به گزارش خبرنگار فرهنگی تابناک، کتاب «مأموریت ویژه آیتالله»، نوشته رضا طاهرخانی تیرماه ۱۴۰۲ توسط شرکت چاپ و نشر بین الملل منتشر و روانه بازار نشر شد. اینکتاب بهگفته نویسندهاش برای جوانان و نوجوانانی نوشته شده که امام خمینی (ره) را ندیده و درک نکردهاند. طاهرخانی در اثر مورد اشاره، نهضت سیاسی و انقلابی آیتالله سید روحالله خمینی (ره) را در قالب یکماموریت الهی و خدایی تشریح، و آن را مانند یکگزارش رمانگونه و مستند تحلیل کرده است.
۱۴ خرداد و سالروز رحلت امام خمینی (ره) فرصت خوبی است که اینکتاب را ورق بزنیم.
در ادامه به تورق و مرور اینکتاب میپردازیم؛
* اولینتلگراف امام به شاه
کتاب «مأموریت ویژه آیتالله» از جایی شروع میشود که آیتالله خمینی بهار سال ۱۳۵۷ بدون اطلاع دولت عراق، با نشریه فرانسوی لوموند مصاحبهای انجام میدهد و اینمصاحبه باعث اخراج او از عراق به فرانسه میشود. او ۱۴ مهر ۵۷ به فرانسه رفت و آنزمان ۷۶ سال داشت. ژرژ لوسین خبرنگار فرانسویای که در نجف با او مصاحبه کرد، در ارزیابی خود از شخصیت آیتالله خمینی گفت: «هنگامی که به مرگ پسرش اشاره میکرد، نه آثار هیجان در صدایش دیده میشد و نه در خطوط چهرهاش حرکتی ملاحظه میگردید. وضع رفتار و قدرت تسلط و عزت نفس او خردمندانه بود. آیتالله بهجای آنکه با فشار بر روی کلمات، ایمان و اعتقاد خود را به مخاطبش ابلاغ کند، با نگاه خود چنین میکرد؛ نگاهی که همواره نافذ بود.»
نویسنده «مأموریت ویژه آیتالله» میگوید محمدرضا پهلوی، در تقابل با امام خمینی (ره)، بیخردانه پا به کارزاری گذاشت که کمتر از ۲ دهه بعد، دودمانش را به باد داد. ایننکته طاهرخانی، ناظر به اولینتلگرافی است که امام خمینی (ره) در ۱۷ مهر ۱۳۴۱ در واکنش به تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی به شاه فرستاد و لحنی خیرخواهانه و رسمی داشت. اما حکومت شاه با تکبر پاسخش را داد. در نتیجه آیتالله از تلگراف و پیام دوم بهاصطلاح شمشیر را از رو بسته و مبارزه خود را آغاز کرد.
براساس سخنان خود امام خمینی (ره)، او تا سال ۱۳۴۴ بر اینباور بود «اگر شاه به قانون اساسی عمل کند ما کاری به ایشان نداریم.» امام (ره) و دیگر فقها، قانون اساسی مشروطه را قبول داشتند. چون آن را نتیجه تلاش علمای اسلام میدانستند. اما وقتی امام خمینی (ره) از تندادن حکومت پهلوی به همینقانون اساسی ناامید شد، از لزوم تحولی جدید صحبت کرد و بحث ولایت فقیه و حکومت اسلامی را از سال ۱۳۴۸ پایه گذاشت.
* پیشنهاد ترور آیتالله/امام چرا راهی فرانسه شد؟
یکی از نکات تاریخی مهمی که در کتاب «مأموریت ویژه آیتالله» به آن اشاره شده، طرح پیشنهاد ترور امام خمینی (ره) توسط کنت الکساندر دومارانش جاسوس و رئیس سابق سازمان اطلاعات و امنیت فرانسه است. اینپیشنهاد پس از همانمصاحبه مهم با روزنامه لوموند و اخراج آیتالله از عراق طرح شد؛ زمانیکه هنوز به فرانسه نرفته و رهبری انقلاب را از دهکده نوفللوشاتو دنبال نکرده بود. دومارانش، پیشنهاد داد داستانی از ارتباط آیتالله با تروریستهای فرانسه و ایتالیا طراحی و منتشر شود تا توجیهگر ترورش باشد. اما ساواک اینپیشنهاد را رد و اعلام کرد با توجه به واکنش پیشین مردم نسبت به مرگ مشکوک شیخاحمد کافی در سانحه رانندگی، باید طرح ترور خمینی را مردود دانست.
به اینترتیب وزیر کشور فرانسه طرح اخراج آیتالله به الجزایر را تصویب کرد اما شاه در تماسی تلفنی با کاخ الیزه اعلام کرد اگر پس از ایناقدام، از چگونگی انجامش سوال شود، خواهد گفت موافق آن نبوده است. بنابراین دستور اخراج آیتالله به الجزایر هم لغو شد و او در نهایت راهی فرانسه شد.
