سرویس جهان مشرق- حاتم الطائی در مقالهی نوشت: نبرد بقا و هستی میان نیروهای اراده آزاد و نیروهای استعماری، هیچگاه به روشنی امروز نبوده است؛ چرا که در سایه تجاوز وحشیانه و بربرمنشانه "اسرائیل" به جمهوری اسلامی ایران و پیش از آن به غزه، لبنان، سوریه و یمن، برای هر عاقلی و درکی آشکار شد که رژیم "اسرائیل" چیزی نیست جز نقطه اتکای استعمار جهانی در دوران پسااستعمار.
این در حالی است که برخی تصور میکنند استعمار، که اساساً مبتنی بر برتریجویی و قاعده "ارباب و خدمتکار" است – با اعلام "استقلال" کشورها از استعمارگران قدیمی پایان یافته است، حتی پس از توافق معروف به "سایکس–پیکو" در خاورمیانه.
جنگی که اکنون میان ایران و "اسرائیل" در جریان است، نتیجهای قطعی از غرور قدرتی است که گروههای اشغالگر "اسرائیلی" اعمال میکنند، و نتیجهای منطقی از مازاد قدرتی است که بزرگترین نیروی نظامی جهان، ایالات متحده آمریکا، در اختیار دارد؛ کشوری با بزرگترین زرادخانه و بزرگترین صنعت اسلحهسازی جهان.
پس از نزدیک به دو سال از آغاز جنگ نسلکشی در غزه و عملیات تروریستی "اسرائیل" در ایران، لبنان، سوریه و یمن، کابینه افراطی و تروریستی به رهبری جنایتکار جنگی، بنیامین نتانیاهو، شعله یک جنگ منطقهای را برافروخته که هیچکس از دامنه آن آگاه نیست. این شعلهور شدن با انجام عملیاتهای ترور و حذف فیزیکی شماری از فرماندهان نظامی ایران صورت گرفت؛ نقض آشکار حاکمیت ایران و بیتوجهی کامل به قوانین بینالمللی و منشورهای سازمان ملل که حق حاکمیت کشورها را بر سرزمین خود تضمین میکند و هرگونه تجاوز زمینی، هوایی یا دریایی را ممنوع میسازد.
اما آنچه سحرگاه جمعه ۱۳ ژوئن ۲۰۲۵ رخ داد، نقطه عطفی خطرناک و تحولی بنیادین در مسیر جنگ منطقه بود. این رویداد کل منطقه را بر لبه پرتگاهی فروپاشنده قرار داد؛ پرتگاهی که هیچکس، حتی "اسرائیل" یا ایالات متحده آمریکا، بزرگترین حامی این رژیم جنایتکار، از آن در امان نخواهد ماند. با این حال، ایران قدرت نظامی و توانمندی تاکتیکی خود را به نمایش گذاشت؛ چنانکه موفق شد خسارات سنگینی بر "اسرائیل" وارد آورد؛ خساراتی که نتانیاهو، رئیس مافیای صهیونیستی، نیز به آن اعتراف کرد و اذعان داشت که رژیمش "دچار تلفات عظیمی شده است".
این اعتراف، اگرچه واقعی است، اما ابزاری در دستان اسرائیل برای باجگیری از ایالات متحده و غرب به منظور دخالت و حمایت از "اسرائیل" در تجاوزگریهایش شده است؛ چرا که تلآویو دیگر توان مقابله با "غول" ایرانی را ندارد؛ غولی که دژهای "اسرائیل" را به شکلی بیسابقه کوبید. برای نخستین بار از زمان کاشت این غده سرطانی در قلب امت عربی، شهرهای اسرائیلی هدف ویرانی مستقیم قرار گرفتند.
موشکهای دقیق ایرانی پایگاههای نظامی، مقرهای اطلاعاتی، انبارهای تسلیحاتی، تأسیسات استراتژیک، بنادر، پالایشگاههای نفت و همچنین مقرهای رسانهای اسرائیلی را که به تبلیغات فریبکارانه و تحریک علیه مردم فلسطین مشغول بودند، هدف قرار دادند. ایران موفق شد اسرائیل را خوار و ذلیل کند، بهطوریکه امروز شهرکنشین اسرائیلی از شدت ضربات ایرانی فریاد میزند و از بیم هدفگیری مستقیم به پناهگاهها میگریزد.
