گزارش خواندنی و عکس‌های دیدنی از روزگاری که تهرانی‌ها در پناهگاه‌ زندگی می‌کردند

عصر ایران جمعه 06 تیر 1404 - 03:44
وقتی شهرهای مختلف کشور زیر آتش دشمن متجاوز قرار داشت، برای کسانی که جنگ عراق و ایران را تجربه کرده بودند، یادآور موشک‌باران تهران در سال ۱۳۶۷ بود، دوره‌ای که از آن با عنوان «جنگ شهرها» یاد می‌شد.

مجله آدینه در شماره ۲۲ خود به تاریخ اول اردیبهشت ۱۳۶۷ شماره‌ای مختص موشک‌باران تهران منتشر کرد. روی جلد این شماره تصویر موشک سیاه و بزرگی دیده می‌شود که بیشتر فضای جلد را اشغال کرده و یکراست دارد از آسمان به سمت زمینی سبز که گلی کوچک و نحیف روی آن روییده نازل می‌شود. دهشتناکی موشک و نحیف بودن گل خود گویا واقعیت ترسناکی است که این تصویرسازی قصد بیانش را دارد.

به گزارش اطلاعات آنلاین، این طرح که کار ابراهیم حقیقی است، این روزها هم مناسبت دارد. این شماره چند گزارش و روایت و یک داستان درباره آن روزها دارد.

گزارش خواندنی و عکس‌های دیدنی از روزگاری که تهرانی‌ها در پناهگاه‌ زندگی می‌کردند

گزارش «زندگی در پناهگاه، دشوار اما ایمن» به قلم افسانه ناهید به وضعیت حضور آدم‌ها در پناهگاه‌ها پرداخته است. ناهید می‌نویسد: «در دور جدید جنگ شهرها، که از عصر دوشنبه دهم اسفند سال گذشته (یعنی سال ۱۳۶۶) آغاز شد، مردم تهران و چند شهر دیگر هم طعم موشک را چشیدند. چه طعم تلخی! چند سال پیش در سفری به دزفول از شوهر دوستم پرسیدم: شما اینجا با این‌همه موشک‌باران چگونه زندگی می‌کنید؟ خندید و گفت: خیلی راحت، فقط وقتی در خیابان هستیم، به جای آنکه زیر پایمان را نگاه کنیم، آسمان را نگاه می‌کنیم تا اگر دیدیم یک موشک ۹ متری می‌آید، سرمان را بدزدیم! فکر کردم شوخی می‌کند. چرا تا زمانی که خودمان با مسئله‌ای رودررو نشده‌ایم باورش را سخت می‌دانیم؟»

پناهگاهی در جنوب تهران

ناهید به پناهگاهی در جنوب غربی تهران می‌رود که حدود ۱۰۰ خانواده در آن در فضایی بدون اکسیژن کافی زندگی می‌کنند. پناهگاه پارکینگ یکی از ساختمان‌های رفیع و بتونی است و به گفته مأمور حراست پناهگاه استحکام آن تأیید شده است. محوطه پارکینگ آنقدر پیچ‌درپیچ است که به گفته ناهید هرچه به انتهای آن نزدیک‌تر می‌شود، نفسش بیشتر می‌گیرد. خانواده‌های حاضر در پناهگاه به قد یک پتو که زیرشان انداخته‌اند فضا دارند. پناهگاه فاقد آب و توالت است و برای از بین بردن موش‌ها ۳ با هم سمپاشی شده.

گزارشگر به مادری در حال شیر دادن به نوزادش نزدیک می‌شود. گزارشگر به خواست مادر به گونه نوزادش دست می‌کشد و زبری آن را زیر انگشتانش حس می‌کند. مادر می‌گوید به خاطر هوای پناهگاه است. بیشتر آدم‌ها سرفه می‌کنند. مردم برای پخت‌وپز و شستشو و حتی آوردن آب مجبورند به خانه‌هایشان بروند و در پناهگاه امکانات لازم وجود ندارد. حتی برای تهیه چای هم مجبورند تا خانه بروند و برگردند. این مادر از گزارشگر می‌خواهد مسئولان حداقل فکری به حال آب جوش کنند. جز آب، پناهگاه برق هم ندارد. این مادر که ۳ فرزند دارد می‌گوید بچه‌هایشان از درس و مدرسه وامانده‌اند و اگر انشعاب برق داشتند حداقل از طریق تلویزیون که در آن روزها برنامه‌های آموزشی پخش می‌کرد، بچه‌ها می‌توانستند به درس‌ومشقشان برگردند.

