به گزارش همشهری آنلاین؛ حسام رضایی: مرگ دلخراش «الهه حسیننژاد» بار دیگر بحث درباره شیوه مجازات «جرایم منتج به سلب حیات» را تداول بخشیده است. هرگاه در ایران جنایتی نظیر فقره اخیر رخ میدهد، مخالفین و موافقین قصاص نفس صف میکشند و برای معتقدات خود ادله اقامه مینمایند.
مخالفین بر این باورند که قصاص نفس، بازدارندگی ندارد و شیب گراف جرایم را کاهش نمیدهد. این گروه گمان دارند میتوان صرفاً با «توسعه آموزش» عدد آمار جرایم را کمینه کرد. موافقین اما معمولاً بدون توجه به پیامدهای اجتماعی و عمدتاً با استناد به حکم قرآن کریم، از الزام قصاص سخن میگویند.
نگارنده در عین حال که قادر است با هر دو گروه مذکور، که یکی از زاویه «جامعهشناسی» و دیگری از زاویه «اصول اعتقادی» به امر مجازات مینگرد، همذاتی و همراهی نشان بدهد، لیکن تمایل دارد از بُعد فلسفی و با استناد به بخشی از آرای «ابونصر محمد فارابی» موسس فلسفه اسلامی لزوم هدایت و مجازات را تبیین کند.
اتکای به نظریات فارابی، از این حیث اهمیت دارد که دایره شمول آن، انگارههای هر دو گروه یادشده یعنی طرفداران کار ایجابی -آموزش- و هواداران کار سلبی -قصاص- را دربرمیگیرد.
فارابی برای امر آموزش ارزش بالایی قائل است و باور دارد ارشاد و تعلیم میتواند شخصیت انسانها که به لحاظ فطری مشترک هستند را تکامل بخشد. «معلم ثانی» آموزش را هدایت فرد برای عضویت در مدینه فاضله -متناظر لفظ «پولیس» در فلسفه یونان- و دستیابی او به سعادت و کمال در دنیا و آخرت میداند.
فارابی علاوه بر این وجه روادارانه، صورتی آهنین نیز دارد. او معتقد است با وجود آموزش، گروهی از مردم به هر ترتیب شامل نظم و ترتیب نشده و تعلقی به «عوالم معقول» نمییابند.
فارابی با توصیف این گروه به «نوابت» یا «گیاهان خودرو»، سلب حیات از اینان راضامن حفظ مدینه فاضله ارزیابی میکند. به نظر میرسد مواجهه با نوابتِ جامعه ایران نیز نمیبایست شامل هیچ صورتی از تساهل گردد.
صد البته پیش از کاربست مشت آهنین چنانچه فارابی نیز میگوید، توسعه آموزش بایستی در دستور کار باشد لیکن آنها که به هر طریق زیر بار نظم نمیروند و جز زحمت برای جامعه ندارند، «حذف» چاره کارشان باید شود.
روشن است بحث بغرنجی تغییرات عصری و نسلی و نسبتسنجی درباره کسانی که هنجارهای پیشینی را به تمامی پذیرا نیستند، جداست و نگارنده توافقی با باتون در این موارد ندارد.