تا پیش از اشتری، نویسنده و مترجمی این اندازه وسیع بر این موضوع تمرکز نکرده بود و او پنجرهای را گشود که اکنون در بازار کتاب ایران بهشدت پرطرفدار است. او با تمرکز بر تاریخ سیاسی شوروی و بلوک شرق، و بهویژه زندگینامه دیکتاتورهایی چون ولادیمیر لنین، ژوزف استالین، نیکلای چائوشسکو، معمر قذافی و... مجموعه مهمی را به منابع فارسی افزود که تلاشی برای رمزگشایی از ساختار و عملکرد نظامهای استبدادی و توتالیتر به حساب میآیند.
او چند سال پیش در مصاحبه با خبرگزاری ایسنا درباره اهمیت انتخابهایش گفته بود: «وقتی جامعهای پر از خرافه و جهل است، مترجم باید نبض آن را در دست داشته باشد و بر اساس نیاز جامعه، کتاب را شناسایی کند. خواندن کتابهایی مانند زندگینامه شخصیتهای سیاسی نیازمند یک سری پیشنیاز از نظر فکری و مطالعاتی است؛ مثلا برای فهمیدن کتابی درباره استالین لازم است اطلاعاتی از تاریخ روسیه و شوروی داشته باشید، همچنین درباره تاریخ جهان در قرن بیستم بدانید... متاسفانه این دانش عمومی در کشور ما وجود ندارد. کتابهای ادبی، عشقی و عاطفی به هیچ پیشنیازی نیاز ندارند اما کتابهای تاریخی و زندگینامهای اینطور نیستند، بنابراین مخاطبان آنها مخاطبان خاصی هستند و دوره مطالعاتیای را درباره دوره خاصی از تاریخ جهان گذراندهاند و تعدادشان اندک است.»
یکی از ویژگیهای مهم ترجمههای اشتری، دقت وسواسگونهاش در انتقال جزئیات و وفاداری به متن اصلی بود. بسیاری از منتقدان در این سالها درباره این موضوع گفتهاند و خودش هم میگفت تلاش میکند تا کوچکترین ابهام یا خطایی در ترجمههایش راه پیدا نکند.
در میان کتابهایی که ترجمه کرده، سه اثر «امید علیه امید» نوشته نادژدا ماندلشتام، «ادبیات علیه استبداد» نوشته پیتر فین و پترا کووی و «شوروی ضد شوروی» نوشته ولادیمیر واینویچ جایگاه مهمی دارند و تصویری دقیق، تلخ و حیرتانگیز از زندگی زیر سایه حکومتهای توتالیتر را روایت میکنند. «امید علیه امید» خاطرات دردناک و بیواسطه نادژدا ماندلشتام، همسر اوسیپ ماندلشتام، شاعر برجسته روس است. او در این اثر، زندگی خود و همسرش را در اوج پاکسازیهای خونین استالینیستی روایت میکند؛ دورانی که هزاران نفر از روشنفکران، هنرمندان و شهروندان عادی به اتهامات واهی دستگیر، تبعید یا اعدام شدند. اوسیپ ماندلشتام نیز قربانی همین سرکوب شد و در اردوگاههای کار اجباری گولاگ جان باخت.
کتاب «ادبیات علیه استبداد» داستان پشت پرده و پرفرازونشیب رمان مشهور «دکتر ژیواگو» اثر بوریس پاسترناک را روایت میکند. این رمان به دلیل رویکرد انتقادیاش به انقلاب اکتبر و نظام شوروی، در داخل کشور ممنوع شد، اما با قاچاق به خارج از شوروی، در سال ۱۹۵۸ جایزه نوبل ادبیات را برای پاسترناک به ارمغان آورد. این اثر نشان میدهد که چگونه در دوران جنگ سرد، ادبیات به یک میدان نبرد ایدئولوژیک تبدیل شد.
درنهایت کتاب «شوروی ضد شوروی» به نقد درونی و تحلیل علل فروپاشی نظام شوروی از درون میپردازد. این کتاب به ناکارآمدیهای اقتصادی، انحرافات ایدئولوژیک، و بحرانهای اجتماعی که از درون نظام را فرسوده ساختند، نور میتاباند و به خواننده میآموزد که چگونه حتی یک نظام بهظاهر یکپارچه و قدرتمند، میتواند از درون دچار تضاد و فروپاشی شود. این اثر به مخاطب فارسیزبان کمک میکند تا درک جامعتری از دلایل سقوط بلوک شرق و شکست ایدئولوژی کمونیسم پیدا کند.
این سه کتاب شاید مهمترین بخش کارنامه او را شکل میدهند که توانست با ترجمه روان خود، حس ترس، ناامیدی، و درعینحال شجاعت و مقاومت را برای خوانندههای آثارش به ارمغان بیاورد. او با این کتابها عمق فاجعهای را که بر سر روشنفکران شوروی آمد، روایت کرد و نشان داد چگونه ادبیات و هنر، حتی در اوج خفقان، میتوانند پناهگاهی برای روح و نمادی از مقاومت باشند. همچنین این موضوع را مطرح کرد که روح فردی چگونه چنین وضعیت اسفناکی را تاب میآورد.
بیژن اشتری در ظاهر مترجم بود اما در باطن مردی آگاهیبخش بود که تلاش میکرد جامعه را با زوایای مختلف زندگی دیکتاتورها آشنا کند. او علاوه بر ترجمه مدام در صفحه در شخصیاش یادداشت مینوشت و تند و تیز اوضاع جامعه ایران را نقد میکرد. اصلا بیراه نیست اگر بنویسیم او بهتنهایی برای افشای رمز و رازهای حکومتهای کمونیسیتی در ایران همچون یک ارتش تکنفره مبارزه کرد و تا آخرین روز زندگیاش کوتاه نیامد.
او متولد شیراز بود اما بیشتر عمر و فعالیتهای حرفهایاش را در تهران گذراند و در همین شهر هم از دنیا رفت. قرار است مراسم تشییع پیکرش امروز سهشنبه ۲۰ خرداد ساعت ۹:۳۰ صبح از مقابل ورودی خانه هنرمندان ایران برگزار شود.