به گزارش خبرنگار مهر در جهان امروز که بحران انرژی به تهدیدی جدی برای معیشت و اقتصاد کشورها بدل شده، نام آلمان همواره با مدیریت هوشمندانه و کارآمد مصرف و تولید برق گره خورده است؛ کشوری که نه تنها توانسته تولید و مصرف برق خود را بهینهسازی کند، بلکه به الگویی برای بسیاری از جوامع در حال توسعه، از جمله ایران تبدیل شده است. گفتگوی زیر با فرهاد کشاورز، پژوهشگر ارشد مدیریت انرژی و عضو هیئت علمی دانشگاه صنعتی آخن، به رمز و راز موفقیت آلمان و درسهایی که ایران میتواند از این تجربه طلایی بیاموزد، میپردازد.
آقای دکتر چرا تجربه آلمان در زمینه مدیریت برق تا این حد مورد توجه جهانی قرار گرفته و مهم است؟
تجربه آلمان فقط یک پروژه فنی و مهندسی نیست، بلکه یک حرکت بزرگ فرهنگی، اقتصادی و حتی سیاسی است. آلمان حدود دو دهه پیش با معضل جدی اتکای اقتصادی به انرژی وارداتی روبهرو بود و شبکه برقش به شدت تحت فشار قرار داشت. این کشور با سه رویکرد اصلی – توسعه انرژیهای تجدیدپذیر، هوشمندسازی شبکه برق، و مهندسی رفتار مصرفکنندگان – توانست نه تنها بحران را کنترل کند، بلکه به یکی از صادرکنندگان مهم برق سبز در اروپا تبدیل شود.
آغاز تحول؛ انرژیوند (Energiewende) چه بود؟ طرح «انرژیوند» به نقطه عطف در سیاست انرژی آلمان مشهور شده. لطفاً درباره ابعاد این سیاست بفرمائید.
Energiewende (انرژیوند) استراتژی تحول جامع در کل نظام انرژی آلمان است؛ هدف اصلی آن، کاهش وابستگی به سوختهای فسیلی و افزایش سهم انرژیهای تجدیدپذیر بهویژه باد و خورشید بود. اما این فقط جابجایی منبع انرژی نبود، بلکه همراه با اصلاح بازار برق، آموزش گسترده عمومی، و تغییر رفتار مردم پیگیری شد. همین ترکیب سیاستگذاری دقیق، سرمایهگذاری دولت، و مشارکت مردم زمینهساز موفقیت شد.
در بحث تولید، آلمان چه مسیری را طی کرد؟
آلمان طی سالهای اخیر، به شکل تدریجی ظرفیت نیروگاهی فسیلی (خصوصاً زغال سنگ و هستهای) خود را کاهش داد. سرمایهگذاری عظیم روی مزارع بادی و نیروگاههای خورشیدی کرد. ظرف تنها ۱۵ سال، سهم انرژیهای تجدیدپذیر از مجموع تولید برق کشور از ۶ درصد به بیش از ۴۷ درصد رسیده. این تحول فقط با تکنولوژی انجام نشد، بلکه مشوقهای مالی و تعرفهگذاری حمایتی در کنار سیاستهای سختگیرانه زیستمحیطی به این روند سرعت داد.
آیا شبکه برق آلمان از لحاظ زیرساخت نیز متحول شده است؟
قطعاً. شبکه برق سنتی برای مدیریت انرژیهای تجدیدپذیر مناسب نبود. آلمان میلیاردها یورو صرف بازسازی شبکه و تبدیل آن به «شبکه هوشمند» کرد. این شبکه با سنسورها و سامانههای دیجیتال، توانایی رصد لحظهای بار و تنظیم عرضه و تقاضا را دارد؛ یعنی اگر ناگهان بار زیاد شود یا تولید تجدیدپذیر کاهش یابد، بهصورت آنی اطلاعرسانی و مدیریت میشود. این زیرساخت هوشمند، تلفات انتقال را کاهش داد و نقش حیاتی در پایداری شبکه ایفا کرده است.
در گزارشها بسیار دیدهایم که فرهنگ مصرف انرژی در آلمان متفاوت است. این موضوع چگونه ایجاد شد؟
کلیدیترین بخش موفقیت، مردم بودند. آگاهیبخشی عمومی در مقاطع ابتدایی تا دانشگاهی اجباری شد. رسانهها، شهرداریها و حتی ادارات برق، کمپینهای مشترک با مدارس و کسبوکارها اجرا کردند تا شهروندان نقش خود را بفهمند و بپذیرند. به علاوه، به مصرفکنندههایی که مصرف خود را کاهش میدادند، امتیازهای مالی، مشوقها و حتی پاداش نقدی داده شد.