در ماههای منتهی به پیروزی انقلاب که امام (ره) در فرانسه حضور داشت و دولتهای غربی در تلاش برای جلب رضایتش بودند، حمایتش از اعتصاب صنعت نفت ایران و تاکیدش بر قطع صادرات، باعث مشکل مضاعف دولتها شد و شوک شدیدی به اقتصاد جهان وارد کرد. بهقول رضا طاهرخانی در کتاب «مأموریت ویژه آیتالله»، در آنمقطع دیگر تردیدی نبود که ایران از نوفل لوشاتو اداره میشود نه از سعدآباد. چون در پی قطع عرضه روزانه بیش از ۴ میلیون بشکه نفت به بازارهای جهانی بهمدت ۷۰ روز، زنگ خطر بحران انرژی برای دنیای صنعتی غرب به صدا درآمد.
مصاحبه امام خمینی با ژرژ لوسین
* کارتر مثل معاویه است
آیتالله خمینی در پیامهای منتهی به پیروزی انقلاب میگفت: «میگوییم که آنکسی که به مملکت ما خیانت اصلی را کرده، آمریکاست. الآن ما سر و کارمان با آمریکاست؛ اینهای دیگر شاخ و برگش هستند. شاه یکی از شاخههای آمریکا است. این نوکر است؛ نوکر است؛ المأمورُ معذور. تو سرش میزنند، باید بکند. ما میگوئیم آمریکا هم باید برود که اصل است. این شاخهها هم که هرزه خورند و هرزه بَرَند و مال مردم خورند و خیانتکارند، اینها هم باید بروند. مملکت مال خودمان است، و ما خودمان میخواهیم ادارهاش کنیم. آمریکا چه کار دارد که شما نمیتوانید به رشد برسانید؛ خیلی مضحک است این!»
در آنروزها جیمی کارتر رئیسجمهور وقت آمریکا در پیامی به آیتالله خمینی، از او خواست از دولت شاپور بختیار حمایت کند. آمریکاییها به آیتالله خبر دادند خروج شاه از ایران قطعی است و بهزودی انجام میشود. پس بهتر است آیتالله وضعیت را در کنترل خود بگیرد تا آرامش حفظ شود.
کارتر ضمن ارسال اینپیام، خواست مفاد آن نزد آیتالله مخفی و محرمانه بماند. اما او با علنیکردن پیام رئیسجمهور آمریکا، دولت بختیار را غیرقانونی خواند. چندی قبل هم در ۲۵ آذر ۱۳۵۷، کارتر را بهخاطر ظاهرسازیها و فریبکاریاش سرزنش کرده و با شخصیت «معاویه» مقایسه کرده بود.
* کوبیدن میخهای آخر به تابوت حکومت پهلوی
راهپیمایی روز تاسوعای ۱۳۵۷ بزرگترین راهپیمایی ضدشاهنشاهی بود و به گفته حسین فردوست رئیس دفتر ویژه اطلاعات شاه، محمدرضا پهلوی آن روز با مشاهده حضور میلیونی مردم از هلیکوپتر، تصمیم به خروج از کشور گرفت. تصمیم شاه برای رهاکردن کشور و سلطنت، وقتی حتمی شد که با دریافت سینگالهای کنفرانس گوادالوپ (با حضور سران آمریکا، انگلستان، فرانسه و آلمان غربی) دانست غرب بهویژه آمریکا دیگر از از او حمایت نمیکند. راهپیماییهای تاسوعا و عاشورا هم کابینه ازهاری را نابود کردند.
طاهرخانی در «ماموریت ويژه آیتالله» میگوید طبق اسناد آمریکا و انگلستان، میتوان گفت ایندو قدرت غربی تا آبان ۵۷ به بقای شاه امید داشتند. ژنرال رابرت هایزر مستشار عالیرتبه آمریکایی روز ۱۴ دی بهطور محرمانه وارد تهران شد. او معاون فرماندهی سازمان ناتو بود و بهگفته خودش فرماندهان ارتش ایران را ترغیب کرد طرحهای لازم را برای کودتا علیه انقلاب تهیه کنند.
سالیوان سفیر آمریکا در ایران معتقد بود باید بختیار را حذف کرده و بهطور مستقیم سراغ مهدی بازرگان رفت. تیمسار عباس قرهباغی آخرین رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران هم در خاطرات خود از جلسات با هایزر نوشته و میگوید هایزر در آنمقطع گفت «دولت آمریکا دیگر از اعلیحضرت پشتیبانی نمیکند. مسافرت ایشان ضروری است و نهتنها دولت آمریکا بلکه دولتهای غربی هم دیگر از ایشان پشتیبانی نمیکنند.
