این روزها با توطئه رسانههای معاند این شائبه در جامعه ایجاد شده که تمام تصمیمگیریها در تمامی سطوح و همه موضوعات بر عهده رهبری است، اما برای رفع این شبهه کافیست گاهی همه ما به پاسخ سؤالاتی مانند سؤالات ذیل بیندیشیم.
اگر واقعاً در جمهوری اسلامی تمام اختیارات و تصمیمات با رهبری است و رؤسای جمهور اختیار اداره دولت را ندارند، پس علت استقبال گسترده داوطلبین برای ورود به انتخابات (در موضوعات مختلف به ویژه ریاست جمهوری) چیست؟
اگر کاندیداهای محترم میآیند در حالی که میدانند اختیاری ندارند، پس کاندیداهای محترم با چه انگیزهای وارد گود انتخابات میشوند و چرا اینقدر وعده و وعید میدهند و کابینه معرفی میکنند؟
اگر کاندیداهای محترم در سطوح و موضوعات مختلف (بهویژه برای ریاست جمهوری و نمایندگی در مجلس) فکر میکنند که واقعاً اختیاری برای انجام وظایفشان ندارند و باز هم حاضر میشوند برای موفقیت در انتخابات میلیاردها تومان هزینه کنند، آیا بروز این شائبه که خدای ناخواسته برای سوءاستفاده از موقعیتشان میآیند، میتواند دور از از واقعیت باشد؟
سؤال مهم بعدی این است که چرا برخی از افراد جامعه به چنین افرادی (کسانی که احتمالاً برای سوءاستفاده از موقعیت یا اهداف دیگر وارد عرصه رقابت میشوند) رأی میدهند و چرا انتظار دارند که با چنین عملکردی وضعیت بهتری ایجاد شود، در حالی که نتیجه کارشان از قبل کاملاً قابل پیشبینی است؟
اصولاً اگر کاندیداها در سطوح مختلف اختیاری ندارند و تمام تصمیمات با رهبری است، چرا طرحهایی مانند؛ طرح تحول بنیادین آموزش و پرورش، طرح اسلامی کردن دانشگاهها، طرح راهبردی اقتصاد مقاومتی و سیاستهای ابلاغی آن، مبارزه با خامفروشی، فرمان 8 مادهای رهبری برای مقابله با فساد، تذکرات مکرر برای بهینهسازی نظام کنترلی و نظارتی، قانون حجاب و عفاف، قانون صیانت از فضای مجازی، سرعت بخشیدن به کار محرومیتزدایی و دهها مطالبه دیگر رهبری که مکرراً مورد تأیید و تأکید ایشان قرار داشته، همچنان بر روی زمین باقی مانده و یا به شکل ناقص اجرا شده است؟
اگر هم تصمیمگیریها بر عهده رهبری است، چرا علیرغم تجارب مذاکرات در سنوات گذشته و توصیهها و تذاکرات مکرر فرمانده معظم کل قوا مبنی بر غیرقابل اعتماد بودن غربیها (بهخصوص آمریکاییها)، مسئولین ذیربط همچنان بر انجام مذاکرات برجامی یا پیوستن به برخی معاهدات بینالمللی که نمی توانند منافع ملی ما را تامین کنند، اصرار دارند و همچنان آنها را دنبال میکنند؟
اگر تصمیمات در همه بخشها به عهده ایشان است، چرا بیشتر موفقیتها و دستاوردها مربوط به چند بخش و صنعت خاص مانند وزارت دفاع و نیروهای مسلح است؟
آیا علت این نیست که بیشتر دستاوردها در مجموعههایی رخ داده که واقعاً زیر نظر مستقیم رهبری قرار دارند و یا منویات ایشان را به درستی سرلوحه کارشان قرار دادهاند؟
توجه به اینکه دوست و دشمن رهبر معظم انقلاب را متصف به صفاتی مانند؛ ایمان، تقوا، شجاعت، اقتدار، پاکدستی، ساده زیستی، عملگرایی و خردمند، همهجانبهنگر، اهل علم و دانش، اهل مطالعه و تحقیق، آشنا با علوم روز و آگاه از مسائل مختلف جامعه، مسلط به مسائل سیاسی داخلی و خارجی، مخالف عملی رانتخواری و پارتی بازی و فساد معرفی میکنند، پس بهانه کسانی که ایشان را مسبب بروز مشکلات میدانند چیست؟
با توجه به اینکه بر خلاف اکثر دولتمردان تاریخ گذشته این سرزمین که همواره رفتارها و عملکردهایشان مورد نکوهش جامعه قرار داشته، علت کج اندیشی برخی از افراد در مورد کسی که از گذشته تاکنون تمامی منویات، رفتارها و عملکردش در چارچوب و بر پایه اصول و ارزشهای اسلامی، سیره انبیاء (ص) و ائمه (ع) و نیز قوانین و مقررات جاری کشور شکل گرفته و صادر شده، چیست؟
اصولاً با توجه به اینکه قانون به طور صریح و روشن نقش و مسئولیت رهبری و مسئولین قوای سهگانه را مشخص نموده است، با استناد به کدام دلیل چنین ادعایی مطرح میشود؟
آیا ایجاد شبهه در مورد ایشان که با درایت و هوشیاری کامل، حافظ واقعی منافع کشور و مصالح مردم هستند، نقشه دشمن برای تضعیف موقعیت و جایگاه رهبری و ایجاد فاصله بین مردم با ولایت و ایجاد تفرقه و دودستگی در جامعه نیست و آیا نباید مسئولینی که خواسته یا ناخواسته چنین اتهاماتی را به ایشان نسبت میدهند، عامل نفوذی بیگانگان تلقی نمود؟