خبرگزاری مهر، گروه سیاست: شهید سیدابراهیم رئیسی فقط یک نام نبود، یک رئیس جمهور نبود، فقط یک خادم حرم امام رضا علیه السلام نبود، او زیست تا دست یتیمان را بگیرد، مستمندان را توانا کند و میخواست همچون ابراهیم ایران را گلستان کند، اینطور بود که شهید خدمت شد؛ اما خدمت به خلق خدا در روزگاری که خیلیها منافعشان با همین خدمات به مخاطره میافتد، کار آسانی نبود؛ دشواریهایی داشت! بله هجمهها و کارشکنیها در پیش است وقتی که میخواهی خالصانه برای رضای خدا به خلق او خدمت کنی؛ فرقی نمیکند که خادم الرضا باشی یا دولت خدمتگزار، به هر شکل عدهای احساس خطر میکنند، اما به هر حال هر چقدر هوای نفس، آدمی را گرفتار کند، روزی شرمنده میشود؛ روزی که شاید دیگر خیلی دیر است برای پشیمانی هرچند که خداوند همواره بخشنده و مهربان است.
شهید رئیسی در زمان حیات خود بیوقفه و به طور خستگیناپذیری مشغول خدمت به مردم میهن خویش بود، مورد هجمه قرار گرفت اما بدون توجه به حواشی شبانه روز وظایف خود را فراتر از آنچه که از یک رئیس جمهور انتظار میرفت پیش میبرد.
رهبر انقلاب پس از شهادت آیت الله شهید رئیسی و بیان مثبت از سوی آنهایی که به ناروا به او در زمان حیات تاخته بودند فرمودند دلم برای رئیسی سوخت، این سخن رهبری خود دنیایی از حرف است، آنهایی که بر شهید بزرگوار در مسیر خدمت به مردم و میهن تاختند بعد از شهادت نادم شدند و شاید این پشیمانی هم از برکات شهید خدمت باشد؛ بر آن شدیم تا در آستانه سالگرد شهادت شهدای خدمت و شهید آیتالله سید ابراهیم رئیسی با تنی چند از چهرههای سیاسی پیرامون شخصیت و خدمات شهید آیتالله رئیسی سخن بگوییم، در ادامه گفت و شنود ما با محمدرضا باهنر دبیرکل جامعه اسلامی مهندسین و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام را بخوانید.
به سابقه آشنایی خود با شهید رئیسی اشاره بفرمائید، چه دورانی که رئیس جمهور بودند و چه پیش از آن که در ساختار حاکمیت فعالیتها و خدماتی داشتند؛ شما چقدر با رئیس جمهور شهید ارتباط داشتید؟
بسمالله الرحمن الرحیم؛ تشکر میکنم از زحمتی که کشیدهاید و همتی که خبرگزاری مهر به خرج داده تا بخشی از خاطرات مسئولان از شهید عزیزمان، شهید خدمت، جناب آقای رئیسی و همراهانشان، از جمله وزیر محترم امور خارجه، امامجمعه گرانقدر تبریز، استاندار محترم آذربایجان شرقی و سایر عزیزانی که در این حادثه بسیار تلخ و غمانگیز جان خود را فدای مردم و خدمت کردند، گردآوری شود. انشاءالله که روح بلندشان در اعلیعلیین در کنار اولیای الهی محشور باشد. رابطه من با جناب آقای رئیسی (رحمةاللهعلیه) به سالهای خیلی دور مربوط است؛ چون بنده حدود ۲۷ سال در مجلس شورای اسلامی حضور داشتم و بیشتر کارهای مرتبط با مجلس را پیگیری میکردم، در مقاطع مختلف ارتباطاتی با ایشان داشتم. از زمان ریاست ایشان بر سازمان بازرسی کل کشور تا دوران معاونت اول قوه قضائیه و سپس با انتخاب شایسته مقام معظم رهبری، مسئولیت تولیت آستان قدس رضوی را بر عهده گرفتند در همه این دورهها با او ارتباطاتی داشتم؛ پس از آن نیز ریاست قوه قضائیه را عهدهدار شدند و در نهایت در جایگاه ریاست جمهوری به مردم خدمت