در طرف دیگر میدان، آیتالله خمینی تهدید کودتا را یکبلوف سیاسی برای وادار کردن نهضت به مذاکره و مسامحه عنوان کرد و در بدو ورود به ایران، گفت: «خود شاه سابق به وسایل پیغام داد که من مملکت را تسلیم شما می کنم و من همین شاهی باشم در صورت و همه کارها دست شما باشد و من به او اعتنایی نکردم و این قدرت الهی بود که ما را کمک میکرد.»
هایزر در خاطراتش در کتاب «ماموریت در تهران»، اعتراف کرده در زود و خوردهای خونین حوالی میدان ۲۴ اسفند (انقلاب) دستور تیراندازی را او صادر کرده بود. اینژنرال آمریکایی وقتی به ایننتیجه رسید که حتی کودتا هم امکانپذیر نیست، روز ۱۴ بهمن تهران را با یک هواپیمای نظامی ترک کرد و در اشتودگارد به انتظار نشست تا فرجام انقلاب را ببیند.
* گزارش سفارت آمریکا درباره آیتالله
در همانروزها سفارت آمریکا در گزارشی به واشنگتن، شخصیت آیتالله خمینی را اینگونه توصیف کرد: «روش اتخاذ تصمیم خمینی آرام و سنجیده است. او با صبر بیپایان، همه نقطهنظرها را گوش میکند و به هنگام اتخاذ تصمیم، تنها و بدون واسطه اقدام مینماید. وقتی تصمیم میگیرد، قاطعانه از آن دفاع میکند. در جلسات انفرادی با غربیها یا آنها که تمایلی به غرب دارند، خمینی بسیار بیتفاوت است و عکسالعملی در مقابل مطالب مورد بحث ندارد. اگر مطلبی میخواهد بگوید به روش معمول خود قاطعانه بیان میدارد. مذاکره بهروش معمول با خمینی مفهومی ندارد. در او جایی برای سازش و مصالحه به چشم نمیخورد. احتمال این که کسی بتواند عقاید خمینی را به مقدار قابل توجهی تعدیل کند، بسیار کم است زیرا او به اینگونه افراد به دید تحقیر و سوءظن مینگرد.»
آمریکاییهای حاضر در تهران در گزارش دیگری به واشنگتن اعلام کردند: «خمینی قادر است در عرض چند ساعت با یک فرمان، نیم میلیون از مردم را به خیابانها بکشاند. او علاوه بر ایجاد نظم، خواستار آن است که مردم را هرچه زودتر به سر کار خود برگرداند و برای آنان یک زندگی آبرومند و حتی افزایش سطح زندگی آنان را براساس مقیاسهای محلی تامین کند. ما چیزی که با آن خمینی را تهدید کنیم نداریم مخصوصا در سیاست مربوط به خاورمیانه خمینی نیرویی خواهد شد که ما ناچاریم آن را به حساب بیاوریم.»
* پیشبینی قدیمی سازمان سیا از سقوط شاه
سیا گزارش دیگری هم داشت که سال ۱۳۳۷ مخابره شده بود. اینگزارش برای شورای امنیت ملی آمریکا ارسال شد که در آن نوشته شده بود: «رژیم کنونی در ایران به احتمال زیاد دوام چندانی نخواهد داشت.»
اینتحلیل مبتنی بر ویژگیهای شخصی شاه نوشته شده بود. و حباب رفاه شهرنشیان کم تهرانی باعث نشده بود حقیقت در آن کتمان شود. چون بسیاری از مردم حتی تهران بهعنوان پایتخت تمدن بزرگی که شاه میساخت، تا اواسط دهه ۱۳۵۰ با مشکلات معیشتی زیادی دست و پنجه نرم میکردند و آب و برق و سوخت جزو مشکلات روزمرهشان بود. در مقابل، آیتالله هم بر اینباور بود که خرابیها و عقبماندگیها، برنامهریزیشدهاند تا غرب و آمریکا بازار مناسبی در ایران داشته باشند. او همچنین انجام اصلاحات را نمونهای از توطئه برای فروپاشی کشاورزی ایران و وابستگی عنوان میکرد.
تزلزل حکومت شاه در دهه پیش از پیروزی انقلاب، نکتهای بود که امام خمینی (ره) هم مطرح کرده بود. او روز ۷ اسفند ۱۳۴۱ وقتی طلبههای قم و تهران برای تبریک عید فطر به منزلش رفتند، گفت: «اینها تصور میکنند با این سرنیزههای پوشیده میتوانند حکومت متزلزل خود را ترمیم و به آن ادامه دهند.» و مشخص است که بیان چنینجملات و عباراتی در اوج قدرت محمدرضا پهلوی که حتی علمای کشور، او را اعلیحضرت میخواندند، میتوانست چه عوارضی داشته باشد! عصر همانروز بود که غلامرضا تختی کشتیگیر و ورزشکار محبوب به قم رفت و طبق اسناد ساواک، مردمی که از منزل آیتالله خمینی (ره) برمیگشتند، از او دعوت کردند به دیدار آیتالله و آیتالله شریعتمداری برود. تختی هم اینخواسته را اجابت کرد.
