همراهی با یک «ناخلف» زیر انفجارهای صهیونی!

مشرق نیوز یکشنبه 08 تیر 1404 - 14:43
ناخلف، داستان عجیبی داشت و آنقدر تصویر داشت که گاهی با عبدالله همذات پنداری می کردم، گاهی با عبدالله استرس گرفتم و گاهی با او دلم برای آقاجون و ننه و قاسم تنگ شد.

به گزارش مشرق، زینب رازدشت، روزنامه‌نگار فرهنگی در یادداشتی نوشت:

نزدیک به یک هفته از جنگ می گذرد، جنگی که ما آغازش نکردیم... من ساکن غرب تهرانم و در اکثر شب ها صداهای حمله بیشتر شنیده می شد. خوابم سبک است و با کوچکترین صدا بیدار می شوم و چه برسه به این صداهای وحشتناک که مگر می شود خوابید...

تصمیم گرفتم کتاب بخوانم و ناخلف از آن کتاب هایی بود که هنوز نوبت خواندنش نبود اما به دلیل آنکه کتاب های دیگر در کارتن بود و هنوز فرصتی برای بازکردن کارتن در خانه جدید فراهم نشده بود، کتاب را در دست گرفتم و خواندمش و در نهایت بامداد پنجشنبه بیست و نهمین روز از خرداد ۱۴۰۴ تمامش کردم.

ناخلف، داستان عجیبی داشت و آنقدر تصویر داشت که گاهی با عبدالله همذات پنداری می کردم، گاهی با عبدالله استرس گرفتم و گاهی با او دلم برای آقاجون و ننه و قاسم تنگ شد.

گاهی با عبدالله از تیمسار ترسیدم و گاهی همراه با عبدالله به سعید شک کردم.

در برخی صفحات یهو اشکم جاری می شد، آنجایی که عبدالله شاهد وضو گرفتن تقیان فر شد و یا دلتنگی های عبدالله برای ننه و آقاجون و قاسم...

در نهایت ناخلف برای من در یک شب جنگی همراه با صداهای وحشتناک حمله اسرائیل به کشور، یار خوبی بود که توانستم شب را در دنیای عبدالله به سحرگاه برسانم.

خواندن کتاب ناخلف نوشته حسام آبنوس را به شما دوستان خوبم پیشنهاد می‌کنم.

منبع خبر "مشرق نیوز" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.