ایران با قدرت موشکی قاطع خود ثابت کرد که سامانه پدافند هوایی صهیونیستها، موسوم به «گنبد آهنین» یا «مقلاع داوود» و امثال آن، چیزی جز ببر کاغذی نیستند، و حملات تاکتیکی سازمانیافته و با دقت طراحیشده میتواند این سامانهها را تضعیف کرده و حتی آنها را به طور کامل از کار بیندازد.
از همین رو، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اعلام کرد که آسمان اسرائیل اکنون کاملاً در تیررس آن قرار دارد. ایران در آغاز جنگ، با انجام حملات موشکی انبوه، اسرائیل را فریب داد تا سامانه دفاعی آن تضعیف شود، و پس از آن، حملات موشکی راهبردی شامل موشکهای مافوق صوت و موشکهای چندسر جنگی را آغاز کرد؛ حملاتی که باعث تخریب گسترده در مواضع هدفگیریشده شد.
نکاتی در باره این جنگ :
۱: "اسرائیل" یک رژیم کارکردی است که به دنبال نابودی منطقه عربی و تبدیل خاورمیانه به حوزهای استعمارزده و تحت سلطه و سیطره نظامی و اطلاعاتی خود است. این رژیم، با برانگیختن جنگهای فرسایشی میان کشورهای عربی و نیز ایجاد اختلافات سیاسی بین آنها، چه عربی-عربی و چه میان کشورهای خلیج فارس در پی تضعیف منطقه است. همزمان، "اسرائیل" با بهرهگیری از سازمانهای اطلاعاتی و عوامل میدانی و سایبری خود، هرگونه همکاری، همگرایی و وحدت میان ملتها و دولتهای عربی را تخریب میکند.
۲: این رژیم با اعمال فشارهای گسترده، برخی از دولتها را به امضای توافقهای عادیسازی مجبور کرد؛ توافقهایی که به "اسرائیل" و عواملش امکان میدهد با بهانههای سرمایهگذاری، گردشگری و روابط دوجانبه، به آسانی وارد کشورهای عربی شوند، و به این ترتیب، سامانههای جاسوسی گستردهای در منطقه بنا شد.
۳: "اسرائیل" با سوءاستفاده از غیبت اراده اعراب در مخالفت با این رژیم، نسلکشی در غزه را آغاز کرده و با جدیت در حال اجرای طرح کوچ اجباری ملت فلسطین در غزه، کرانه باختری و قدس شریف است؛ طرحی برای تخلیه سرزمین فلسطین از مردمش و نابودی کامل قضیه فلسطین؛ بهگونهای که دیگر امکانی برای بحث درباره ایجاد کشور مستقل فلسطینی باقی نماند، چرا که مهمترین عامل تشکیل دولت، یعنی ملت، حذف شده است.
۴: "اسرائیل" در پی از بین بردن بزرگترین نیروی نظامی تهدیدکننده خود، یعنی ایران، است. این رژیم از طریق شبکهای از عوامل و با حملات هوایی تجاوزگرانه از داخل و خارج، ایران را هدف قرار داده و مدعی است که میخواهد از ساخت بمب اتمی توسط ایران جلوگیری کند؛ ادعایی که دروغی آشکار و در تناقض با همه گزارشهای بینالمللی است. این گزارشها تأکید دارند که ایران به دنبال بمب اتمی نیست، و غنیسازی اورانیوم، حق مسلم و حاکمیتی ایران برای استفادههای غیرنظامی و تولید انرژی است.
۵: "اسرائیل" با این تجاوزات، میخواهد سیادت کامل بر خاورمیانه پیدا کند و به همه طرفها پیام تهدید و ارعاب بفرستد، در حالی که خود را قویترین و قدرتمندترین نیروی نظامی منطقه میداند؛ ادعایی که با واقعیت فاصله دارد. از زمان عملیات "طوفان الاقصی"، این رژیم همواره در حال دریافت ضربه از مقاومت فلسطین بوده است، و اکنون همین وضعیت، بلکه شدیدتر، در پاسخ مشروع و قانونی ایران به تجاوز "اسرائیل" تکرار میشود.