کردند که همچنان ارتباط ما برقرار بود. واقعیت این است که اگر بخواهم شخصیت مرحوم رئیسی را در یک جمله توصیف کنم، باید بگویم که تمام وجود ایشان، همه لحظات عمرشان، سراسر انگیزه و اشتیاق برای خدمت به مردم بود؛ خدمت به خلق خدا برای رضای خدا، جوهرهی وجودی مرحوم آیتالله رئیسی بود. او هرگز به دنبال دیدهشدن یا مطرحشدن نبود؛ تنها میخواست کار کند، خدمت کند، و رضایت خداوند متعال را جلب نماید. خود را پاسدار نظام، پاسدار انقلاب، حامی مردم مظلوم ایران و مدافع مظلومان جهان اسلام میدانست. واقعاً در مسیر خدمت سر از پا نمیشناخت. اگر فقط به همان نزدیک سه سالی که ایشان مسئولیت ریاست جمهوری را بر عهده داشتند، نگاهی بیندازیم، شاهد تلاش شبانهروزی، سفرهای متعدد خارجی و داخلی، و حضور ایشان در دورافتادهترین نقاط کشور هستیم. از زاهدان و کرمان گرفته تا استانهای آذربایجان و مناطق مرزی، با عشق و تعهد قدم میگذاشت تا در میان مردم باشد. حتی گاهی در چادر عشایر مینشست و با آنها صمیمانه گفتگو میکرد؛ این ارتباط نزدیک با مردم، پیام روشنی داشت: مسئولین نظام جمهوری اسلامی ایران وظیفهای اساسی و غیرقابل چشمپوشی دارند، و آن خدمت بیمنت و بیوقفه به مردم خوب، نجیب و مظلوم این سرزمین است و آیتالله رئیسی حقیقتاً مجسمه این تعهد بود.
خدمت به خلق خدا برای رضای خدا، جوهرهی وجودی مرحوم آیتالله رئیسی بود. او هرگز به دنبال دیدهشدن یا مطرحشدن نبود؛ تنها میخواست کار کند، خدمت کند، و رضایت خداوند متعال را جلب نماید. خود را پاسدار نظام، پاسدار انقلاب، حامی مردم مظلوم ایران و مدافع مظلومان جهان اسلام میدانست. واقعاً در مسیر خدمت سر از پا نمیشناخت
اجازه بدهید خاطرهای از شهید بزرگوار، مرحوم رجایی (رضواناللهتعالیعلیه) عرض کنم. ایشان جملهای بسیار زیبا و تأثیرگذار داشت، زمانی که رئیسجمهور شده بود، در یکی از سخنرانیها یا مصاحبههایش نکتهای به این مضمون بیان کرد: میگفت: «هر وقت میخواهم چیزی را روی کاغذ بنویسم، حرفی بزنم یا دستوری صادر کنم، قبل از هر اقدامی، یاد مسئولیت ریاست جمهوری میافتم و در همان لحظه، روز حساب و قیامت در ذهنم مجسم میشود؛ خودم را در یک طرف میبینم و مردم کشور را که آن زمان حدود ۱۱ میلیون نفر بودند در طرف دیگر. مردمی که سرنوشتشان، زندگیشان، فرزندانشان، آیندهشان، اعتقاداتشان و نظامشان را به من سپردهاند. آنگاه تصور میکنم که خداوند متعال میان من و این مردم قضاوت خواهد کرد.» ایشان ادامه میداد: «در آن لحظه از خودم میپرسم: آیا قدمی که میخواهم بردارم، حرفی که میخواهم بزنم، دستوری که میخواهم صادر کنم، در روز قیامت قابل دفاع هست؟ آیا میتوانم پاسخگوی اعتماد این مردم باشم؟» این روحیه، روحیهی یک خدمتگزار واقعی به نظام جمهوری اسلامی است. من قصد مقایسه ندارم، اما در رفتار و سکنات مرحوم آیتالله رئیسی احساس میشد که ایشان دقیقاً با چنین نگاهی در حال حرکت است؛ نگاهی که بر اساس آن، تلاش میکرد وظایفش را بهدرستی انجام دهد و به عهدی که با مردم بسته بود، در پیشگاه خداوند متعال وفادار بماند. حضرت امام خمینی (رضواناللهتعالیعلیه) میفرمودند: «عالم محضر خداست؛ در محضر خدا معصیت نکنید.»
