بازگشتِ زندگی به تهران

عصر ایران شنبه 07 تیر 1404 - 12:35
 هر لبخند، هر گفت‌وگوی بی‌دغدغه، و حتی هر جر‌وبحثِ پیش‌پاافتاده، نشانه‌ای از مقاومتِ شهری‌ست که حیات اش را بازپس گرفته است. این همان "حیاتِ اجتماعی" یا "حق به شهر" است که "هانری لوفور" از آن سخن می‌گفت؛ حقِ شهروندی که جنگ آن را معلق کرده بود، حالا دوباره زنده شده است.

عصر ایران؛ صادق آبسالان - در چند روز گذشته، زمانی که ناقوس جنگ در ایران به صدا درآمد، تهران به‌شکلی عجیب خالی از سکنه شد. برج‌ها و ساختمان‌های بلند و با‌عظمت آن در سکوتی مرگ‌بار فرو رفتند. گویی فیزیکِ شهر سر جای خود بود، اما روحش ناپدید شده بود. مناظر و نمادهای آشنای تهران، در غیاب آدم‌ها، به کالبدهایی بی‌جان بدل گشتند. این تجربه، پیوندی عمیق با همان حس تعلیق داشت که جنگ بر زندگی تحمیل می‌کند.  

 وقتی جنگ نزدیک می‌شود، شهرها نه با بمب و موشک، که پیش از آن با تهی‌شدن از «معنا» فرو می‌ریزند. خیابان‌های خالی، فروشگاه‌های بسته، و سکوت غیرطبیعی مراکز شلوغ، همه نشانه‌های این بی‌معنایی‌اند. جنگ، شهرها را پیش از آنکه ویران کند، از هستیِ اجتماعی‌شان خالی می‌کند. شهری که در آن حیات جاری نباشد، حتی اگر ساختمان‌هایش سالم بمانند، مُرده است.  

 در چنین شرایطی، شهر دیگر فضایی برای تعاملات اجتماعی یا تولید معنا نیست، بلکه به قلمرویی ترس آور تبدیل می شود که هر لحظه در آن امکانِ وقوع فاجعه وجود دارد. شهر تنها مجموعه ساختمان ها نیست، بلکه بستری برای زیست جمعی است. جنگ این بستر را نابود می‌کند. ساختمان‌های بلند، روزی نماد پیشرفت و امنیت، ناگهان به هدف‌های بالقوهٔ موشک‌ها و بمب‌ها بدل می‌شوند.  

 غیبت مردم از خیابان‌ها مانند قطع ناگهانیِ صدای یک آهنگ است. سکوتی سنگین فضا را پر می‌کند که از هر انفجاری دهشت‌آورتر است. شهرِ خالی، تصویری از زندگیِ معلقِ آدم‌هاست: همه‌چیز سر جای خود است، اما هیچ‌چیز در جای خود نیست. گویی تهران در آن روزها نقشی از یک «دکور» خالی را بازی می‌کرد؛ صحنه آماده بود، اما بازیگران غایب بودند.  

 اما با اعلام آتش‌بس، تهران جانی تازه گرفت. امروز، شهری است که نفس‌هایش را پس گرفته، و همین نفس‌کشیدن، خود نشانه ای از امیدواری است. بوق ماشین‌ها، همهمهٔ عابران، و حتی شلوغیِ ترافیک—که همیشه از آن شکایت داشتیم—حالا چون نغمه‌ای از زندگی به گوش می‌رسد.

 هر لبخند، هر گفت‌وگوی بی‌دغدغه، و حتی هر جر‌وبحثِ پیش‌پاافتاده، نشانه‌ای از مقاومتِ شهری‌ست که حیات اش را بازپس گرفته است.

این همان "حیاتِ اجتماعی" یا "حق به شهر" است که "هانری لوفور" از آن سخن می‌گفت؛ حقِ شهروندی که جنگ آن را معلق کرده بود، حالا دوباره زنده شده است. 

 با بازگشت زندگی به تهران، این پرسش همچنان باقی است: آیا شهر می‌تواند زخم‌های این تعلیق را التیام بخشد؟ آیا روحِ تهران به شکل پیشین خود بازخواهد گشت، یا برای همیشه بخشی از خود را در این وقفهٔ عمیق گم کرده است؟

 نمی‌دانم. شاید برخی ترس‌ها در حافظهٔ شهر بمانند، مانند ردِ ترکش‌های جنگ بر پیکر دیوارها؛ ترس هایی که گاه با اولین صدای بلند از خواب بیدار می‌شوند و خیابان‌ها را دوباره خالی می‌کنند.

شاید تهرانِ پس از جنگ، هرگز همان تهرانِ پیش از جنگ نباشد، اما همین که نفس می‌کشد، همین که زندگی در آن جریان دارد، خود امیدی است برای آغازِ دوباره.

 ساختمان‌هایش شاید دیگر همان نمادِ امنیتِ ازدست‌رفته نباشند، اما حالا روایت‌گرِ ایستادگی‌اند. خیابان‌هایش دیگر فقط گذرگاه نیستند، بلکه صحنه‌هایی از مقاومتِ جمعی‌اند.

شاید این همان پیروزیِ پنهانِ تهران باشد: نه بازگشت به گذشته، بلکه ساختنِ آینده‌ای با تمام شکاف‌ها و ترمیم‌هایش. آینده‌ای که در آن، هر بوسه‌ای بر فرزند، هر فنجان چایِ گرم در یک صبح آرام، هر قدم زدن در خیابان هایش و حتی هر مشاجرهٔ کوچک بر سر تاکسی، فریادی است در برابر پوچیِ جنگ. فریادی که می‌گوید: "ما هنوز اینجاییم".

منبع خبر "عصر ایران" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.