یکی بود، یکی نبود، دو تا عاشق بودن...

عصر ایران یکشنبه 18 خرداد 1404 - 11:28
جالب اینکه مخاطبانی بیشتر با این سریال همراه شده‌اند که دقیقا با همین جنبه از روایت «تاسیان» همراه شده و دل به قصه‌ای از جنس «یکی بود، یکی نبود» سپرده‌اند.
یکی از ریسک‌های مهم تینا پاکروان در سریال‌سازی که به‌نظر می‌رسد بعد از «خاتون» در تجربه «تاسیان» صورت جدی‌تری هم به خود گرفته، تلاش برای عبور از واقع‌گرایی اغراق‌شده و مرسوم در جریان ساخت سریال‌های تاریخی و نزدیک شدن به مرزهای نوع خاصی از فانتزی در قصه‌گویی است. 
 
انتخاب آگاهانه پاکروان برای تصویرسازی رویایی از موقعیت‌های داستانی و روابط کاراکترها، از همان ابتدای پخش «تاسیان» از سوی آن‌هایی که به دنبال واقع‌گرایی صرف در روایت تاریخ معاصر بودند، با واکنش منفی مواجه شد. نشانه‌های عیان این واکنش‌ها را هم در اتهام‌هایی چون سفیدشویی از ساواک و یا بی‌ارتباط بودن فضاسازی سریال نسبت به مقطع روایتش یعنی نیمه دوم دهه ۵۰ در ایران، نمود پیدا کرد.
 
 واقعیت اما این است که پاکروان آگاهانه به‌دنبال قصه‌گویی برمبنای قواعد کلاسیک بوده و عناصر برگرفته از روایت‌ها و موقعیت‌های تاریخی را هم به‌طور کامل در راستای همین رویکرد به خدمت گرفته است. جالب اینکه مخاطبانی بیشتر با این سریال همراه شده‌اند که دقیقا با همین جنبه از روایت «تاسیان» همراه شده و دل به قصه‌ای از جنس «یکی بود، یکی نبود» سپرده‌اند. قسمت هفدهم سریال «تاسیان» تا حدود زیادی وام‌‌دار همین نگاه بود و به‌طور خاص در به تصویر درآوردن موقعیت «فرار عاشقانه امیر و شیرین» شاهد پررنگ‌تر شدن این رویکرد در کارگردانی و اجرا بودیم.
 
 مخاطبان سریال در قسمت شانزدهم در جریان زمینه‌ها و انگیزه‌های عصیان‌گری شیرین نسبت به عشق پدرانه جمشید قرار گرفتند. جایی که دختر به‌صورتی ناگهانی در جریان زندگی پنهان پدرش قرار گرفت و وقتی بدون دعوت به خلوت جمشید و حوری وارد شد، نصیبی جز «سیلی» عایدش نشد. همین تنش میان پدر و دختر کافی بود تا خشم شیرین از خانه‌ای که سال‌ها حریم امنش بوده به غلیان درآید و او را راهی سفری مبهم به سوی سرنوشت کند. 
 
خانه امیر، تنها پناه‌گاهی بود که شیرین سراغ داشت و به‌واسطه همین انتخاب، عاشق و معشوق، در سفر به سوی بهشت، هم‌مسیر شدند. سکانس‌های عاشقانه‌ای که از این سفر دو نفره به شمال، در قسمت هفدهم سریال به‌تصویر درآمد، رنگ‌ولعابی نزدیک به فانتزی داشت و گویی وام‌دار همان جهان رویاگونی بود که شیرین پیش‌تر در نقاشی‌های کتاب‌های کودکان، آن را به تصویر در می‌آورد. قاب‌بندی‌های هوشمندان تینا پاکروان در کنار اجزایی مانند طراحی لباس و موسیقی، همگی در خدمت ضریب دادن به این فضای فانتزی قرار گرفتند و مخاطبان شاهد جان گرفتن یک رویای مشترک، در برابر چشمان خود بودند.
 
 به‌موازات این عصیان عاشقانه، همزمان شاهد تکاپوی جمشید و پناه بردن سرشار از خشم و استیصال او به حاج رضا، یعنی پدر امیر بودیم. حالا دو پدر، مستأصل از عصیان فرزندان، نگران آینده‌ای سیاه و تاریک‌اند، آینده‌ای که برای فرزندانشان، گویی سرشار از رنگ و فانتزی و عشق است. تلاقی این دو دنیا، خیلی زود سرنوشت همه آن‌ها را رقم خواهد زد؛ سرنوشتی که می‌دانیم فراتر از فانتزی و خیال، قطعا طعم حسرت، نرسیدن، افسوس و در یک کلام «تاسیان» خواهد داشت.
پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر

منبع خبر "عصر ایران" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.