جز این مسائل، پناهگاه که محل زندگی جمعی است مشکلات دیگری هم دارد. یکی می‌خواهد زود بخوابد، بعضی‌ها می‌خواهند گپ بزنند، بعضی‌ها به مهرورزی در حضور جمع معترض‌اند. خلاصه که حضور آدم‌های با عادات و اعتقادات مختلف در کنار هم چالش‌برانگیز بوده است.

پناهگاهی در شمال تهران

در شما شهر، در پناهگاهی دیگر، وضع بهتر است. بیش از ۳۵۰ خانواده در زیرزمینِ یک آسمان‌خراش زندگی می‌کنند. در اینجا حریم هر خانواده با پارچه مشخص شده است. حتی کسانی که وضع بهتری دارند چادر برزنتی زده‌اند. کسی به کسی کار ندارد. در این پناهگاه ۳ توالت و ۲ شیر آب است. امکان پخت‌وپز هم وجود دارد و به‌رغم پخت‌وپز هوای آن از پناهگاه قبلی بهتر است.

پناهگاهی سه‌طبقه در غرب تهران مقصد بعدی گزارشگر است. دوطبقه مخصوص خانواده‌هاست و طبقه سوم زیرزمین مخصوص مجردها. اینجا هم دستشویی و شیر آب دارد. وسایل پخت‌وپز و رادیو و تلویزیون هم به راه است. مدیر و مسئولی وجود ندارد و خانواده‌ها خوشان به امورشان رسیدگی می‌کنند.

جداسازی جنسیتی در پناهگاه

گزارشگر آدینه به پناهگاهی در یکی از میدان‌های اصلی شهر می‌رود که به نهادی تعلق دارد. در اینجا مردان و زنان خانواده‌ها از هم جدا شده‌اند. حتی بچه‌های نوبالغ هم نمی‌توانند در قسمت جنس مخالف حضور داشته باشند. پناهگاه خلوت است، به‌رغم اینکه در یکی از شلوغ‌ترین و پرسکنه‌ترین مناطق شهر است. ۱۰ خانواده هم در آن نیستند. زنی به گزارشگر می‌گوید: «از صبح تا بعدازظهر که شوهرم را نمی‌بینم. بعدازظهر هم که می‌آید، ناهارش را می‌فرستم آن‌طرف و اگر خواستیم با هم صحبت کنیم باید برویم بیرون. آدم این‌جوری دلش می‌گیرد.»

ارائه خدمات در پناهگاه دولتی

در پناهگاه دولتی، که پارکینگ دوطبقه یکی از وزارتخانه‌هاست، ۱۶۰۰ نفر حضور دارند که خدمات نسبتاً خوبی دریافت می‌کنند. در اینجا هم مجردها به قسمت مخصوص خودشان فرستاده می‌شوند. ۵ توالت، ۲۴ انشعاب آب، ۳ دستگاه تلویزیون بزرگ و حتی ویدئو، فیش برق خصوصی و عمومی و یک دستگاه آمبولانس برای مواقع ضروری. خانواده‌ها به خواست خودشان جداسازی جنسیتی نشده‌اند و هر روز ساکنان پناهگاه یک شیشه شیر و یک لیتر و نیم ماست می‌گیرند. در ازای ۳۰ تومان هم غذای گرم داده می‌شود. بخش پزشکی و تزریقات هم به راه است و فروشگاه تعاونی هم برای خرید لوازم غیر سهمیه‌بندی وجود دارد. در قسمت پایین این پناهگاه دوطبقه، گروه تئاتر نیروی هوایی پایگاه یکم شکاری برنامه دوساعته شعبده‌بازی، نمایشنامه و قطعات فکاهی اجرا می‌کنند. در این پناهگاه حتی خانمی باردار دچار درد زایمان می‌شود و با آمبولانس به بیمارستان منتقل شده و بعد از وضع حمل دوران نقاهتش را در همین پناهگاه می‌گذراند. زندگی با همین چیزهای ساده و معمولی گاهی به مرگ نیشخند می‌زند.

از عکس‌های جاسم غضبانپور، ساسان مویدی و محمد محمدی از زندگی در پناهگاه‌های شهر تهران تماشا کنید.

منبع خبر "عصر ایران" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

بیشتر بخوانید