رستم و اسطوره دفاع از ایران در برابر توران

خبرآنلاین دوشنبه 26 خرداد 1404 - 08:27
در پی حمله ناجوانمردانه دشمن صهیونیستی به کشور مان در بامداد جمعه ۲۳ خرداد ۱۴۰۴ و تداوم تجاوز دشمن، دفاع جانانه نیروهای مسلح ایران مرا به یاد داستان رستم ، یل ایران، در شاهنامه و نبرد قهرمانانه اش با اشکبوس فرمانده سپاه متجاوز توران انداخت:

وقتی سپاه ایران و توران آرایش نظامی گرفتند و سپاه توران   با سروصدای فراوان طبل و کوس و کرنای گوش فلک را کر کرد. اشکبوس فرماندهی از سپاه توران با تاخت و تاز اسب روبروی سپاه ایران آمد و از مردان ایران هماورد خواست تا با او سوار براسب به نبرد تن به تن بپردازد و برای پایین آوردن روحیه ایرانیان به رجزخوانی پرداخت. رهام پسرگودرز سپهسالار ایران به میدان نبرد شتافت و با اشکبوس با تیروکمان به جنگ پرداخت که تیر رهام بر زره اشکبوس کارگر نیفتاد و ناچار دست در گرز برد و بر سر اشکبوس زد که بر کلاه خودش کارگر نیامد . اشکبوس نیز دست بر گرز گران برد و بر کلاه‌خود رهام زخمی زد که کلاه‌خود او خرد گردید و سرش زخمی برداشت و رهام همین که در خود یارای پایداری را در برابر اشکبوس ندید از برابر او فرار کرد. رستم ناراحت و خشمگین شد که چرا پس از فرار رهام دیگری به مبارزه با دشمن نمی‌رود تا سپهبد پیر ایران به میدان نرود. رستم به اسپهبد توس می‌گوید رهام همنشین جام باده است!  من اکنون پیاده به نبرد می‌روم. سپس کمان را بزه کرده آماده تیراندازی، کمان را بر بازو افکند و چند تیر را بر بند کمر زد و با تیر قهوه‌ای رنگی از چوب خدنگ که بسیار راست و محکم است خرامان به سوی اشکبوس تاخت که در حال جولان با اسب بود و فریادی ناشی از پیروزی سر ‌داد. او را به سوی خود برای نبرد تن به تن فرخواند. از این زمان جنگ روانی رستم و اشکبوس آغاز  شد.

اشکبوس که با دیدن پهلوانی پیاده و بدون اسب و تجهیزات نظامی به حیرت و اندیشه فرو رفت، لگام اسب را محکم کرد  و او را به سوی خود ‌خواند. اشکبوس خندان از رستم اسمش را ‌پرسید و رستم پاسخ  ‌داد:«مادرم اسم مرا مرگ تو نهاده است».

آن در مناظره‌ای بین رستم و اشکبوس   رستم از جنگاوری و توانایی خود برای اشکبوس سخن‌ ‌راند و اشکبوس را ریشخند کرد. اشکبوس نیز ا رستم را بخاطر اینکه بدون اسب به کارزار آمده، سرزنش کرد. رستم وقتی دید اشکبوس به اسبش می‌نازد، با یک تیر اسب او را از پای ‌انداخت و با خنده گفت:«حالا پیش اسبت بنشین و سر او را به دامان بگیر!»

رستم با این گونه رفتار و کردار خونسرد، متین و خردورزانه و همچنین با تیراندازی دقیق و کشتن اسب اشکبوس و نیز سخنان ملامتگرانه، بند دل اشکبوس را پاره کرد و ترس را بر سراسر وجودش چیره گردانید و اشکبوس پی در پی با ترس و لرز به طرف رستم تیر پرتاب ‌کرد. تا اینکه رستم به او گرفت: تیراندازی تو بیهوده است چرا که تو مرد پیکار نیستی… و به دنبال آن اشکبوس را پند و نصیحت می‌کند.  رستم پس از این گفتگو تیری بر سینه اشکبوس می‌زند که در دم می‌میرد.

پس از مردن اشکبوس، رستم آرام و استوار بدون شادی و نازیدن به خود به سوی جایگاه خود حرکت کرد و سران تورانیان را به اندیشه و حیرت همراه با ترس فرو برد و کاموس و خاقان را از خواب خودخواهی و غرور مستی بیدار کرد.

*استاد دانشگاه 

منبع خبر "خبرآنلاین" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.