کف صابون‌پز خانه...

همشهری آنلاین یکشنبه 04 خرداد 1404 - 17:14
سال‌هاست این حول و حوالی را بازار بزرگ پایتخت، نام و نشان داده‌اند که بورس شیر مرغ است تا جان آدمیزاد. تیمچه و گذرهایی از این بازار برای پوشیدنی‌های برند تاتاناکورا و خوردنی‌های از آب گذشته تا خوشمزه‌های ایرانی، سرا و دالان‌هایی‌هم برای حراج همه جور جنس و همه نوع کالا.

همشهری آنلاین_سحر جعفریان‌عصر: محدوده‌ای شلوغ و پر جمعیت؛ که بعضی‌شان دست به جیب و در کار خریدند و بعضی دیگر حجره‌دارند و قیمت‌هایشان همه مقطوع. روزگاری پیشتر اما، چند قدم آن سوتر از این بازار هزار تو، جایی که حالا سر درش تابلوی مولوی و خیابان صاحب‌جمع کوبانده‌اند هر صبح تا شب، کارگران یک کارخانه بزرگ و چند کارگاه کوچک سرگرمِ صابون‌پزی سنتی با ترکیب سدیم‌هیدروکسید (سود سوزآور) و کیلوکیلو دنبه و پیه گاو و گوسفند و کمی کربنات‌سدیم (سودا یا نمک) بودند. ده‌ها مغازه نیز به گِردشان صابون‌های مستطیلی‌شکل با گوشه‌های برآمده را بر جای گِل سر شور و چوبک‌های معطر می‌فروختند. از آن روزگار و آن پیشه قدیمی، حالا فقط چراغ یک صابون‌فروشی روشن مانده؛ صابون‌فروشی صالحی که از آمد و شد مشتری‌های وفادار شلوغ است و عکس و فیلم‌هایش با عنوان آخرین بازمانده از صنف صابون‌فروشان تهران قدیم در شبکه‌های مجازی دست به دست می‌شود.

کف صابون‌پز خانه...

عصاره زیتون، افشره نارگیل و پیت‌های حلبی پی

رسم کاسبان و کاسبی قدیم با اینکه به پیرانه‌سری رسیده از سرش نیفتاده و هنوز هم هر صبح خروس‌خوان چه حالش خوش باشد و چه خدایی ناکرده ناخوش، کلید به قفل مغازه می‌چرخاند و زیر لب می‌گوید: «الهی به امید تو...». آهسته کرکره صابون‌فروشی را بالا می‌دهد و آن را که از پدرش به ارث و میراث مانده سر صبر و حوصله، آب و جارو می‌کند. حاج‌محمد صالحی همچنین گوش‌گیر این سفارش پدر نیز هست: «وقت صبح چهارپایه چوبی را بیرون مغازه کنار در بگذار به حساب دَشتی که هنوز به مُشت و دخلت نیامده...». چای اول روز را سر می‌کشد و می‌رود سراغ نظم و نسق دادن به صابون‌های چیده شده میان هر سبد؛ صابون‌های با عصاره روغن زیتون، یک طرف و صابون‌های با افشره روغن نارگیل طرف دیگر. سبدهایی هم از صابون‌های روغن شترمرغ و کتیرا و سدر انباشته شده‌اند. تا کاسبان مجاور و همسایه که اغلب از صنف تولید و فروش مواد شوینده و بهداشتی‌اند یکی یکی سر برسند، حاج‌محمد از کم و کیف صابون‌های انبار شده مغازه صورت برداشته و به آقارحیم (مسئول صابون‌پزی‌شان در ورامین) تلفن هم زده: «رحیم‌جان، صابون مراغه و برگردون، آخراشه؛ چند کارتن بفرست. صابون گوگرد و قهوه و حنا هم می‌خوام. حواست به پیت‌های حلبیِ پی (چربی‌های سفت) که هست؟»

کف صابون‌پز خانه...

