به گزارش سیاست خارجی ایرنا، این رسانه خبری و تحلیلی مستقل که تمرکز آن بر مسائل مربوط به خاورمیانه، بهویژه فلسطین و اسرائیل، همچنین سیاست خارجی ایالات متحده و تأثیر آن بر خاورمیانه است در تازه ترین نوشتار به سراغ تاثیر رسانهها و چهرههای جنگ طلب در شکل گیری به فضای پیرامون مذاکرات غیرمستقیم ایران و ایالات متحده رفته و مینویسد:
عنوان خبر رویترز در روز چهارشنبه این بود: «ایران پیشنهاد هستهای آمریکا را رد کرد و وعده داد غنیسازی اورانیوم در خاک این کشور ادامه پیدا خواهدکرد.» با خواندن این تیتر، ممکن است هر کسی تصور کند منطقه در آستانه جنگ قرار دارد و مذاکرات بین واشنگتن و تهران شکست خورده است. اما در همان روز، نیویورک تایمز گزارشی منتشر کرد با این عنوان: «آمریکا پیشنهاد گام موقت در مذاکرات هستهای ایران را داده است که اجازه میدهد بخشی از غنیسازی ادامه یابد.»
این وضعیت، ادامه موجی از گزارشهای متناقض درباره ایران و آمریکا بود که در روزهای گذشته به طور مداوم منتشر شدهاند. این مسئله چندان تعجببرانگیز نیست؛ چون یک طرف ماجرا، ایالات متحده، فاقد چشمانداز روشن یا درک عمیق از مسائل است و رهبری آن نیز بر عهده دونالد ترامپ است؛ کسی که موضعگیریهایش تابع صداهای اطرافش است و نه اصول یا حتی عملگرایی پایدار.
دموکراتها معمولاً در زمینههایی که اسرائیل بهشدت در آنها دخیل است، خودزنی میکنند. در این مورد خاص ایران، کوتهبینی و ترس سیاسی آنها ممکن است به بهای ویرانی بیسابقهای تمام شود.موضع شفاف ایران در برابر سردرگمی آمریکا
در سوی دیگر، موضع ایران نسبتاً روشن است، حتی اگر گاهی لحن آن به شعارهای تند نزدیک شود. ایران حاضر است تحت نظارت شدید و سازنده آژانس بینالمللی انرژی اتمی قرار گیرد تا ثابت کند اورانیوم را فقط تا سطوح پایین برای مصارف غیرنظامی غنی میکند. اما حاضر نیست به طور کامل از غنیسازی روی خاک خود صرفنظر کند. همچنین ایران به درستی بر شفافیت در مورد زمان و گستره رفع تحریمهای آمریکا و بینالمللی که اقتصاد آن را فلج کردهاند، تأکید دارد.
ایران حتی تمایل خود را برای همکاری در قالب یک «کنسرسیوم منطقهای» با کشورهای عربی نظیر عربستان سعودی و امارات برای غنیسازی اورانیوم بهمنظور مصارف غیرنظامی اعلام کرده است؛ پروژههایی که آمریکا نیز در ساخت نیروگاههای آن برای اعراب نقش خواهد داشت. این همکاری باعث میشود آمریکا به فرآیند غنیسازی دسترسی داشته باشد و نوعی نظارت و اطمینان بیشتر ایجاد گردد.
ایران با وجود آنکه ترامپ توافق هستهای قبلی را به طور یکجانبه لغو کرد – توافقی که حتی مقامات دولت خود او اذعان داشتند ایران به آن پایبند بوده – باز هم مایل به همکاری است. تهران میداند که با حسن نیت رفتار کرده، در حالیکه طرف غربی، بهویژه واشنگتن، چنین نکرده است. اما ایران به اندازه کافی عملگرا هست که بداند برای رسیدن به توافق، باید چه چیزهایی را بپذیرد، حتی اگر این روند ناعادلانه باشد.
