عصر ایران ؛ مدرسه کار و کسب - شرکتها فقط مجموعهای از میز و صندلی و قرارداد نیستند. شرکت، یعنی آدمها. با فکرها، احساسها، غرورها، خستگیها و گاهی حتی زخمهای شخصی. هرجا آدم هست، اختلاف هم هست. اما وقتی این اختلافها از سطح حرفهای عبور میکنند و به نزاعهای شخصی تبدیل میشوند، نهتنها بازدهی را پایین میآورند، بلکه جو شرکت را مسموم میکنند.
احتمالاً شما نیز در محیط کار خود چنین چیزی را تجربه کرده اید و اثرات ناگوار آن را بر محیط کار دیده اید: گاهی فقط کافیست وارد یک اتاق شوید تا بفهمید بین دو نفر چیزی درست نیست. نگاهها سرد است، همکاریها کمرنگ، و دیگران هم ناخودآگاه تحتتأثیر این فضای متشنج قرار میگیرند. اینجا دقیقاً همان جاییست که نقش مدیر تعیینکننده میشود.
قبل از ورود به بحث این جمله را خوب به خاطر بسپارید: مدیر خوب، اختلاف را انکار نمیکند، قضاوت هم نمی کند بلکه آن را مدیریت میکند.
اگر مدیر یک مجموعه هستی، این مطلب برای توست: چند راهکار کاربردی برای مدیریت اختلافات فردی در شرکت ها.
گاهی اختلاف تازه شکل گرفته و اگر زود وارد شوی، انگار به آتش جرقه میزنی. اما اگر دیر بجنبی، آن جرقه تبدیل به شعله میشود. هنر مدیر این است که تشخیص دهد چه وقت باید وارد شود. اگر نشانههایی مثل طعنه، سکوت طولانی، یا شکایتهای غیرمستقیم را دیدید، وقت آن است که بیطرفانه وارد گفتوگو شوید. اگر زود بجنبی، قبل از این که اختلافات ریشه دار شود، می توانی حتی بین شان آشتی برقرار کنی.
هیچچیز مثل کشاندن دعوای دو کارمند به جمع، به تنش دامن نمیزند. گفتوگوی انفرادی و آرام با هر دو طرف، بدون قضاوت و با نیت شنیدن، اولین گام هوشمندانه است. مهم است که هر فرد احساس کند صدایش شنیده شده، نه اینکه دارد بازجویی میشود.
پس حتما کارمندان را جدا جدا و حتی بدون این که طرف مقابل بخواهد، به اتاقت یا حتی به یک کافه دعوت کن و سعی کن زمینه صلح و آرامش را برقرار کنی.
برخی افراد اختلافات شخصیشان را در قالب مسائل کاری مطرح میکنند. مدیر باید شفاف بگوید: «ممکن است بیرون از شرکت اختلاف داشته باشید، اما اینجا انتظار میرود روابطتان در چارچوب حرفهای بماند.»
وجود یک کُد رفتاری رسمی، به همهی اعضا نشان میدهد که احترام، تعامل حرفهای، و اجتناب از رفتارهای تنشزا، فقط توصیه نیست؛ بلکه یک اصل سازمانی است. وقتی همه از این خطکش باخبر باشند، برخورد عادلانه هم آسانتر میشود.
گاهی وقت ها ممکن است تعریف وظیفه و نفع مشترک برایطرفیین دعوا، آنها را به هم نزدیک و متقاعدشان کند که بهتر است با هم دوستی کنند.
برخلاف بند 5 ، گاهی اوقات بهتر است محل کار و شرح وظایف کارکنانی که با هم نمی سازند، از هم منفک شود.
در مواردی که اختلاف عمیق است و اثرش بر کل تیم افتاده، استفاده از مشاور منابع انسانی یا میانجی بیطرف میتواند راهگشا باشد. گاهی حضور یک صدای سوم، که نه مدیر است و نه یکی از طرفین، فضا را به سمت حلوفصل واقعی میبرد.
فراموش نکن که سلامت روانی محیط کار، سرمایهی خاموش شرکت است. فضای کاری متشنج، بهرهوری را میکُشد. انگیزه را میکُشد. وفاداری را میکُشد. اما محیطی امن، منصفانه و آرام، بدون نیاز به شعار، تبدیل به مزیت رقابتی شرکت میشود.
در نهایت، مدیر یک شرکت نه روانشناس است و نه قاضی. اما اگر بلد باشد درست گوش دهد، منصفانه ببیند و محکم اما انسانی تصمیم بگیرد، اختلافات شخصی به جای زخم، تبدیل به فرصت یادگیری میشوند.