عصر ایران؛ مهرداد خدیر- چندی است که شهرستان فومن به سبب یک خبر که ابتدا جدی گرفته نمیشد در کانون اخبار قرار گرفته است. شهری آرام و بیحاشیه در استان گیلان که به رغم برخورداری از طبیعت زیبا و هوای پاک به نسبت خود رشت و بندرانزلی و لاهیجان کمتر مسافرپذیر بوده و توجه به آن بیشتر به خاطر دیدن ماسوله است؛ روستایی با 35 کیلومتر فاصله از فومن.
ماجرا به خاطر پروژهای است به نام «ساعت به وقت بهشت» در یک اردوگاه تا برای شهروندان «وضعیت قبر»، «مواجهه با نکیر و منکر» و «عبور از پل صراط» را با آتش واقعی در مکانی به نام جهنم نشان دهند.
این مفاهیم البته برای ایرانیان غریبه نیست ولی دیدگاهها دربارۀ چگونگی آن متفاوت است اما هیچ گاه به این شکل به صورت نمایشی ارایه نشده است.
البته برای این که دقیقتر گفته باشیم باید اشاره کنیم که قریب 70 سال قبل هفتاد سال پیش (۱۳۳۵) سامویل خاچیکیان فیلمی ساخت با عنوان «شب نشینی در جهنم» و بعد از آن هیچ فیلمسازی جهنم را بر اساس نشانهها و دلالت های دینی بازسازی نکرده یا این نویسنده به خاطر نمیآورد.
شخصیت اصلی فیلم - جبار- شبها کابوس جهنم میدید و مضمون اصلی همین بود تا با همان درک سادهانگارانه ترس از جهنم را به خاطر صفاتی چون خست و فرصت طلبی و غصب مال مردم در ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه مردم بنشاند. اگرچه پایان خوش آن بر رحمانیت خداوند تأکید دارد. حالا اما به فکر عده ای رسیده که به جای پرده نمایش و سینما جهنم را جلوی چشم مردم بازسازی کنند!
آن هم برای مردمی که قرن هاست با آموزه های مولانا و دیگر شاعران و حکیمان خو گرفته اند که نگاهی متفاوت را تبلیغ می کنند و پایه گذار همین جمهوری اسلامی هم اگر چه مرجع و فقیه بود ولی در واپسین ماه های حیات در نامه به رهبر شوروی از محی الدین ابن عربی نام می برد که این نگاه را به جهنم نداشت.
مولانا در مثنوی معنوی جهنم را بیشتر مکانی برای پاکسازی می داند و نه به قصد انتقام و مجازات و بحثهای عرفانی دیگر که برخی میپذیرند و غالب فقها نه و اینجا محل بحث نیست یا کسانی مانند دکتر سروش بر وجوه تمثیلی بیشتر تأکید دارند و بر اساس این دیدگاهها این گونه نمایشها مردم را از عمق و معنا دور و غرق ظواهر میکند.
این نوشته البته بر آن نیست که به این مبحث مناقشه برانگیز بپردازد اگرچه به لحاظ شخصی ایمان نوشونده و آنچه را از آموزهها و تمثیلات مثنوی معنوی مولوی برمیآید بسیار جذابتر می داند چندان که سعدی هم در مجالس 5 گانه تقوا را در دو قِسم معرفی می کند: یکی تقوای صالحان و دیگری تقوای عارفان که اولی پرهیز از گناه و دوری گزینی از عمل نادرست از ترس جهنم است. ( البته آنچه در فومن درست کرده اند گویا کسی را نترسانده و همه میخواهند بدانند چقدر واقعی است و چقدر هزینه آن شده) و دیگری تقوای عارفان که نه از ترس جهنم که از شرم خداوند گناه نمیکنند والبته نمیتوان انتظار داشت همه در این سطح باشند و طبعا مکانیسم ترس و پاداش از دیرباز مورد استفاده بوده و باور به جهنم نیز انکار ناپذیر است و نهایت این است که عارفانی چون شاگرد محیالدین ابن عربی براین باورند که خداوند سرانجام آن را خاموش خواهد کرد ( چون رحمت او بی منتهاست) ولی کسی جهنم را منکر نشده به خاطر اشارات مکرر در قرآن.
این نوشته به دنبال دو نکته دیگر است. یکی خود آتش که در فرهنگ ایرانی با نور قرین است نه آن که تنها نماد دوزخ باشد: چندان که مولانا می گوید: آتش است این بانگ نای و نیست باد/ هر که این آتش ندارد نیست باد...
یا حافظ که میگوید: از آن به دیر مغانم عزیز میدارند/ که آتشی که نمیرد هرگز همیشه در دل ماست...
وجه دوم هم خود فومن. در روزهای اخیر دو واژۀ جهنم و فومن در کنار هم به کار رفته و این مایۀ تأسف است. شاید گردانندگان بگویند عنوان اصلی «به وقت بهشت» است و رسانهها بحث جهنم را برجسته کردند. فومن تا قبل از این قصه یادآور مرجع اخلاق گرای تقلید – آیت الله بهجت فومنی – بود یا کیومرث صابری فومنی نویسندۀ طنز پردار مشهور که اصرار داشت فومنی را هم دنبال صابری بیاورد. یا شیون فومنی شاعری که سروده است:
زیباترین حضوری از عشق در من ای دوست
عشقی که آتشم زد در ماه بهمن ای دوست
آتش جهنم را که نمیگوید آتش عشق را میگوید.
به هر رو این آتش ها را که قرار نیست همین جور روشن نگاه دارند ولی به نظر میرسد کسانی در پی تغییر مفهوم آتش در ذهن ایرانیان بودهاند تا به جای یادآوری نماد ایراینان پیش از اسلام تنها به دوزخ اشارت داشته باشد و آنچه در این میان فراموش شده تداعی معانی برای نام فومن بوده است.
جای هر سه شخصیت فقهی و مطبوعاتی و ادبی خالی است تا از این جهنم که در فومن ساخته اند دیدن میکردند و نظر خود را می گفتند.