* قدرتهای بزرگ غرب تحقیر شدند!
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، قدرتها و مطبوعات غربی، آن را از نظر نمادین، نخستین پیروزی مسلمین بر غرب از قرن ۱۶ به اینسو عنوان کردند. تحلیلگر مجله تایمز لندن نوشت: «برای نخستین بار یککشور مسلمان بهطور موفقیتآمیزی قدرتهای بزرگ غرب را به مبارزه طلبید، آنها را تحقیر کرد و به منافع مادیشان خسارت وارد آورد.» نشریه ژئوپلیتیکال هم نوشته اسلام، عامل هدایتکننده اینانقلاب بود و هیچیک از ایسمهای غربی در آن نقش نداشتند.
* آیتالله از دید هنری کسینجر
هنری کسینجر یکی از سیاستمداران یهودی آمریکا بود که در روزهای پیروزی انقلاب، مشاور وقت رئیسجمهور آمریکا بود. او پس از پیروزی انقلاب گفت: «آیتالله خمینی غرب را با بحران جدی برنامهریزی مواجه کرد. تصمیمات او آنچنان رعدآسا بود که مجال هر نوع تفکر و برنامهریزی را از سیاستمداران و نظریهپردازان سیاسی میگرفت. او با معیارهای دیگری غیر از معیارهی شناختهشده در دنیا سخن میگفت و عمل میکرد؛ گویی از جای دیگری الهام میگرفت.»
کسینجر که در برههای دیگر، وزیر امور خارجه آمریکا بود، در خاطراتش سقوط شاه را بزرگترین شکست آمریکا پس از جنگ جهانی دوم خوانده است.
استفانلی ترنر رئیس وقت سازمان سیا هم در مواجهه با پیروزی انقلاب گفت: سازمان سیا در پیشبینی دو مساله شکست خورد: اول، شکلگیری گروههای مردمی مخالف شاه با رهبری یکرهبر ۷۵ ساله تبعیدی و دوم، سرعت پیروزی انقلابیون بر ساختاری با آن ارتش قوی که توسط آمریکا طراحی و تجهیز شده بود.
هنری کسینجر
* اطلاق لقب «امام» از کجا بود؟
روز ۸ آبان سال ۱۳۵۶ آیتالله مرتضی مطهری یکی از مجالس ترحیم شهید سیدمصطفی خمینی را در مسجد ارک تهران منعقد کرد. شیخ حسن روحانی بهعنوان سخنران در اینمراسم از سختیهای آیتالله خمینی در سالهای دوری از وطن سخن گفت و آن را با دشواریهای حضرت ابراهیم (ع) مقایسه کرد. او در سخنرانی خود گفت: «همانطور که خداوند در اواخر زندگی حضرت ابراهیم به او لقب امامت داد، شایسته است که آیتالله خمینی را امام بخوانیم.»
به اینترتیب، «آیتالله» یا «آقای خمینی» از آنروز به بعد با لقب «امام خمینی» خوانده شد.
* سال ۵۱؛ پیام امام به ارتشیها
آیتالله، روز ۱۹ آبان ۱۳۵۱ پیامی به مردم ایران داشت که انتهای آنپیام، مربوط به نیروهای ارتش بود و آنها را مخاطب قرار داده بود. او در آنفراز از پیام خود خطاب به نیروهای نظامی و ارتش، آنها را سربازان امام زمان (عج) خواند و گفت: «شما ای سربازان غیور ولیعصر که به سربازخانهها کشیده شدهاید، با کمال شجاعت تعلیمات نظامی را تحکیم کنید، باشد که چون حضرت موسی که در آغوش فرعون بزرگ شد و اساس ظلم و جور او را در هم پیچید، شما هم روز مناسبی تحت دستور مقام صالحی بتوانید این دستهای خبیث را قطع و این ریشههای فساد و ظلم را از بیخ و بن برآورید.»
* هویدا به جمهوری اسلامی رای داد
پس از پیروزی انقلاب و تلاش برای برگزاری رفراندوم جمهوری اسلامی ایران، نیروهای ضدانقلاب تلاش خود را برای تحریم انتخابات بهکار بستند. به اینترتیب از مناطق و حوزههای مختلف رایگیری گزارش میرسید چریکهای فدایی خلق، مجاهدین خلق و گروههای چپ و رادیکال، دست به امحای برگههای رای زدهاند.
در آنشرایط امیرعباس هویدا نخستوزیر سابق رژیم پهلوی که پیش از انقلاب توسط حکومت وقت در بازداشت محترمانه به سر میبرد، و پس از انقلاب دستگیر و زندانی شده بود، در زندان درخواست کرد اجازه شرکت در رفراندوم را کسب کرده و رای دهد. در نتیجه رای خود را به جمهوری اسلامی ایران به صندوق انداخت. در آمارگیریهای رفراندوم، ۹۴ درصد واجدین شرایط در انتخابات شرکت کردند که ۹۸ و ۲ دهم درصد از آنها رای «آری» به جمهوری اسلامی را در صندوق انداختند. آیتالله خمینی هم در واکنش گفت «انقلاب اسلامی ایران بیهیچریب و شکی، زمینهساز حکومت عدل اسلامی در سراسر جهان خواهد بود.» او با اشاره به روز ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ و رای آری مردم به جمهوری اسلامی گفت: «اینیومالله پربرکت سرآغاز حیات واقعی اسلام در عصر دنیامداران و دنیا پرستان است.»