ایران حاضر است تحت نظارت شدید و سازنده آژانس بینالمللی انرژی اتمی قرار گیرد تا ثابت کند اورانیوم را فقط تا سطوح پایین برای مصارف غیرنظامی غنی میکند. اما حاضر نیست به طور کامل از غنیسازی روی خاک خود صرفنظر کندفشارهای متناقض و سیاستگذاری سردرگم در واشنگتن
در دولت ترامپ، عملگرایی و انسجام تقریباً وجود ندارد. ترامپ، آمریکا را فقط به این دلیل از توافق ۲۰۱۵ خارج کرد که آن را دستاورد باراک اوباما میدانست. حال در دوره دوم ریاستجمهوریاش، با احتمال جنگی جدید مواجه است، جنگی که خود با بیاحتیاطیهای موجب آن شده و جو بایدن نیز نتوانست این پرونده را به حالت قبل بازگرداند.
اگرچه برخی، سیاست خارجی ترامپ را «انزواطلبانه» خواندهاند، این توصیف چندان دقیق نیست. بخش عمدهای از جنبش «اول آمریکا» در درون دولت، واقعاً چنین گرایشی دارد که به رهبری معاون رئیسجمهور جیدی ونس هدایت میشود.
ترامپ خود را در سیاست خارجی بهعنوان فردی ضدجنگ معرفی کرده، که البته با توجه به اقدامات تهاجمیاش در دوره اول مانند ترور (شهید) سردار قاسم سلیمانی تناقضآمیز است. اما در دوره دوم، تمایل دارد از درگیری مستقیم با ایران پرهیز کند. حتی اعزام نیروهای نظامی به منطقه نیز میتواند تلاشی برای نمایش قدرت جهت رسیدن به راهحل دیپلماتیک تلقی شود. مشابه آنچه ایران با افزایش غنیسازی انجام میدهد؛ ابزاری برای چانهزنی و آمادهسازی در صورت شکست مذاکرات.
در واقع، ترامپ تا حدی مانع نقشههای اسرائیل برای گسترش جنگ در منطقه شده و بسیاری از چهرههای تندرو ضدایرانی و طرفدار اسرائیل را از دولتش کنار گذاشته است. اما پیامهای ضدونقیض به ایران ادامه دارد.
ایران، طبق معاهده NPT، حق استفاده غیرنظامی از انرژی هستهای را دارد. گرچه این معاهده بهصراحت به غنیسازی اشاره ندارد، اما ایران آن را لازمه داشتن انرژی هستهای صلحآمیز میداند؛ چرا که در غیر این صورت، برنامهاش وابسته به قدرتهای خارجی، بهویژه آمریکا خواهد شد. با توجه به سابقه ۴۰ سال گذشته، نمیتوان انتظار داشت ایران چنین ریسکی بپذیرد.
اما دولت ترامپ بین پذیرش غنیسازی تحت نظارت آژانس (که برای کشورهای دیگر هم معمول است) و اصرار بر «غنیسازی صفر» در نوسان است. گزینه دوم برای ایران غیرقابلقبول است و همه طرفها میدانند که چنین شرطی بهمنزله مرگ توافق است.
در حالیکه مذاکرهکننده اصلی، استیو ویتکاف، و وزیر خارجه، مارکو روبیو، علناً از موضع «غنیسازی صفر» حمایت کردهاند، پیشنهادی که اخیراً به ایران ارائه شده، شامل مشارکت منطقهای و حتی اجازه غنیسازی محدود و موقتی برای مصارف غیرنظامی است. این پیشنهاد با خواستههای ایران تطابق کامل ندارد، اما راه مذاکره را نبسته است.
این انعطافپذیری، نتیجه فشارهای متضادی است که ترامپ با آن مواجه است. او نمیخواهد بهطور کامل از تندروهای ضدایرانی چشمپوشی کند، چرا که همچنان ایران را تهدیدی میداند. اما در عین حال ترجیح میدهد توافقی حاصل شود تا جنگی درنگیرد.
