به گزارش اختصاصی خبرنگار رکنا، در گوشهای از شمالغرب ایران، در شهرستان خوی، مردی زندگی میکند که هر سال با فرارسیدن روز تولد دختر کوچکش، به جای بادکنک و کیک و مهمانیهای پر زرق و برق، تصمیمی انسانی میگیرد: آزادی یک زندانی.
نوید احمدخانی، متولد سال 1362، از سال 1398 فعالیت خود را در زمینه آزادی زندانیان جرائم غیرعمد آغاز کرده است. اما ماجرا از آن سالی رنگی دیگر به خود گرفت که فرزندش، آیجان، در سال 1400 چشم به جهان گشود. نوید و همسرش تصمیم گرفتند از آن پس، به جای خرج کردن هزینههای زیاد برای تولد، به تعداد سالهای زندگی آیجان، زندانی آزاد کنند.
چهار سال گذشته و آیجان حالا چهار ساله است؛ چهار سال، ده زندانی. مردی که شرکت آسانسور دارد، حالا نامش برای بسیاری از خانوادههایی که پدر یا همسرشان به دلیل جرائم مالی یا مهریه در زندان بودند، با لبخند و آزادی گره خورده است.
نوید، کسی نیست که فقط در تولد دخترش دست به خیر بزند. از زلزله ورزقان در سال 1391 تا آزادی تبعهای کنگویی در سال 1404، پای کار بوده و هست. او میگوید: «آنچه با دست میدهی، از جای دیگر با دلی خوشتر پس میگیری.»
یکی از شیرینترین خاطراتش، افتتاح یک مغازه کتونیفروشی است که در آن، بهجای گل و شیرینی، از میهمانان خواست به آزادی زندانیان کمک کنند. نتیجه آن شد جمعآوری بیش از 134 میلیون تومان و آزادی دو زندانی دیگر.
همسرش هم همدل و همراه است. روز مرد، هدیهاش به نوید، آزادی یک پدر زندانی بود. آنها باور دارند آزادی یک انسان، تولدی دوباره است. آیجان هنوز مدرسه نمیرود، اما نوید میگوید که دخترش بهنوعی درک کرده ماجرا چیست. او زندانیانی را دیده که به خانه برگشتهاند، پدرهایی را که بعد از سالها به آغوش فرزندانشان بازگشتهاند.
نوید احمدخانی، در میان کسبوکار، زندگی خانوادگی و دغدغههای روزمره، انتخاب کرده که «تولد» را جور دیگری معنا کند. آیجان، بیآنکه بداند، در این چهار سال زندگیاش، ده انسان را از پشت میلهها به آغوش خانوادهشان بازگردانده. و این، شاید بزرگترین هدیهای باشد که کودکی در تولدهایش میتواند بدهد، بیآنکه حتی شمعی فوت کرده باشد.
آقای احمدخانی، چه شد که تصمیم گرفتید تولد دخترتان را به آزادی زندانیان گره بزنید؟
از سال 1398 فعالیت ما در زمینه آزادی زندانیان شروع شده بود. اما وقتی آیجان، دخترم، سال 1400 به دنیا اومد، تصمیم گرفتیم از همون موقع هر سال، به تعداد سنش، زندانی آزاد کنیم. حس کردیم لذت این کار بیشتر از برگزاری یک تولد پرخرج و تشریفاتی است.
تا الان چند زندانی به مناسبت تولد آیجان آزاد شدهاند؟
10 نفر. تولد چهار سالگیاش همین 22 اردیبهشت بود. اون روز چهار زندانی آزاد شدند.
همسرتون هم با این تصمیم همراه بودند؟
بله، ایشون کاملاً همراه بودند. حتی روز مرد، بهجای هدیه برام، پیشنهاد دادند یک پدر زندانی رو آزاد کنیم. خودش پیگیر شد، مشارکت کرد.
فقط زندانیان ایرانی آزاد کردید؟ یا خارجی هم بوده است؟
یک مورد تبعه کنگویی بود، از سال 92 زندان خوی بود به جرم فروش دلار تقلبی. ماه پیش آزاد شد.
آیجان متوجه این کار شما شده است؟
در حد خودش آره. باهاش رفتیم دیدن بعضی از کسانی که آزاد شدند. دید که یک پدر برگشته خونه. درک کوچیکی دارد ولی حس خوبی بهش منتقل شده است. ما حتی در زمان مغازه کتونی فروشی رو افتتاح کردیم و به همه گفتیم گل و شیرینی نمیخوایم. به جاش کمک کنند زندانی آزاد بشود. با کمک شریکم، ۱۳۴ میلیون جمع شد و دو نفر رو آزاد کردیم.
و شروع این مسیر، چی بود؟
سال 91 زلزله ورزقان تبریز، از اونجا شروع کردم. کمکهای مردمی بردیم اونجا. بعد سال 98 با انجمن آزادی زندانیان آشنا شدم. اولین پرونده رو با 4 میلیون بستم، بعد از اون دیگه این مسیر رو ادامه دادم.
برنامهای برای ادامه این راه دارید؟
تا وقتی توان و عمر باشد، بله. این کار برکت دارد، هم به زندگی، هم به کسبوکار. من به چشم دیدم که چی میگیرم در عوض اونچه میبخشم.