تجربه من نشان میدهد وقتی مردم حس کنند سیاستها عادلانه است، با آن همراه میشوند.
چه سیاستهای اقتصادی پشتیبان این تحول بود؟
سیاست اصلی، «تعرفه تضمینی خرید برق سبز» بود. یعنی اگر خانوار یا شرکتها برق تجدیدپذیر تولید میکردند، دولت آن را با قیمت بالا و تضمینی خریداری میکرد. این کار، نوآوری و سرمایهگذاری را به شدت تشویق کرد.
علاوه بر آن، تعرفههای پلکانی برای مصارف بالا اعمال شد؛ یعنی هرچه کسی بیشتر مصرف میکرد، نرخ تعرفه افزایش مییافت. ابزارهای مالیاتی و مالی هم به سمت ساخت خانههای کممصرف یا نوسازی تجهیزاتی با بازدهی بالا هدایت شد.
درباره اجرای صرفهجویی در بخش صنعتی و شهری چه اقدامهایی انجام شد؟
بخش صنعت بزرگترین مصرفکننده برق در آلمان بود. دولت ابتدا انگیزه مالی ایجاد کرد. سپس با ابزارهای الزامآور، شرکتهایی را که مصرف غیراستاندارد داشتند، جریمه و آنها را موظف به استفاده از فناوریهای جدید کرد. روشنایی معابر شهری نیز به صورت هوشمند و خودکار درآمد تا فقط هنگام حضور فرد روشن شود. این اقدامات، مصرف برق این بخشها را ۲۰-۲۵ درصد کاهش داد.
آیا در این مسیر آلمان با دشواری و مقاومت هم روبهرو شد؟
بدون شک، این مسیر بدون دشواری نبود. مردم در ابتدا نگران افزایش هزینه برق بودند – و واقعاً هم بعضی سالها تعرفهها بالا رفت. اما دولت با پیگیری هدفمند حمایت از اقشار متوسط و کمدرآمد و بازتوزیع درآمد حاصل از مالیات انرژی، مقاومت اجتماعی را مدیریت کرد.
در بخش صنعت نیز، برخی شرکتهای سنتی مقاومت کردند اما تدریجاً با مزایای کاهش هزینهها و افزایش امنیت انرژی، خودشان شروع به مطالبهگری برای نوآوری کردند.
آیا نتایج اقتصادی و اجتماعی این سیاستها ملموس بوده است؟
قطعاً. آلمان نه تنها یکی از بزرگترین صادرکنندگان برق سبز اروپاست، بلکه صدها هزار شغل جدید در بخش تکنولوژی پاک ایجاد کرده. صنایع داخلی نیز به شدت رشد کردهاند. جالب اینجاست که فرهنگ صرفهجویی اکنون بخشی از هویت ملی شده و حتی در بحرانهای اخیر اروپا، آلمان کمترین قطعی برق را تجربه کرده است.
با توجه به شرایط ایران، چه نکاتی برای الگوبرداری از تجربه آلمان مهمتر است؟
اول، باید بپذیریم هرگونه تحول موفق و پایدار در مصرف و تولید برق، بدون مشارکت واقعی مردم و تغییر رفتار مصرفی ممکن نیست. آموزش و فرهنگسازی باید از مدارس تا رسانه آغاز شود.
دوم، سیاستگذاری شفاف و پیگیر، با برنامههای حمایتی و مشوقهای مالی محور اصلی است. اگر دولت ایران بتواند شجاعت حذف یارانه غیرهدفمند را همراه با سیاستهای جبرانی و عادلانه داشته باشد، مردم خود به بزرگترین حامیان صرفهجویی و حتی تولید برق میشوند.
سوم، زیرساخت شبکه باید نو و هوشمند شود؛ امروز ابزارهای دیجیتال و اپلیکیشنهای هوشمند میتوانند مصرف را شفاف و مدیریت کنند.
در نهایت، این تحول اگرچه پرهزینه است، اما بهای پرداختنشده آن، یعنی خاموشی، رکود صنعت و نارضایتی ملی بسیار سنگینتر خواهد بود.
من باور دارم ایران نه تنها ظرفیت فنی و مهندسی، که توان اجتماعی این تحول را هم دارد. بحران برق میتواند با مدیریت علمی، سرمایهگذاری هدفمند و اعتماد به مردم، از یک تهدید به فرصت ملی بدل شود. چشم انداز آلمان پیش روی ماست؛ کافی است اراده کنیم و سیاستهای نصفهونیمه را کنار بگذاریم. آینده از آن کشورهایی است که امروز تصمیم قاطع میگیرند.