معصیت تنها به انجام کار خطا محدود نمیشود؛ گاهی ترک یک وظیفه و انجامندادن یک عمل لازم نیز مصداق معصیت است. همانطور که جناب آقای اژهای ریاست محترم قوه قضائیه نیز گفته بودند، ما باید برای ترک فعلها هم تعریف و چارچوبی مشخص داشته باشیم، چون بسیاری از آسیبها از همین ترک وظایف ناشی میشود. واقعیت این است که مرحوم آقای رئیسی نه ترککننده واجبات شرعی و نه غافل از وظایف حکومتیاش بود. او همواره اهل اقدام، اهل مسئولیتپذیری و در عین حال پرهیزکار نسبت به منافع شخصی یا اقدامات غیرمنتفع برای مردم بود. خداوند انشاءالله درجاتش را متعالی گرداند و او را با اولیای الهی محشور فرماید.
فارغ از هر نوع سمت و مسئولیتی نسبت به شخص شهید رئیسی چه توصیفی دارید؟
معذرت میخواهم، اما واقعیت این است که اگر بخواهیم تصور کنیم مرحوم آقای رئیسی رئیسجمهور نبود، رئیس قوه قضائیه، رئیس سازمان بازرسی یا هیچ مسئولیتی هم نداشت، باز هم روحیهی خدمت در وجود ایشان جاری بود. در همین کشور خودمان، هستند کسانی که هیچ سمت رسمیای ندارند، اما در حد توان خودشان به اطرافیانشان خدمت میکنند. آقای رئیسی را ما در میان مسئولیتهای مختلف دیدیم و شناختیم، اما اگر هیچ مسئولیتی هم نداشت، شاید در گوشهای خلوت، در بیابانی یا غاری، مشغول راز و نیاز با خداوند میشد. البته چنین تصویرسازیهایی را شاید شما فیلمسازان و سناریو نویسان بهتر بتوانید ترسیم کنید، اما ما با همان چیزی که از رفتار و منش ایشان دیدیم، به این نتیجه رسیدیم که روحیهی او سراسر اخلاص و خدمت بود. ایشان چه زمانی که دادستان یک استان محروم بود، چه زمانی که در جایگاه ریاست جمهوری قرار داشت، همواره در صحنه بود. وقتی در عرصه بینالمللی سخن میگفت و از حقوق ملت ایران دفاع میکرد، یا آن هنگام که باعث شد ایران عضو مجامع مهم بینالمللی شود که البته دولتهای پیشین هم زحمات زیادی کشیدند تفاوت در نگاه و ارادهای بود که او در مسیر خدمت داشت. مرحوم رئیسی در مسیر خدمت فقط یک سد پیش روی خود میدید: معصیت الهی. او هرگز به آن نزدیک نمیشد. اما در هر جا که احساس میکرد میتواند کوچکترین خدمتی به مردم ایران انجام دهد، لحظهای درنگ نمیکرد و فروگذار نبود.
