آيينه شكسته (فروغ فرخزاد)

بیتوته سه شنبه 10 تیر 1404 - 01:05

آيينه شكسته (فروغ فرخزاد)



ديروز به ياد تو و آن عشق دل انگيز

بر پيكر خود پيرهن سبز نمودم

در آينه بر صورت خود خيره شدم باز

بند از سر گيسويم آهسته گشودم

عطر آوردم بر سر و بر سينه فشاندم

چشمانم را ناز كنان سرمه كشاندم

افشان كردم زلفم را بر سر شانه

در كنج لبم خالي آهسته نشاندم

گفتم به خود آنگاه صد افسوس كه او نيست

تا مات شود زين همه افسونگري و ناز

چون پيرهن سبز ببيند به تن من

با خنده بگويد كه چه زيبا شده اي باز

او نيست كه در مردمك چشم سياهم

تا خيره شود عكس رخ خويش ببيند

اين گيسوي افشان به چه كار آيدم امشب

كو پنجه او تا كه در آن خانه گزيند

او نيست كه بويد چو در آغوش من افتد

ديوانه صفت عطر دلآويز تنم را

اي آينه مردم من از حسرت و افسوس

او نيز كه بر سينه فشارد بدنم را

من خيره به آينه و او گوش به من داشت

گفتم كه چه سان حل كني اين مشكل ما را

بشكست و فغان كرد كه از شرح غم خويش

اي زن چه بگويم كه شكستي دل ما را

منبع:dashmili-5.blogfa.com

منبع خبر "بیتوته" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.