* وقتی امام پشت ارتش درآمد
در روزها و ماههای ابتدای انقلاب که هرجومرجطلبان و نیروهای نفوذی دنبال حذف ارتش و تضعیف قوای نظامی کشور بودند، زمزمههای انحلال ارتش و تشکیل ارتش بیطبقه توحیدی بلند شد. مسعود رجوی رئیس سازمان مجاهدین خلق در اجتماع ۱۵ اسفند ۱۳۵۷ بر لزوم انحلال ارتش و مخالفت با تشکیل سپاه پاسداران تاکید کرد. دکتر علی شایگان از اعضای جبهه ملی هم گفت سازمان ارتش ایران باید کاملا منهدم شود و بهجای آن، یکگارد ملی دموکراتیک تشکیل شود.
با وجود همه فشارها، امام (ره) اواخر اسفند ۵۷ خطاب به ارتش گفت: «هرکس با شما مخالفت کند با استقلال مملکت مخالفت کرده، با اسلام مخالفت کرده.» او همچنین اضافه کرد: «این ارتش، ارتش طاغوتی نیست. ارتش محمدی است.»
یکی از موارد جالب تاریخیِ انقلاب اسلامی ایران، مربوط به شخصیت ابوالحسن بنیصدر است که در ابتدای امر، سازمان مجاهدین خلق را یکسازمان التقاطی میدانست و نخستینکسی بود که عنوان «منافق» را برای اینسازمان به کار برد و در رد ایدئولوژی آنها کتابی بهنام «منافقان از دیدگاه ما» نوشته بود. اعضای سازمان مجاهدین خلق هم بنیصدر را «آخوند بیعمامه» و «جلاد کردستان» میخواندند.
* شانس کم انقلاب ایران!
۲۴ تیرماه ۱۳۵۸ استیون جرمی بارت رئیس دفتر حفاظت منافع بریتانیا در تهران، گزارشی به وزارت خارجه کشور خود نوشت و اعلام کرد: چنانچه سفیر فرانسه گفته، در مقایسه با سرکوبهای پس از انقلاب فرانسه، در انقلاب ایران تعداد بسیار کمتری کشته شدهاند. دیگر گزارشی که سفارت بریتانیا به وزارت خارجه اینکشور ارسال کرد، مربوط به ۸ مرداد ۵۸ است و بهقلم کریس رندل دیپلمات اینسفارتخانه نوشته شد: «به نظر میرسد نظام شانس کمی برای نجات دارد.»
اینگزارشها در حالی ارسال میشدند که اواخر شب ۲۲ مرداد ۵۸ اعلام شد شهر پاوه در آستانه سقوط و افتادن بهدست ضدانقلاب است. همزمان آیتالله خمینی (ره) که از تهران به قم رفته بود، دور از پایتخت، مدارا برای ختم غائله را بینتیجه میدید. او در روز ۲۶ مرداد دولت موقت را تهدید به بازگشت به تهران کرد و گفت در صورت ورود به تهران با کسانی که در انجام امور مسامحه میکنند، برخورد میکند.
* آزادی بیان داریم؛ توطئه و فساد نه!
روز پنجشنبه ۵ مهر ۱۳۵۸، روزنامه ایتالیایی «کوریره دلاسرا» مصاحبهای را با امام (ره) منتشر کرد که توسط اوریانا فالاچی روزنامهنگار معروف ایتالیایی انجام شده بود. اینروزنامهنگار بینالمللی پیشتر با شاه هم گفتگو و مصاحبه کرده بود و حالا گفتگویش با رهبر انقلاب ایران منتشر میشد. او که با نگاه ویژهای وارد مصاحبه شده بود و سوالات جهتداری میپرسید، با پاسخهای متفاوتی روبرو شد. بهعنوان مثال یکی از موضوعات چالشی او بود و نبود آزادی بیان در ایران بود که امام در پاسخش گفت: «آزادی بیان هست ولی آزادی توطئه و آزادی فسادکاری نیست.»
یکی از نقاط عطف جالب اینمصاحبه، فرازی است که امام خمینی (ره) درباره اسلام و دموکراسی صحبت میکند. او میگوید: «حالا ما بیاییم بگوییم که ما اسلام میخواهیم و اما با اسلاممان دموکراسی باشد. اسلام همهچیز است. مثل این است که شما بگویید که ما اسلام را میخواهیم و میخواهیم که به خدا هم اعتقاد داشته باشیم. ولی شرط این که به خدا هم معتقد باشیم. این برای ما خیلی ناراحتکننده است که کسی که همچو خیال داشته باشد.»