شاید نوع ارتباط شهید رئیسی با ولی فقیه و جایگاه ایشان شخص رئیس جمهور شهید را از دیگران متمایز کرده بود، این خصیصه چقدر در بهتر شدن عملکرد دولت و اینکه گرفتار برخی حواشی نباشد و. بتواند مسیر خودش را درست طی کند، تأثیر داشت؟
اینجا مایلم به یک بحث سیاسی اشاره کنم؛ زمانی خودم در موقعیتی بودم که قرار بود تبلیغاتی انجام دهم و میخواستم این نکته را مطرح کنم که اگر روزی مسئولی شدم یا مسئولیتی به عهده گرفتم، از آن دسته افرادی نخواهم بود که هر روز بخواهم برای هر تصمیمی از رهبر معظم انقلاب اجازه بگیرم. اصطلاح «آقا اجازه» به نظر من گرچه ممکن است در مواردی منافعی داشته باشد، اما آسیبهای جدی هم دارد. یکی از مهمترین آسیبهایش این است که فرد میخواهد مسئولیت تصمیماتش را از دوش خود بردارد و صرفاً بگوید: «آقا فرمودند»، «با اجازهی آقا»، «نظر آقا این بود» در حالی که مقام معظم رهبری مسئولیتها، وظایف و جایگاه خاص خود را دارند.
اینکه هر مسئولی بخواهد مسئولیت مستقیم تصمیمات خود را به دوش رهبری بیندازد، پذیرفتنی نیست. مثلاً اگر گرانی ایجاد شده یا خاموشی اعمال شده، نباید گفته شود «با اجازه آقا بوده». این یعنی شانه خالیکردن از مسئولیت. در مورد شهید آیتالله رئیسی، من چنین روحیهای را در ایشان ندیدم
بر اساس اصل ۱۱۰ قانون اساسی، رهبر انقلاب پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام، سیاستهای کلی را تعیین و ابلاغ میکنند. تمامی مسئولان کشور از قوای سهگانه گرفته تا نیروهای مسلح و فعالان سیاسی و اقتصادی، موظفند در چارچوب این سیاستها حرکت کنند. اما اینکه هر مسئولی بخواهد مسئولیت مستقیم تصمیمات خود را به دوش رهبری بیندازد، پذیرفتنی نیست. مثلاً اگر گرانی ایجاد شده یا خاموشی اعمال شده، نباید گفته شود «با اجازه آقا بوده». این یعنی شانه خالیکردن از مسئولیت. در مورد شهید آیتالله رئیسی، من چنین روحیهای را در ایشان ندیدم. او اهل همراهی، هماهنگی و همدلی با رهبری بود و همواره تلاش میکرد سیاستهای کلی نظام و منویات مقام معظم رهبری را اجرایی کند، اما در عین حال، مسئولیت تصمیمات خود را میپذیرفت و به دنبال واگذاری آن به دیگران نبود. من این نوع رویکرد را میپسندم و باور دارم مسئول باید مسئولیتپذیر باشد، نه صرفاً منتظر «اجازهگرفتن» برای هر اقدام.
به نوعی میتوان گفت برای اثبات عملکرد خودش از رهبری هزینه نمیگذاشتند؟
در هر حال، مقام معظم رهبری طبق قانون اساسی جدای از جایگاه شرعی که تبعیت از آن بر همگان واجب است دارای وظایف، اختیارات و مسئولیتهای مشخصی هستند. بر اساس این چارچوب، همهی مسئولان کشور در حوزههای اجرایی، تقنینی، قضائی، نیروهای مسلح و سایر نهادها، موظفاند در چارچوب مسئولیتهای قانونی رهبری عمل کنند؛ نهفقط به لحاظ شرعی، بلکه بهصراحت قانونی نیز این وظیفه بر دوش آنهاست. اصل ۱۱۰ قانون اساسی بهروشنی بیان میکند که یکی از وظایف رهبری، تعیین و ابلاغ سیاستهای کلی نظام است. این سیاستها، جایگاهی بین قانون اساسی و قوانین عادی دارند و همهی مسئولان، حتی قانونگذاران، موظفاند قوانینی را تصویب کنند که در چارچوب این سیاستها باشد. در همین راستا، موضوعی که اخیراً در برخی رسانهها نیز مطرح شده، به نقش هیئت عالی نظارت مجمع تشخیص مصلحت نظام برمیگردد، این هیئت وظیفه دارد مصوبات مجلس، دولت و سایر نهادها را با سیاستهای کلی نظام تطبیق دهد. اگر مغایرت یا تضادی مشاهده شود، آن را تذکر میدهد و در جهت اصلاح و هدایت مصوبه، اقدام میکند تا مجلس یا نهاد مربوطه، اصلاح لازم را انجام دهد؛ این ساختار نیز دقیقاً در همان چارچوبی است که قانون اساسی برای هماهنگی و یکپارچگی عملکرد نظام در نظر گرفته است. اینکه یک مسئول اقدامی انجام دهد و بخواهد مسئولیت درستی یا نادرستی آن را به گردن رهبری بیندازد، بهنظر من در بسیاری از موارد، نه کار درستی است و نه اقدامی شایسته و منصفانه.