۶: آمریکا در پی نابودی کامل منطقه است، از جمله با طرحهای دونالد ترامپ برای حمله شدید به سایت هستهای "فردو" در ایران با استفاده از بمبافکنهای غولپیکر B-۲ که توان حمل بمبهای GBU-۵۷ – قویترین بمب موجود برای تخریب مکانهای مستحکم ، را دارند. این بمبافکنها با بمبهای مذکور به پایگاه "دیگو گارسیا" در اقیانوس هند، نزدیک منطقه ما، منتقل شدهاند و مشخص است که برای حمله به ایران آماده میشوند. در آن هنگام، هیچکس نمیتواند عواقب فاجعهبار چنین حملهای را در این منطقه ملتهب پیشبینی کند.
۷: این تلاشهای ویرانگر آمریکا در راستای تثبیت سلطه جهانی و نظام تکقطبی به رهبری واشنگتن و در برابر چین و روسیه است که به دنبال ایجاد نظم چندقطبی جهانی هستند. بنابراین، کشورهای خلیج و جهان عرب باید درک کنند که هر اقدام نظامی آمریکا علیه ایران، همه ما را بر لبه پرتگاه قرار میدهد؛ پرتگاهی که در آن سقوط همگانی در انتظار ماست، نه بازگشت و نجات.
بنابراین باید گفت؛ بهنظر میرسد کشورهای شرق هنوز درس را نیاموختهاند و درک نکردهاند که خطر واقعی و وجودی برای آنها و ملتهای منطقه، اسرائیل است؛ با پروژه امپریالیستی خونیناش که مبتنی بر قتل، حذف فیزیکی، نژادپرستی و تحقیر است. این خطر ایجاب میکند که کشورهای عربی و قدرتهای منطقهای فوراً بیدار شوند و نسبت به توطئهها و دسیسههایی که برای نابودی آنها از درون طراحی شده، هوشیار باشند؛ توطئههایی با استفاده از سلاحهای نابودگر نوع جدید، مانند اعتیاد به مواد مخدر، تجارت ابتذال در رسانهها و شبکههای اجتماعی، تخریب فکری، اهانت به ادیان، تبلیغ فریاد بهجای اندیشه، گسترش جهل، جنگ با علم، محرومسازی از فناوریهای پیشرفته، به زنجیر کشیدن دانشمندان و ترور آنها، و اشاعه هرجومرج به نام "آزادی" و "دموکراسی"؛ مفاهیم والایی که در اینجا ابزاری برای نابودی شدهاند نه سازندگی.
امروز جهان عرب در برابر مسئولیتی تاریخی و سرنوشتساز قرار دارد؛ مسئولیت اتحاد برای مقابله با این خطر صهیونیستی قریبالوقوع، ایستادن در کنار طرف مورد تجاوز، و مقاومت در برابر هرگونه تجاوز غربی بهواسطه این رژیم جنایتکار و کارکردی. بهویژه آنکه جنگ کنونی، همه کشورها را به پرتگاهی بیانتها میکشاند؛ جایی که هدف قرار گرفتن تأسیسات هستهای ایران توسط صهیونیستها، خطر نشت مرگبار و ویرانگر مواد رادیواکتیو برای محیط زیست و انسانها را برای سالیان دراز به همراه خواهد داشت.
و در پایان باید گفت؛ طرحهای صهیونیستی که اکنون آشکارا و بیپرده قابل مشاهدهاند، چیزی جز تلاش برای سلطه بر منطقه خاورمیانه و بهزانو درآوردن همه کشورها زیر سلطه "اسرائیل" نیست، در راستای تشکیل آنچه "اسرائیل بزرگ" نامیده میشود؛ با جدا کردن بخشهای وسیعی از کشورهای منطقه، بهویژه کشورهای محوری و تأثیرگذار، و نابودی و درهمکوبیدن هرکس که با آن مخالفت کرده یا بهدنبال استقلال کامل باشد. تنها راه رهایی از این اختاپوس وحشی، اتحاد و مقابله با آن با همه ابزارها، و اعمال فشار شدید بر آمریکا، بزرگترین حامی و شریک اول "اسرائیل" در تمامی جنایات علیه ملتهای عربی و منطقه است.