خاطراتِ بودار آخرین صابون‌فروش شهر

خیلی سال است مشامش به عطر و بوی صابون‌های سنتی عادت کرده؛ از آن وقت که وردست پدرش در صابون‌پزی‌ کوچک و نمورشان کارگری می‌کرد تا این وقت که پشت پیشخوان آخرین صابون‌فروشی شهر به انتظار مشتری می‌نشیند. عطر و بوی‌شان در دورترین خاطرات حاج‌محمد نیز پیچیده؛ در کودکی و گرمابه و دستان پدر که همیشه سفید بود و تمیز. صابون‌پزی را با خرید چربی‌های دور و بَر قلب، کلیه، جگر و دیگر اعضای گاو و گوسفند از قصابی‌های نزدیک محله صابون‌پزخانه آغاز کرد. کمی که گذشت، پای دیگ و دیگچه‌های دوداندود که آتش به زیرشان گُر می‌گرفت، ایستاد و شش دانگ حواسش را داد به درهم پختن چربی‌ها، سدیم‌هیدروکسید، آب، نمک و رنگ‌ها که دست آخر به مایع صابون اضافه می‌شد. از آن همه خاطرات دور بیشتر، بوی شدید، شور و شبیه گوگرد از آخرین قُل‌قُل بعضی پاتیل‌ها به‌هوا بود و بُرش زدن صابون‌های خشک‌شده به فال‌های (قطعات) کوچک، یادش هست.

کف صابون‌پز خانه...

وقتی فوت‌های استادی، کَف می‌کنند

جالب اینکه پیش از دشت کردن کاسبان مجاور و همسایه، دَخل حاج‌محمد از کوری در می‌آید. نخستین مشتری‌ها از راه می‌رسند؛ یکی صابون روغن زیتون می‌خواهد و دیگری سر و تن‌اش به پیِ صابون مراغه عادت دارد. پیداست بازار صابون‌های سنتی با توجه به مواد ارگانیک و آن فوت استادی که تولیدشان را کیفیت می‌بخشد همچنان داغ است و از میدان به درِ انبوه صابون‌های لوکس و برند نشده‌اند: «فوت استادی برای صابون‌پزی چند چیز است...» به صابونی که رویش کاغذنوشته «تولید سال ۱۳۴۸» چسبانده اشاره می‌کند: «یک فوت استادی این است که بدانی چه وقت چربی و آب و نمک، جفت یا شیرین شده‌اند. فوت دیگر هم این است که بدانی لایه آخر صابون چه زمان روی مواد در حال تَف، عمل می‌آید...فوت‌های استادی را که بلد باشی دست‌پختت می‌شود یکی مثل این صابون که سال ۴۸ پدرم برای جهیزیه خواهرم پخت.» کنار صابونِ ۵۶ سال پیش، مُهرِ صابون‌پزی صالحی هم دیده می‌شود؛ همان مهر که کمی قبل از خشک شدن کامل قالب‌های صابون رویشان می‌کوبیدند.

کف صابون‌پز خانه...

سنتی‌های شپش کُش

سبد صابون‌های روغن زیتون و شیرمرغ اغلب زود به زود خالی می‌شود: «فصل بهار و تابستان که شپش به سر و موی بچه‌ها می‌افتد خیلی‌ها می‌آیند و سراغ این صابون‌ها. می‌گویند از اثرش، شپش رفع می‌شود.» قالب‌های صابون‌پزی صالحی، به شکل مستطیل و کاسه‌ای‌ست کهبین ۵۰ تا ۱۰۰ هزار تومان قیمت دارند: «هم کف‌شان زیاد است و هم سریع آب نمی‌روند.» وقت چاشت که می‌شود، ارسالی‌های آقارحیم از راه ورامین و صابون‌پزی می‌رسد. راننده وانت می‌گوید: «حاجی‌جان، چک کن ببین لیستی که می‌خواستید کم و کسری نداشته‌باشد...راستی آقا رحیم پیغام داد پی گاو و گوسفندهایی که از دامپروری‌های همدان و کرمانشاه خریدیم هنوز نرسیده...». این طرف، حاج‌محمد، ارسالی‌ها را کارتن کارتن وارسی می‌کند و آن طرف، چند مشتری کاغذ توضیحات مربوط به خواص صابون‌های هر سبد را می‌خواندند تا بهتر انتخاب و خرید کنند. راننده وانت یکدفعه یاد پیغام دیگر آقارحیم می‌افتد که از پیغام اولش مهمتر است: «ای وای حاجی‌جان؛ این را بگویم دست یکی از کارگرها وقت هم زدن دیگ کمی سوخته...یکی‌شان هم احتیاط نکرده و از بخار مایع صابون که قُلپ‌قُلپ کف اتاقِ خشک‌کنی می‌ریخته، سوخته...» حتی دشت سر چراغی آخرین صابون‌فروشی پایتخت نیز پیش از کاسبان مجاور و همسایه به دخلش می‌افتد.

منبع خبر "همشهری آنلاین" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.