شهید رئیسی به عنوان رئیس جمهور چه نوع ارتباطی با مجمع تشخیص مصلحت نظام داشت؟ حضور در جلسه و توجه به سیاستهای کلی نظام از سوی ایشان را چطور میدیدید؟
عموماً جناب آقای رئیسی در جلسات مجمع حضور فعالی داشتند و با دقت به مباحث و نظرات اعضای مجمع گوش میدادند. البته ما اعضای مجمع نیز هنگام بررسی و تدوین سیاستها، تلاش میکردیم ملاحظات مسئولان اجرایی و دستاندرکاران را مدنظر قرار دهیم. همچنان نیز این رویکرد را دنبال میکنیم؛ یعنی پیش از نهاییکردن یک پیشنهاد، نظر کارشناسی دستگاههای ذیربط را جویا میشویم. با این حال، در نهایت، آنچه مجمع تشخیص مصلحت نظام تصویب و به عنوان سیاست کلی به مقام معظم رهبری پیشنهاد میکند، حاصل ارزیابی خود ما از مصالح نظام است. اما این نکته نیز روشن است که مقام معظم رهبری، بر اساس اختیارات قانونیشان، میتوانند پیشنهادهای ارائهشده را کم یا زیاد، اصلاح یا حتی حذف کنند. این جز وظایف قانونی رهبری است که در تدوین سیاستهای کلی با مجمع مشورت کنند، اما الزام شرعی یا قانونی ندارند که دقیقاً و بدون تغییر، همان مصوبه مجمع را بپذیرند. در عمل هم بارها پیش آمده است که پیشنهادهای مجمع خدمت ایشان تقدیم شده و ایشان با دقت، بخشهایی از آن را حذف و اصلاح فرمودهاند، و سپس ابلاغ نهایی صورت گرفته است.
شما در اظهار نظری در سال ۱۴۰۰ گفته بودید، دولت شهید رئیسی خوش رزق است، منظور شما از خوش رزقی دولت چه بود؟
واقعیت این است که اگر کسی نیت خود را خالص کند و تنها برای رضای خداوند قدم بردارد، قطعاً مشمول یاری و عنایت الهی خواهد شد. این یک سنت قطعی و تغییرناپذیر الهی است. آقای رئیسی نیز در این مسیر، حقیقتاً خادم و خدوم بود؛ همانطور که پیشتر عرض کردم، هدف او از خدمت، دیده شدن توسط مردم یا رسانهها نبود. او حقیقتاً باور داشت که «عالم محضر خداست؛ در محضر خدا معصیت نکنید» - جملهای عمیق از حضرت امام رضواناللهتعالیعلیه که به نظر میرسد در وجود ایشان نهادینه شده بود. وقتی کسی به قصد نصرت دین خدا و خدمت به بندگان خدا گام برمیدارد، خداوند نیز او را یاری میکند. البته خداوند متعال بینیاز از یاری ماست، اما بر اساس سنتش، کسی که در راه رضای او و برای حل مشکلات مردم تلاش کند، مشمول امداد الهی خواهد شد. ما این توفیق و گشایش را در رفتار و اقدامات آقای رئیسی میدیدیم. گاهی یک گام کوچک از سوی او، برکتی بزرگ برای مردم به همراه داشت؛ بهگونهای که نتیجه آن چندین برابر آن تلاشی بود که ظاهراً انجام شده بود. برخی این را به «خوشقدمی» تعبیر میکردند.
