به گزارش خبرنگار مهر، صبح یک روز معمولی در مرکز دیسپچ اورژانس تبریز، تماسها یکی پس از دیگری پاسخ داده میشوند. اما ناگهان صدای لرزان و پر از اضطراب مادری، فضا را دگرگون میکند.
آن سوی خط، مادری درمانده و هراسان خبر از خاموش شدن نفسهای شیرخوار ۱۸ ماههاش میدهد. صدایش میلرزد، گریهاش بند نمیآید و تنها امیدش، کسی است که آنسوی خط، گوشی را برداشته است.
دیسپچر باتجربه اورژانس تبریز، بدون لحظهای درنگ، کنترل اوضاع را به دست میگیرد.
صدای مادر را آرام میکند و مرحله به مرحله، با آرامشی عجیب و دلی محکم، آموزش احیای قلبی ریوی را به او میدهد. هر لحظه، به اندازه یک عمر طول میکشد. سکوت پشت خط، وحشتناک است. اما مادر، با چشمانی اشکبار و دستانی لرزان، فرمانها را مو به مو اجرا میکند.
و ناگهان… صدای گریه کودک از آن سوی خط بلند میشود.
صدایی که نه فقط مادر، بلکه دیسپچر و همه کارکنان اورژانس را در اشک فرو میبرد. صدای زنده شدن، صدای ادامه زندگی، صدای امید...
برای مادری که تا چند دقیقه پیش گمان میکرد فرزند دلبندش را برای همیشه از دست داده، این صدا معجزهای الهی است. و برای دیسپچر اورژانس تبریز، این صدا گواهی است بر اینکه صدای انساندوستی، تخصص، و آرامش در لحظهای بحرانی میتواند جانبخشتر از هر دارو و درمانی باشد.
این فقط یک تماس تلفنی نبود؛ این، نجات جان یک انسان بود، بازگرداندن آرامش به یک خانواده، و خلق لحظهای که هرگز از خاطرهها پاک نخواهد شد.
دیسپچرهای اورژانس پیش بیمارستانی در تبریز، بار دیگر نشان داد که ۱۱۵ فقط یک شماره نیست؛ خطی است بین مرگ و زندگی، و گاهی… پلی برای بازگرداندن یک صدای کوچک از مرز خاموشی.