به گزارش مشرق، از پرده سینما که پایین میآید، «صددام» نهتنها قصهای از بدلکاری یک دیکتاتور سابق روایت میکند، بلکه تلاش میکند موقعیت خندهداری را در دل تراژدی جنگ و سیاست بجوشاند.
این نخستین تجربه مستقل پدرام پورامیری در ژانر کمدی سیاسی با حضور دو ستاره محبوب، رضا عطاران و پریناز ایزدیار، از ۱۷ اردیبهشت روی پرده رفته تا پاسخ دهد آیا ایده جسورانهاش ظرفیت تحویل یک اثر ماندگار را دارد یا در دام کلیشهها گرفتار میشود.
اکران فیلم «صددام» به تهیهکنندگی مجتبی رشوند و کارگردانی پدرامپور امیری از ۱۷ اردیبهشت در سینماهای کشور آغاز شده است؛ یک کمدی سیاسی که ایده جسورانه و کمتکراری دارد، اما باید دید در پردازش قصه و چگونگی روایت خود چطور پیش میرود و آیا سربلند است یا نه؟
«صددام» با بازی رضا عطاران و پریناز ایزدیار دو چهره اصلی فیلم در کنار آزاده صمدی و عباس جمشیدیفر، یکی از آثار چهلوسومین جشنواره فیلم فجر بود که با نظرات مختلفی از سوی منتقدان و تماشاگران مواجه شد. این فیلم از ایده و داستانی جذاب بهره دارد که کنجکاویبرانگیز است و با لیست بلندبالای بازیگرانش، حتما گیشه خوبی نیز خواهد داشت، اما از جسارت و جذابیت ایده که بگذریم، به مراحل بعدی یعنی ارائه و اجرای آن میرسیم که متأسفانه قصه میان منطقهای دراماتیکی که باید ایجاد کند و فضای تراژیک جنگ و خنده معلق مانده است.
فیلم «صددام» نهتنها اولین تجربه مستقل کارگردانی پدرام پورامیری، فیلمساز جوان سینمای ایران بهشمار میرود، بلکه اولین گام او در فضای پرچالش ژانر کمدی نیز محسوب میشود. پورامیری که پیش از این در خلق درامهای اجتماعی سعی در تأثیرگذاری داشته است، این بار با چرخشی قابل توجه، به سراغ سوژهای بکر و ایدهای تازه رفته است.
در خلاصه داستان رسمی صددام آمده است: فیلم «صددام» درباره مردی است که به دلیل شباهت با صدام حسین یکی از بدلهای صدام است و قرار بر این است که در تهران عملیاتی را اجرا کند. این خلاصه داستان رسمی فیلم، ما را با مردی آشنا میکند که به دلیل شباهت ظاهری فوقالعادهاش با صدام، دیکتاتور سابق عراق، بهعنوان یکی از بدلهای او انتخاب شده و مأموریتی حساس در تهران به او محول میشود. همین ایده اولیه که از سوی برخی منتقدان بهعنوان «ایدهای تازه و متفاوت» ستایش شده، به خودی خود پتانسیل بالایی برای خلق موقعیتهای کمیک ناب و درعینحال، ایجاد فضایی پر از تعلیق و هیجان دارد. در همین ابتدا باید اعتراف کرد که موضوع «استفاده از بدل برای دیکتاتور» کمدی خود را خلق میکند، اما «صددام» فیلمی است که اصطلاحا فانتزیاش درنیامده، به جز آغاز و ایده اولیه، سوژه هدر رفتهای است و در حد همین خلاصه داستان باقی مانده و پیش نرفته است.
«صددام» بیش از حد به رضا عطاران و جنس بازی و سبک و سیاق شوخیهای او متکی است. سرگردانی ژانر همان دستهبندیهای کمدی را دارد و داستانهای حاشیهای و پیرنگهای فرعی آن فقط زمان را پر میکنند. فیلم در ظاهر امر باید یک کمدی موقعیت باشد؛ سرگذشت مردی که شبیه صدام است و این شباهت زندگی شخصی و فردی او را به مخاطره انداخته که این مسأله و سبک زندگی صلاح را غمانگیز کرده است و گویا فیلم باید به جای کمدی موقعیت بودن، یک طنز تلخ میبود از سرنوشت شخصی که شبیه یک دیکتاتور بزرگ است و به ناچار به بدل او تبدیل شده و با مشکلات عجیبی دست به گریبان است.