در این زمینه میتوانید مصداق بیان کنید؟
یکی از نمونههای موفقیتآمیز در ارتباط با نظام بینالملل، عضویت ایران در سازمان همکاری شانگهای بود. موضوع عضویت ایران در این سازمان سالها در محافل بینالمللی مطرح بود و همواره موانعی بر سر راه عضویت کامل کشورمان وجود داشت. ما سالها در وضعیت ناظر باقی مانده بودیم و روند پذیرش عضویت رسمی، به دلایل مختلف به تعویق میافتاد. اما در دوره ریاستجمهوری آیتالله رئیسی، با پیگیریهای صورتگرفته، این عضویت نهایی شد. چندین بار وعده داده شد و نهایتاً به نتیجه رسید - در حالی که بیش از یک دهه این مسئله بلاتکلیف مانده بود-؛ این موفقیت را من ناشی از همان ویژگی «خوشقدمی» مرحوم رئیسی میدانم؛ چراکه در مواردی، مسیرهایی که سالها بسته بود، در زمان مسئولیت ایشان گشوده شد. در حالی که برخی معتقد بودند اگر رابطه با بهاصطلاح «کدخدای دنیا» حل نشود، هیچکدام از مسائل کشور قابل حل نیست -حتی آب خوردن مردم- اما نگاه آیتالله رئیسی متفاوت بود. او بر اساس عزت، حکمت و مصلحت حرکت میکرد و باور داشت که با اتکا به ظرفیتهای داخلی و تعامل عزتمند با جهان، میتوان به پیشرفت رسید.
در سال ۱۴۰۲ نسبت به تصمیمات دولت با عنوان اینکه تصمیمات خطرناکی اتخاذ میکنند نقد داشتید؛ احیاناً نسبت به انتقادات خود با دولت و شخص رئیس جمهور مکاتبه و یا جلساتی برگزار کرده بودید؟
بهعنوان یک فعال سیاسی، ما در مجموعه مهندسین، کمیتههای متعددی داریم؛ از جمله کمیته زیربنایی، کمیته انرژی، کمیته اقتصادی و دیگر بخشها. ما وظیفه خود را اینگونه تعریف کردهایم؛ در گذشته بحثهایی مطرح بود درباره «دولت سایه» و امثال آن. اما بهنظر من، اگر حزبی که در اقلیت است بخواهد صرفاً برای ایجاد مانع، دولت مستقر را تضعیف کند، این کار خیانت و ظلم است. ما همیشه بر این باور بودهایم -و بنده که ۲۸ سال در مجلس حضور داشتم نیز بر همین مبنا عمل کردهام - که باید به دولت مستقر کمک کرد، حتی اگر از حزب یا جناح ما نباشد و حتی اگر رقیب سیاسیمان باشد. برخی دوستان تندتر ما گاهی به ما اتهام سازشکاری میزنند، اما ما معتقد بودیم که حمایت از دولت مستقر وظیفه ماست. نمیشود فقط به این دلیل که دولت از ما نیست، مانعتراشی کرد تا دولت زمین بخورد و ما بعداً پیروز شویم. این رفتار، نه اخلاقی است و نه به نفع کشور. مثالی عرض میکنم: در زمان انتخابات ریاستجمهوری که آقای خاتمی پیروز شدند، من رئیس ستاد رقیب ایشان بودم. اما وقتی ایشان رأی آوردند، روز شنبه آقای ناطق نوری به ایشان تبریک گفتند و ما نیز تبریک گفتیم. پذیرفتیم که ایشان رئیسجمهور قانونی کشور هستند. نکته جالب اینکه ما در مجلس اکثریت قاطع داشتیم و اگر میخواستیم، میتوانستیم به نیمی از وزرای پیشنهادی ایشان رأی ندهیم، اما تصمیم گرفتیم به همه وزرا رأی اعتماد بدهیم، چون معتقد بودیم باید به دولت مستقر کمک کرد.