از دیگر موارد جالب مصاحبه امام (ره) با فالاچی، بخش مربوط به تفسیر دموکراسی است که امام (ره) در آن میگوید: «اینکلمه دموکراسی که پیش شما اینقدر عزیز است یک مفهوم مُبَیَّنی ندارد. ارسطو یکجور معنی کرده. شوروی یکجور معنی کرده. سرمایه دارها یکجور معنی کرده و ما در قانون اساسیمان نمیتوانیم یک لفظ مبهمی که هرکس برای خودش یک معنی کرده است، آن را بگذاریم.»
* شرط امام برای مذاکره با آمریکا
آیتالله خمینی روز ۱۷ آبان ۵۸ شرط کرد اگر آمریکا شاه را به ایران تحویل دهد و دست از اقدام علیه نهضت اسلامی بردارد، راه مذاکره در بعضی موارد که به نفع ملت ایران باشد، باز خواهد شد.
* عارضه قلبی و نوشتن وصیتنامه
در اوج رقابتهای نخستین انتخابات ریاستجمهوری اسلامی ایران که ۵ بهمن ۱۳۵۸ برگزار شد، آیتالله خمینی بهدلیل عارضه قلبی از قم به تهران منتقل و در بیمارستان قلب بستری شد و روز ۲۹ دی در قم وصیتنامه نوشت. قرار شد نوارهای قلبی جدید و قدیم امام (ره) توسط پروفسور معصومی به اروپا برده و با متخصصین قلب آنجا درباره وضعیت آیتالله مشورت شود. اما جزئیات بیماری به رسانههای اروپایی درز کرد و شایع شد عارضه قلبی تا ۶ ماه دیگر رهبر انقلاب ایران را از پا درمیآورد.
با گذشت ۲ ماه، حال عمومی آیتالله مساعد شد. اما پزشکان صلاح ندیدند دوباره به قم برگردد و تجویز کردند اطراف بیمارستان قلب تهران منزلی برایش پیدا شود. به اینترتیب امام خمینی (ره) به حسینیه جماران منتقل و اقامت در ایننقطه از تهران را آغاز کرد.
جیمی کارتر
* کارتر: گروگان آیتالله بودم
امام خمینی (ره) با ورود به سال ۵۹، اینسال را «سال امنیت» نامید. جیمی کارتر رئیسجمهور وقت آمریکا در نخستینروزهای سال ۵۹ بهطور پنهانی پیامی برای او فرستاد و از برخی اشتباهات سیاستهای خارجی آمریکا در قبال ایران عذرخواهی کرد. او اینبار هم در نامه دومش برای آیتالله خواست مفاد نامه محرمانه بماند. اما چنین نشد و آیتالله نامه را منتشر کرد. کارتر هم روز ۱۸ فروردین ۵۹ در یکسخنرانی تلافیجویانه، قطع کامل روابط دیپلماتیک ایران و آمریکا را اعلام کرد و رهبر ایران قطع رابطه را نشانه قطع امید آمریکا از ایران خواند. رونالد ریگان رقیب انتخاباتی کارتر هم درباره اشتباهات کارتر و اشاره به اعمال تحریمهای ایران گفت: محاصره اقتصادی هیچ تاثیری بر ایران ندارد. زیرا تجارت دو کشور پیش از این هم به صفر رسیده بود.
کارتر پس از شکست در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا اعتراف کرد: «سال آخر ریاستجمهوری، من گروگان آیتالله خمینی بودم.»
شکست دیگر آمریکاییها از آیتالله مربوط به عملیات «پنجه عقاب» یا همانواقعه طبس است که ۵ اردیبهشت ۱۳۵۹ با هدف آزادسازی گروگانهای آمریکایی سفارت اینکشور در تهران انجام شد و به یکافتضاح برای آمریکا ختم شد. جرج براون وزیر وقت دفاع آمریکا درباره ماجرای طبس گفت: «آیتالله خمینی در بالکان محل سکونت خود ایستاده بود و با هر حرکت دست او یک هواپیما به زمین میافتاد.»
* نگاه عرفانی و سیاسی آیتالله
آیتالله عبدالله جوادی آملی شاگرد فقهی علامه طباطبایی و امام خمینی (ره) درباره شخصیت عرفانی آیتالله جملهای دارد که درباره مرگاندیشی و نترسیدن او از مرگ است. آیتالله جوادی گفته است: «از مرگ نمیترسید چون مرگ ارادی را تجربه کرده بود.» خود آیتالله نیز پیروزی واقعی را پیروزی بر شیطان درون و موفقیت در کشتن نفس میدانست و میگفت: «وقتی میتوانیم بر اهریمن درون پیروز شویم که برای غفران ذنوب خود بگرییم؛ چه اینکه وقتی ظفرمند بر دشمن بیرون، از صحنه مصاف برمیگردیم که به درگاه خدا اشک شوق بریزیم.»