در سینمای جهان آثاری وجود دارد که دیکتاتورها دستمایه یک فیلم طنز میشوند؛ مانند «دیکتاتور بزرگ» از استاد کمدی چارلی چاپلین. تفاوت «صددام» با این فیلمها در نحوه پردازش قصه است، فیلم بیشتر سرگذشت یک بدل است و خندیدن به وضعیت او نه شوخی با یک دیکتاتور. در سینمای جهان و در سایر آثار مشابه، مرز باریک کمدی و نقد سیاسی رعایت میشود، اما «صددام» تبدیل به یک اثر صرفا کمیک شده و ملغمهای است از همه ژانرهای کمدی بدون هیچ محتوایی.
فیلمنامه «صددام» که حاصل همکاری پدرام پورامیری کارگردان اثر و رضا فخار است، ظاهرا به دنبال این است که یک کمدی متفاوت با سایر آثار ایرانی این ژانر ارائه دهد؛ اما باز هم شاهد همان شوخیهای جنسیتزده و تکراری هستیم و موقعیتهایی که تلف میشوند.
شاید بتوان گفت مسأله بدلی بودن صدام و تقلب با منطق سینمای پستمدرن جهان مطابقت دارد، اما همان روایتها و شوخیهای مرسوم، «صددام» را تبدیل به یک فیلم کلیشهای و مخصوص گیشه کرده است. در این فیلم شاهد صحنههای خشن و صریحی هستیم که بیجا و نامعقول به نظر میرسند و شاید زاییده همین بازی پستمدرن کارگردان باشند. پدرام پورامیری، کارگردان «صددام» معتقد است که صحنههای خشن نیز در قالب کمدی پیش برده شدهاند، اما باید بگوییم مشهود است که این فکر چندان با واقعیت اثر مطابقت ندارد.
متأسفانه در این فیلم نباید و نمیتوان به هر چیزی خندید. گنجاندن لحظاتی خشن و بیپرده و استفاده از ژانر کمدیاسلشر در این فیلم و فضا چه نقش کمیکی دارد و اصلا چه کار میکند؟ میخواستید بگویید صدام و خاندانش همه خونخوار و اسلشر بودهاند؟ بسیار خب؛ حتما بودهاند، ولی این موضوع مثل خندیدن به هولوکاست است و شوخی با این مسأله محلی از اعراب ندارد.
فیلم، داستان شخص صدام حسین را روایت نمیکند، بلکه داستان شخصیت اصلی، یعنی «صلاح» (با بازی رضا عطاران) را به تصویر میکشد. این تمایز، به مخاطب کمک میکند تا با ذهنیتی درست به تماشای فیلم بنشیند و از پیشداوریهای احتمالی فاصله بگیرد؛ اما در عمل، صدام را بهعنوان یک دیکتاتور بدنام در سایه نگاه میدارد تا گزندی به او نرسد و صرفا به تأثیرات او بر زندگی اشخاص میپردازد و در چند نمای کوتاه او را با ابهت و بسیار اتو کشیده نیز نشان میدهد.
در این فیلم هیچ چیزی به جز سرگرمی صرف وجود ندارد؛ نه حرفی در بستر کمدی زده میشود و نه نقدی ایجاد میشود؛ با وجود اینکه سوژه از دل سیاست بیرون آمده است و بدتر اینکه کمیت کمدی موقعیتی که کارگردان به دنبالش بوده و نیز منطقهای روایی آن، لنگ میزنند.
شاید مشکل اساسی این است که ظاهرا فیلمساز، درگیر بازی رضا عطاران و تأثیرپذیری شخص او روی مخاطب است و از نقش سایر عناصر فیلم و حتی قصه غافل شده است. فیلم «صددام» به همین علت، به ناگاه دچار رکود میشود. وقتی تمام هم و غمش خلق موقعیتها و لحظههای کمیک بیجا است، در نتیجه چنین غفلتی، پایان فیلم نیز تحتتأثیر قرار گرفته و از هم گسیخته، پریشان احوال و ملالآور میشود.
در این فیلم به راحتی میتوان به شتابزدگی روایت در نیمه دوم و عدم انسجام کامل آن در برخی بخشها اشاره کرد، اما به نظر میرسد که ایده مرکزی قدرتمند و جذابیت ذاتی داستان، در کنار طنازیهای همیشگی رضا عطاران و موقعیتهای کمیک بی سر و ته و متعدد، به داد فیلم نرسیده است.