یکی از رؤسایجمهوری که میتوان او را بهخوبی با شهید بزرگوار رجایی مقایسه کرد، شهید آیتالله رئیسی است. واقعاً ایشان با تمام وجود در خدمت به خلق خدا بود؛ نه برای جلب رضایت مردم، بلکه برای رضای خداوند. خدمت به مردم برای او، مسیر رضای الهی بود
نمونه دیگر، مربوط به آقای دکتر لاریجانی است که چند دوره رئیس مجلس بودند. زمانی که برخی صداها از شورای نگهبان درباره ایشان مطرح شد، به این دلیل بود که گفته میشد در مجلس از فلان دولت حمایت کردهاند. در حالی که حمایت از دولت مستقر، حتی اگر مخالف ما باشد، وظیفهی نماینده است. کارشکنی در برابر دولت مستقر، در واقع ضربه به کل نظام است. بر همین اساس، ما همیشه تلاش کردیم بهجای کارشکنی، همراهی مسئولانه داشته باشیم و به دولتها کمک کنیم تا کشور دچار اختلال و عقبماندگی نشود؛ برخیها این را نمیپسندیدند؛ بعضیها تمایل داشتند چوب لای چرخ دولت بگذارند و ایجاد مزاحمت کنند. بهعنوان نمونه، اگر بخواهم نقدهایی هم که به دولت مرحوم آیتالله رئیسی وارد شده را بیان کنم، باید عرض کنم که به اعتقاد من هر دولتی اگر ده اقدام مثبت داشته باشد، ممکن است دو اشتباه هم داشته باشد، این طبیعی است. یکی از موضوعاتی که در آن زمان مطرح بود و من همچنان بر آن تأکید دارم، مربوط به دورهای است که تحریمهای اقتصادی شدیدتر شده بود و فشارها بر کشور بهطور قابل توجهی افزایش یافته بود. در آن مقطع، مقام معظم رهبری حدود هشت یا نه سال پیش، اختیارات ویژهای را به شورای عالی هماهنگی اقتصادی سران قوا واگذار کردند و مقرر شد یک قرارگاه ویژه برای مدیریت شرایط اقتصادی و تحریمها تشکیل شود. فلسفه این قرارگاه این بود که با لحاظ مصالح ملی، سریعتر و مؤثرتر تصمیمگیری کند و وارد عمل شود. در شرایط عادی، تصویب برخی قوانین در کشور ممکن است بین سه تا پنج سال درگیر رفتوآمد میان مجلس، شورای نگهبان، مجمع تشخیص و سایر نهادها شود. اما قرارگاه اقتصادی باید بهگونهای عمل میکرد که از این بروکراسی عبور کند و در شرایط ویژه، تصمیمسازی و اجرا را همزمان و فوری انجام دهد.
بهعنوان مثال، در مقطعی، سران سه قوه به این جمعبندی رسیدند که قیمت سوخت باید اصلاح شود و قیمت بنزین افزایش پیدا کرد. یادمان هست که پس از این تصمیم، در برخی مناطق شاهد اعتراضات و حتی آتشزدن پمپبنزینها بودیم. نکته قابل تأمل این است که هیچکدام از رؤسای قوا که در اتخاذ این تصمیم مشارکت داشتند، مسئولیت آن را بهصورت رسمی بر عهده نگرفتند. در نهایت، این مقام معظم رهبری بودند که با درایت و شجاعت، مسئولیت تصمیم را بر عهده گرفتند تا از تضعیف جایگاه مدیریت کشور جلوگیری شود. نمیخواهم با قطعیت صددرصد صحبت کنم، اما بهنظر من یکی از رؤسایجمهوری که میتوان او را بهخوبی با شهید بزرگوار رجایی مقایسه کرد، شهید آیتالله رئیسی است. واقعاً ایشان با تمام وجود در خدمت به خلق خدا بود؛ نه برای جلب رضایت مردم، بلکه برای رضای خداوند. خدمت به مردم برای او، مسیر رضای الهی بود.