نویسنده کتاب «ماموریت ویژه آیتالله»، شالوده نظام اخلاقی امام خمینی (ره) را نه صرفا استدلالی و فلسفی که بیشتر اشراقی و عرفانی معرفی میکند و میگوید در مکتب اخلاقی امام خمینی (ره) که منبعث از مشرب حکمی ملاصدرا و عرفانی ابنعربی است، اخلاق استدلالی و افلاطونی بهسبب عقلانیت محض و استدلال فلسفی و نیز دوری از توحید ناب، ناتمام تلقی میشود. در واقع امام (ره) و هممسلکان او، از فقهای اهل ذوق و عرفان و اخلاق همگی دنبالهروی آیتالله حسینعلی همدانی و عرفان جولایی به حساب میآیند که متصل به ولایت امام عصر است.
نگاه عرفانی و باور معرفتی امام خمینی بود که باعث بیان جمله معروف «خرمشهر را خدا آزاد کرد» شد. چون از دید او «فتح خرمشهر فتح خاک نیست بلکه فتح ارزشهای اسلامی است.» آیتالله، پس از پیروزی انقلاب ناگزیر به پذیرش مسائلی شد که با آرمانهای معنوی یکعارف تفاوت داشتند؛ مسائلی چون اجباری که او را از قم به تهران کشاند یا تن دادن به ورود روحانیون به امور اجرایی. آیتالله حتی از نظام حزبی آمریکا شاهد مثال آورد که نظام حزبی میتواند و باید مبتنی بر حفظ منافع ملی کشور قوام گیرد. به اینترتیب نویسنده کتاب «ماموریت ویژه آیتالله» نتیجه میگیرد تحزبِ منجر به تشتت در نظر آیتالله مقبول نبود.
* آسیبشناسی انقلاب
در یکی از دیدارهای رئیسجمهور، نخستوزیر و هیات وزیران با امام خمینی(ره) که به مناسبت هفته دولت در جماران حضور پیدا کرده بودند، اینجمله توسط آیتالله مطرح شد: «شما برای اسلام میخواهید خدمت کنید، نمیخواهید برای خودتان کاری بکنید. شما میخواهید برای اینملت محروم در طول تاریخ خدمت بکنید، نمیخواهید که جیب خودتان را پر کنید!»
اما بزرگترین آسیبشناسی تاریخ انقلاب اسلامی را میتوان در سخنانی که آیتالله خمینی با نمایندگان مجلس در اول در روز ۶ خرداد ۱۳۶۰ مطرح کرد، دید. در اینآسیبشناسی صحبتهایی درباره ماهیت دوگانه آقایان و آقازادگانی که نان خط آرمانی امام را خورده بودند، مطرح شد.
* فرمان ۸ مادهای و اتحلال هیاتهای گزینش ادارات و نهادها
آیتالله سید روحالله خمینی در فرمانی به مسئولین قضایی و اجرایی که نشانگر نگرانیاش از نهادینهشدن افراطیگری بهجای انقلابیگری بود، منشور حکومت اسلامی را مبتنی بر عدالت و حقوق انسانی و شهروندی تشریح و تبیین کرد که به فرمان ۸ مادهای معروف شد. او در اینفرمان گفت: «من نگران اسلام هستم. ما اسلام را از چنگ محمدرضا درآوردیم و من خوف این را دارم که اسلام به چنگ ما مبتلا شده باشد، بهطوری که ما هم مثل او یا بدتر از او بر سر اسلام بیاوریم.»
در بخش دیگری از اینفرمان درباره تندرویها و خودسریها آمده بود: «اشخاصی میریزند تو خانههای مردم، بدون اینکه یک مجوز شرعی یکمجوز قانونی داشته باشند، حجتشان این است که انقلاب کردیم!»
امام خمینی (ره) جمله معروفی دارد که «میزان حال فعلی اشخاص است» اینجمله ادامهای هم دارد و نسخه کامل آن به اینترتیب است: «میزان حال فعلی اشخاص است؛ با غمض عین از بعض لغزشهایی که در رژیم سابق داشتهاند.»
به فاصله چندهفته از صدور اینفرمان، آیتالله خمینی در حکم دیگری دستور به انحلال هیاتهای گزینش داد. چون چند نسخه از جزواتی که بهعنوان راهنمای سوالات و جوابهای ایدئولوژیک برای گزینش ادارات و نهادها به مردم داده میشد به دست وی رسیده و موجب خشمش شده بود. او معتقد بود سوال از افراد درباره مرجع تقلیدشان و برخی اصول اعتقادی، افراط و اشتباه است.