اگر بر سر غنیسازی مصالحهای حاصل شود، میتوان به مسائل دیگر نیز پرداخت؛ اتفاقی که دو طرف آن را ممکن میدانند و به همین دلیل به دنبال توافق موقت برای کاهش تنش در مسیر دستیابی به توافقی دائمی هستند، کاری که اوباما بیش از ده سال پیش انجام داد.
چالش بعدی: تحریمها
اما غنیسازی تنها مسئله نیست. پس از دستیابی به توافق موقت یا دائم در این زمینه، موضوع بعدی رفع تحریمهاست. تاکنون بحث زیادی در این مورد نشده و مشخص نیست چه مشکلاتی در این مسیر وجود دارد. بیثباتی رفتاری ترامپ، این مسئله را نگرانکننده میکند، بهویژه اگر توافق بعدی یک توافق موقت باشد. آیا ترامپ حاضر خواهد بود در ازای این توافق، بخشی از تحریمها را کاهش دهد؟ هرچند نه به طور کامل.
غنیسازی تنها مسئله نیست. پس از دستیابی به توافق موقت یا دائم در این زمینه، موضوع بعدی رفع تحریمهاست. تاکنون بحث زیادی در این مورد نشده و مشخص نیست چه مشکلاتی در این مسیر وجود دارد. بیثباتی رفتاری ترامپ، این مسئله را نگرانکننده میکندشومر، رهبر جنگطلبان
روز دوشنبه، چاک شومر، رهبر اقلیت سنا، ویدئویی منتشر کرد که در آن توافق احتمالی ترامپ با ایران را «توافق پنهانی» نامید و او را به «تسلیم شدن» در برابر ایران متهم کرد.
این تلاشی آشکار برای تضعیف روند دیپلماسی بود. البته شومر سابقه این کار را دارد؛ او در سال ۲۰۱۵ نیز یکی از رهبران مخالفان توافق اوباما بود.
این بار نیز شومر در هماهنگی با لابی اسرائیل در آمریکا عمل میکند، اما جنبه سیاسی داخلی نیز در آن وجود دارد. او قصد داشت تلاش دیپلماتیک ترامپ را تضعیف کند، و این کار را به شکلی ناشیانه انجام داد. به جای مخالفت با توافقی که ممکن است از جنگی ویرانگر در خاورمیانه و کشته شدن هزاران یا حتی میلیونها نفر جلوگیری کند، او به ترامپ حمله کرد چون ظاهراً «در خفا» در حال توافق با ایران است.
این روش یادآور حملاتی است که جمهوریخواهان در سال ۲۰۱۵ به اوباما داشتند، مبنی بر اینکه توافق جانبی «پنهانی» با ایران دارد. آن توافق جانبی، در واقع نقشه راهی برای حل اختلافات فنی با ایران از سوی آژانس بود و بعدها بهطور عمومی منتشر شد.
اما اکنون ماجرا متفاوت است. آمریکا و ایران در حال گفتگو برای شکلدهی کلیات توافق هستند، و این فرآیندی نیست که علنی انجام شود. شومر این را میداند. این «توافق جانبی» نیست؛ این خود توافق اصلی است که او میخواهد از بین ببرد. خوشبختانه، اظهارات شومر تاکنون اثر زیادی نداشته است.
با این حال، باید این وضعیت را زیر نظر داشت. دموکراتها در حال دستوپا زدن هستند و در حالیکه سیاستهای کلیدی ترامپ مانند حمله به مهاجران و تعرفهها در حال شکست است، نمیتوانند از این فرصت استفاده کنند. آنها بهجای حمله به ترامپ از موضع مترقی، تلاش دارند از راست به او حمله کنند؛ که این استراتژی شکستخوردهای است، بهویژه در این مورد، چون اکثریت مردم آمریکا خواهان حل مسالمتآمیز تنش با ایران هستند.
اما دموکراتها معمولاً در زمینههایی که اسرائیل بهشدت در آنها دخیل است، خودزنی میکنند. در این مورد خاص، کوتهبینی و ترس سیاسی آنها ممکن است به بهای ویرانی بیسابقهای تمام شود.