حضرت آقا پس از شهادت شهید رئیسی گفتند دلم برای رئیسی سوخت؛ به نظر شما این بیانات رهبر انقلاب پیامد چه رخدادهایی بود؟
متأسفانه در فضای سیاسی کشور ما، این اشکال وجود دارد که بسیاری از احزاب، گروهها و جریانهای سیاسی، مسئولان را صرفاً به دو دسته سیاه و سفید تقسیم میکنند. برخی میگویند «اَه اَه»، برخی دیگر «بَهبَه». اما من که خودم فردی سیاسی هستم و طبیعتاً گرایش سیاسی دارم و تحولات را دنبال میکنم، همیشه تأکید کردهام که خدماتی که در طول این ۴۵ سال در نظام جمهوری اسلامی ایران انجام شده، حاصل تلاش همه دولتهاست؛ چه دولت مهندس موسوی، چه دولت آقای هاشمی، چه آقای خاتمی، آقای احمدینژاد، آقای روحانی و همینطور دولت شهید آیتالله رئیسی. هرکدام در مقطعی، خدماتی ارائه دادند و البته اشکالات و اشتباهاتی هم داشتند. من هرگز قائل به این نگاه صفر و صدی نبودهام که به یکی نمره ۲۰ بدهم و به دیگری نمره صفر. ما انسانها نمره کامل نداریم، نمره ۲۰ مخصوص خداوند است. باید منصفانه نگاه کرد؛ نه کسی را مطلقاً نفی کرد و نه کسی را مطلقاً تقدیس. در خصوص مظلومیت شهید رئیسی هم واقعیتی وجود دارد. برخی بر این باورند -و من صرفاً نقل قول میکنم- که اگر ایشان زنده مانده بود، با هجمههایی که از سوی برخی مخالفان و تندروها علیهشان در جریان بود، طومار شخصیت و خدمات او را بهناجوانمردانهترین شکل ممکن میخواستند ببندند. شاید واقعاً عاقبتبخیر شدن ایشان، لطف و حکمت الهی بود. بههرحال، چه بسا مقام معظم رهبری نیز از این زاویه موضوع را مورد اشاره قرار دادهاند.
حضرت آقا در بیانات خود اشاره کرده بودند که اگر مسیر خدمات دولت سیزدهم به ریاست جمهوری آیت الله رئیسی ادامه مییافت، به مضمون خیلی از مشکلات حل میشد؛ ارزیابی شما از این سخنان چیست؟
رهبری دقت نظر بالایی دارند؛ من گاهی پاسخ سوال خبرنگاران را طور دیگری مطرح میکنم؛ اینجا میخواهم بگویم که قبلاً هم گاهی از من پرسیده بودند اگر شهید باهنر زنده بود الان در جناح چپ بود و یا در جناح راست؟ میگویم که نمیدانم اگر شهید باهنر امروز در قید حیات بودند، در مسیر جریان چپ قرار میگرفتند یا راست؛ یا مثلاً در حوزه اقتصاد، طرفدار بخش خصوصی بودند یا نگاه دیگری داشتند. این سوالها را واقعاً نمیتوان با قطعیت پاسخ گفت. همینطور درباره شهید آیتالله رئیسی! اما بدون تردید اگر در قید حیات میماندند، خدمات زیادی به کشور ارائه میدادند و در مسیر آبادانی کشور تلاش میکردند. اما اینکه بگوییم با ماندن ایشان، تمام مشکلات کشور حل میشد، قضاوتی است که نمیتوان با اطمینان درباره آن صحبت کرد.