* هشدار درباره مارهای خوشخط وخال
آیتالله خمینی سوم اسفند ۱۳۶۷ پیامی خطاب به روحانیون، مراجع، مدرسین، طلاب و ائمه جمعه و جماعات کشور صادر کرد که منشور روحانیت نام گرفت. امام (ره) در اینپیام استراتژی نظام جمهوری اسلامی و رسالت حوزههای علمیه را تعیین کرد و هشدارهایی داد. یکی از موارد صریحی که در منشور روحانیت درباره روحانیت واقعی و فقه غیرکاربردی بود، اینجمله بود: «مادامی که فقه در کتابها و سینه علما مستور بماند، ضرری متوجه جهانخواران نیست.»
دو فراز مهم از منشور روحانیت درباره مقدسین روحانینما و هشدار به طلاب جوان درباره آنها بود که از اینقرار هستند:
* «البته بدان معنا نیست که ما از همه روحانیون دفاع کنیم، چرا که روحانیون وابسته و مقدس نما و تحجرگرا هم کم نبودند و نیستند. در حوزه های علمیه هستند افرادی که علیه انقلاب و اسلام ناب محمدی فعالیت دارند. امروز عدهای با ژست مآبی چنان تیشه به ریشه دین و انقلاب و نظام میزنند که گویی وظیفهای غیر از این ندارند. خطر تحجرگرایان و مقدس نمایان احمق در حوزه های علمیه کم نیست. طلاب عزیز لحظه ای از فکر این مارهای خوش خط و خال کوتاهی نکنند، اینها مروّج اسلام امریکاییاند و دشمن رسول اللَّه. آیا در مقابل این افعی ها نباید اتحاد طلاب عزیز حفظ شود؟»
* «آن قدر که اسلام از این مقدسین روحانی نما ضربه خورده است، از هیچ قشر دیگر نخورده است و نمونه بارز آن مظلومیت و غربت امیر المؤمنین- علیه السلام- که در تاریخ روشن است. بگذارم و بگذرم و ذائقه ها را بیش از این تلخ نکنم. ولی طلاب جوان باید بدانند که پرونده تفکر این گروه همچنان باز است و شیوه مقدس مآبی و دین فروشی عوض شده است.»
امام خمینی (ره) در منشور روحانیت، به مساله نفوذ و حربه شعار جدایی دین از سیاست هم اشاره کرد و گفت:
«استکبار وقتی که از نابودی مطلق روحانیت و حوزه ها مأیوس شد، دو راه برای ضربه زدن انتخاب نمود؛ یکی راه ارعاب و زور و دیگری راه خدعه و نفوذ در قرن معاصر. وقتی حربه ارعاب و تهدید چندان کارگر نشد، راه های نفوذ تقویت گردید. اولین و مهمترین حرکت، القای شعار جدایی دین از سیاست است که متأسفانه این حربه در حوزه و روحانیت تا اندازه ای کارگر شده است تا جایی که دخالت در سیاست دون شأن فقیه و ورود در معرکه سیاسیون تهمت وابستگی به اجانب را به همراه می آورد؛ یقیناً روحانیون مجاهد از نفوذ بیشتر زخم برداشته اند. گمان نکنید که تهمت وابستگی و افترای بی دینی را تنها اغیار به روحانیت زده است، هرگز؛ ضربات روحانیت ناآگاه و آگاه وابسته، به مراتب کاری تر از اغیار بوده و هست.»
استفاده از تجربه تلخ روی کارآمدن انقلابینماها هم از دیگر هشدارهایی است که امام (ره) در منشور روحانیت، خطاب به طلاب و روحانیون کشور ذکر میکند. یکی از مهمترینفرازهای اینهشدار به اینترتیب است:
«من به طلاب عزیز هشدار میدهم که علاوه بر اینکه باید مواظب القائات روحانی نماها و مقدس مآبها باشند، از تجربه تلخ روی کار آمدن انقلابی نماها و به ظاهر عقلای قوم که هرگز با اصول و اهداف روحانیت آشتی نکردهاند عبرت بگیرند که مبادا گذشته تفکر و خیانت آنان فراموش و دلسوزیهای بیمورد و ساده اندیشیها سبب مراجعت آنان به پستهای کلیدی و سرنوشت ساز نظام شود.»
* هشدار امام به رهبر انقلاب و آیتالله هاشمی رفسنجانی
در خاطرات خودنوشت آیتالله اکبر هاشمی رفسنجانی و نوشتههای روز ۱۰ خرداد ۱۳۶۸ هم که مربوط به چندروز پایانی عمر امام خمینی (ره) است، مطالبی درباره آخرین تاکیدات امام (ره) ذکر شده است؛ ازجمله اینکه در بازنگری قانون اساسی سرعتعمل بیشتری بهکار گرفته شود و آقایان هاشمی رفسنجانی و خامنهای اتحاد داشته باشند.
اینبخش از روزنوشتهای ۱۰ خرداد آیتالله هاشمی رفسنجانی به اینترتیب است: «متحد باشید. بهخصوص شما و آقای خامنهای، نگذارید خناسان بین شما و ایشان فتنه کنند!»
صادق وفایی