقابل اجرا برای تغییر رژیم، یک سوء رفتار سیاست خارجی محسوب میشود.
روسیه و چین مدتهاست استدلال میکنند که واشنگتن به دنبال تجزیه دشمنان خود - از یوگسلاوی گرفته تا عراق - است. هرگونه تلاش برای بالکانیزه کردن ایران، تاریکترین سوءظنهای آنها را تایید میکند، سرکوب داخلی خود علیه اقلیتها را تشدید میکند و تلاشهای آنها را برای ایجاد یک ائتلاف ضد غربی تسریع میکند.
هند، کشوری که مشتاقانه به عنوان متحد واشنگتن از آن استقبال میشود، به طور مشابه چنین سیاستهایی را رد خواهد کرد زیرا پروژههای استراتژیک تجاری و لجستیکی دهلی نو، مانند توسعه بندر چابهار در ایران، نقطه ورود هند به افغانستان و آسیای مرکزی است که پاکستان را دور میزند و هرگونه بی ثباتی داخلی در ایران، این پروژه را در خطر قرار می دهد.
اگر واشنگتن و حامیان اروپایی آن برای تجزیه ایران تلاش کنند، عواقب آن به شدت در اروپا نیز احساس خواهد شد. یک ایران بیثبات، بحران مهاجرتی را به وجود خواهد آورد که موج پناهندگان سوری در سال ۲۰۱۵ را تحتالشعاع قرار خواهد داد. همچنین میتواند زمینه مساعدی برای گروههای تروریستی - از جمله داعش - ایجاد کند. یکی از شاخههای آن، داعش-خراسان، پیش از این در ایران فعال بوده است، از جمله بمبگذاریهای انتحاری سال گذشته در کرمان. اگر ایران اقدام به مسدود کردن تنگه هرمز کند، شوکهای اجتنابناپذیر انرژی را نیز به آن اضافه کنید و اروپا با فاجعهای خودساخته روبرو خواهد شد.
معماران این رویکرد - تندروهای FDD و همتایان اروپایی و اسرائیلی آنها - با آتش بازی میکنند. تلاشها برای تجزیه ایران به طرز چشمگیری نتیجه معکوس خواهد داد و هرج و مرجی را به راه خواهد انداخت که بسیار فراتر از مرزهای آن گسترش خواهد یافت.
غرب به جای غرق شدن در خیالپردازیهای تجزیهطلبانه، باید تعامل عملگرایانه را دنبال کند وگرنه در صورت اصرار بر تجزیه ایران، احتمالا یک جنگ ابدی دیگر در پیش خواهد بود - جنگی که نه آمریکا و نه اروپا توان تحمل آن را ندارند.