به گزارش تابناک، در میانه یکی از حیاتیترین مقاطع تاریخ نظامی ایران، نیروی هوایی کشور در آستانه دریافت 30 فروند جنگنده نسل چهارم از چین قرار داشت؛ قراردادی راهبردی که به جای ارز، با نفت تهاتر میشد و میتوانست موازنه قدرت هوایی منطقه را به نفع ایران تغییر دهد. اما حسن روحانی، رئیسجمهور وقت، با نادیدهگرفتن ملاحظات نظامی و امنیتی، این قرارداد را ملغی کرد و گزینهای عجیب را روی میز گذاشت؛ خرید جنگندههای فرسوده میراژ از فرانسه!
این تصمیم به ظاهر اقتصادی، اما در باطن کاملا سیاسی، نقطه آغاز یک عقبگرد بزرگ در قدرت دفاعی ایران بود. در حالیکه چین با مدل تهاتری آمادگی کامل برای واگذاری جنگندهها را داشت، دولت روحانی مدعی شد که پکن خواهان پول نقد است؛ ادعایی که کارشناسان نظامی آن را فاقد اعتبار و بیشتر ناشی از نگاه غربگرایانه دولت دانستند.
محمدباقر نوبخت، سخنگوی دولت، نیز در همان سال با لحنی توجیهگرانه گفت: وقتی با آمریکا نمیتوانیم کار کنیم و فرانسه را هم کنار بگذاریم، پس منافع ملی چه میشود؟
او پیشنهاد داده بود که فرانسه میتواند نیاز ایران به هواپیماهای نظامی و غیرنظامی را از طریق میراژ و ایرباس تأمین کند؛ درحالیکه فرانسه در سالهای قبل، در پرونده خونهای آلوده و مذاکرات هستهای بارها بهعنوان دشمن منافع ملت ایران عمل کرده بود.
پیشنهاد خرید میراژ، آن هم در شرایطی که دهها کشور این هواپیما را از رده خارج کردهاند، نه تنها نشانهای از ناآگاهی نظامی، بلکه اوج سادهلوحی دیپلماتیک بود.
حتی نوسازی جنگندههای قدیمیF-1 با این مدل توجیهپذیر نبود. تصمیمگیران وقت، به جای آنکه قرارداد استراتژیک با یک قدرت شرقی را تقویت کنند، پای میز مذاکره با کشوری نشستند که در عمل چیزی جز تحقیر و محدودیت نصیب ایران نکرده است.
اما عواقب این تصمیم فقط روی کاغذ نماند. در جنگ 12 روزه ایران با اسرائیل، رژیم صهیونیستی با تمام قوا به کشورمان حملهور شد. در کنار قدرت بالای پدافندی ایران، با وجود جنگندههای مدرن میتوانستیم ضربات کاریتری بر رژیم صهیونیستی وارد کنیم.
این موضوع به معنای ناتوانی پدافند قدرتمند ما نیست، اما اگر این جنگندهها تأمین میشدند، پوشش هوایی کشور بهتر و قدرت تهاجمی مؤثرتری شکل میگرفت.
سرلشگر حاجیزاده؛ فرمانده شهید هوا فضای سپاه پاسداران نیز به عملکرد دولتهای یازدهم و دوازدهم انتقاد داشت و میگفت: هر رزمایشی که برگزار میکردیم، قبل از اینکه آمریکاییها و اروپاییها واکنشی نشان دهند، صدای اعتراض دولت بلند میشد. این در حالی بود که آزمایش موشکها و برگزاری رزمایشها، نه تنها اقدامی در جهت تقویت قدرت نظامی، بلکه تقویت دولت و کشور محسوب میشد.
اما تفاوت نگاه در دولت سیزدهم کاملا مشهود است؛ آقای رئیسی حامی قاطع نیروهای مسلح بود و نه تنها قدرت نظامی را مانع نمیدید، بلکه آن را پیشران مملکت و عامل مهم تقویت اقتصادی میدانست. این نگاه درست را میتوان در تأثیرات مثبت آن بر وضعیت اقتصادی، از جمله ثبات بازار ارز، مشاهده کرد که نشاندهنده همافزایی قدرت دفاعی با پیشرفت اقتصادی کشور است.
این فقط یک اشتباه سیاسی نبود؛ یک خیانت راهبردی بود به امنیت ملی، به ارتش، به نیروی هوایی و به مردمی که تصور میکردند دولت در حال تقویت قدرت بازدارندگی کشور است، نه قمارکردن آن با وعدههای پاریسی.
روحانی و نوبخت باید پاسخ دهند که چرا فرصت نوسازی هوایی ایران را با لبخند دیپلماتیک فابیوس معامله کردند؟ چرا به دشمنان ثابتشدهای مثل فرانسه اعتماد کردند و همزمان درِ قرارداد با شرکای راهبردی مانند چین را بستند؟ و مهمتر از همه، آیا امروز که آسمان ایران در شرایط تهدید و کمبود پشتیبانی هوایی مدرن است، حاضرند مسئولیت این سهل انگاری را بپذیرند؟
پاسخ این پرسشها نه تنها در حوزه سیاست که در حوزه امنیت و حتی تاریخ آینده ایران تعیینکننده خواهد بود.