فیلمنامه اثر در نیمه اول فیلم در حفظ تعادل بین عناصر کمیک، دراماتیک و تاریخی، عملکردی قابل قبول دارد و از ریتم نسبتا خوبی برخوردار است، اما در ادامه، همه چیز از هم گسسته میشود. گستردگی بازه زمانی داستان، از آغاز جنگ تا سقوط صدام، چالشی بزرگ برای حفظ انسجام روایی بهشمار میرود؛ اما درعینحال، فرصتی برای نمایش تحولات شخصیت اصلی و تأثیر وقایع تاریخی بر زندگی او را نیز فراهم آورده است؛ چالشی که فیلم با جسارت به آن ورود کرده، اما از پس آن بر نیامده است.
اینکه داستان فیلم گستره زمانی قابلتوجهی را در بر میگیرد، یک تأثیر منفی روی اثر گذاشته است. زمان داستان از شهریورماه ۱۳۵۹، همزمان با آغاز جنگ تحمیلی، شروع شده و تا اواسط سال ۲۰۰۳ میلادی و سقوط رژیم صدام ادامه مییابد.
درست است که این بازه زمانی باعث شده تا این بستر زمانی وسیع، فرصتهای فراوانی را برای نویسندگان فراهم آورد تا شخصیت اصلی، یعنی صلاح را در موقعیتهای گوناگون و چالشبرانگیز قرار دهند و از دل این موقعیتها هم به خلق لحظات کمیک بپردازند و هم به جنبههای دراماتیک داستان عمق ببخشند و در بستر یک درام تاریخی سروشکل متفاوتی به آن بدهند، اما با تمام این احوال و فضایی که سوژه ایجاد کرده، در این فیلم با یک ایده و سوژه تلف شده روبهرو هستیم.
یک سوژه ناب که تا اواسط فیلم رشته ارتباط میان مخاطب و داستانش برقرار است، اما در نهایت رشتهها گسسته میشود و انسجامش را از دست میدهد و نمیتواند از ظرفیتهایی که خط اصلی ایجاد کرده، استفاده کند؛ روابط علی در حوادث فیلمنامه کمرنگ میشود و منطق آن به کلی رنگ میبازد. از نکات مثبت این فیلم، بازسازی فضای دهه شصت ایران و عراق، همزمان با دوران جنگ است که یکی از ویژگیهای برجسته اجرایی آن بهشمار میرود و این امر به باورپذیری داستان و ایجاد اتمسفری خاص کمک میکند که آن را مدیون طراحی صحنه و لباس است.
بازسازی دقیق و هنرمندانه فضای دهه شصت خورشیدی، یکی از چالشهای اصلی فیلم «صددام» بوده که به همت محمدحسین کرمی در مقام طراح صحنه و پگاه سعیدی بهعنوان طراح لباس، به خوبی محقق شده است. ضمن اینکه نباید از گریم فوقالعاده عطاران در این فیلم نیز به سادگی گذشت؛ شباهت چشمگیر او به شخصیت صدام حسین که مرهون هنر تیم چهرهپردازی است، به باورپذیری نقش و البته به جنبه کمیک ماجرا کمک شایانی کرده است.
درباره موسیقی اثر نیز باید گفت: «صددام» کمدی است و از یک موسیقی درخور کمدی و قدری بیشتر از آن برخوردار است. موسیقی کمدی سالها بود که در سینمای ایران از یک فضای نسبتا تکرارشونده استفاده کرده، اما سروش انتظامی برای موسیقی این فیلم بیش از یک کمدی صرف در سینمای ایران مایه گذاشته است. این اثر موسیقی ویژهای داردکه بینابین لحاظ میشود؛ یعنی گاهی به شخصیتها نزدیکتر است و گاهی به قصه.
مثلا اگر در عراق میگذرد یا در حال و هوای زندگی صدام است، فضای موسیقی به سمت موسیقی عربی سوق پیدا میکند و اگر روی گذشته و فضاسازی محیطی مانور میدهد، سراغ موسیقیهای قدیمی ایرانی، آمریکایی و ترکی خاطرهانگیز میرود.
منبع: صبح نو