عصر ایران؛ جواد لگزیان - ما در آن یتیمخانه گمنام همراه الیورتوئیست تقاضای غذای بیشتری کردیم، کنار راسکولنیکف در کوچه پسکوچههای سن پترزبورگ به دنبال معاش و رستگاری پرسه زدیم و در اقیانوس خروشان با نهنگ بحر به جدال برخاستیم، همه این لحظات ناب اما مدیون کسانی است که رنج ترجمه را بر خود هموار کردند و ما را با فرهنگ و زبانی دیگر آشنایی دادند و تفکر آموختند.
کتاب «ماهی مترجم؛ ترجمه و معنای همه چیز» نوشته دیوید بلوس استاد ادبیات فرانسه و استاد ادبیات تطبیقی در دانشگاه پرینستون در ایالات متحده درصدد است که ما را به هزارتوی جهان ترجمه ببرد و درباره اهمیت ترجمه و مسائل امروز این دانش مهم بشری سخن بگوید و به ما کمک کند تا درک کنیم بهراستی ترجمه چیست و چه می کند.
کتاب سرشار است از بحثهایی خواندنی و تاملبرانگیز درباره ویژگیهای ترجمه متون مقدس، قواعد ترجمه قوانین بینالمللی، و تأثیرات ترجمه در جوامع و فرهنگهای متفاوت، به همراه نکاتی بینهایت شایستهتامل درباره سبک ترجمه، ترجمه شفاهی، ترجمه خبر، ترجمه شعر و تجربه دنیای جدید ترجمه در جهان شگفتانگیز زیرنویس فیلمها.
اما حکایت ماهی مترجم چیست: «راهنمای مُفتسوارانِ کهکشان» - رمانِ مشهورِ داگلاس آدامز - ماجرای زمینِ خالی از انسانی را بهتصویر کشیده که به تسخیرِ ساکنانِ دیگر سیارات درآمده است.
آرتور دِنْت – از آخرین انسانهای بازمانده در این رمان – خیلی اتفاقی با چیز عجیبی آشنا میشود که با هیچ منطق و توجیهِ زمینی قابل باور نیست: یک موجود زالوشکلِ کوچکِ زردرنگ که در داستانْ «ماهیِ بابل» خوانده می شود.
این ماهی از امواج ذهنی تغذیه می کند و فرکانسی از آن ساطع می شود که ذهن بشر آن را بهمثابهِ زبان تحلیل می کند. فرازمینیها جهت ارتباط با یکدیگر، این ماهی را در گوش می گذارند تا زبانِ ساکنان سیاراتِ مختلف را برایشان ترجمه کند. نامِ این کتاب برگرفته از همان ماهی است.
دیوید بلوس در سی و دو فصل کتاب و گفتار ارزشمند پایانی کوشیده است، مسائل بسیاری را طرح کند: ترجمه چیست، آیا ترجمه قابل اجتناب است، چرا به آن ترجمه میگوییم، چیزهایی که مردم درباره ترجمه میگویند، افسانههای خارجی؛ پارادوکس خارجی - منطقی، اولویت با بومیها؛
آیا زبان شما واقعا متعلق به شماست، معنا مقوله سادهای نیست، واژه از آن هم بدتر است، درک دیکشنری، افسانه تحتاللفظی، مساله اعتماد؛ سایه بلند ترجمه شفاهی، کاتهای سفارشی؛ سازگاری فرم، آنچه را نتوان گفت نمیتوان ترجمه کرد؛ اصل توصیفپذیری، چند واژه برای قهوه داریم، کتاب مقدس و موز؛
محور عمودی در روابط ترجمه، تأثیرات ترجمه، کد سوم؛ ترجمه به مثابه یک گویش، هیچ زبانی جزیره نیست؛ مساله بغرنج زبان سوم، خبطهای جهانی؛ مرکز و حاشیه در ترجمه کتاب، مساله حقوق بشر؛ ترجمه و نشر قوانین بینالمللی، Ceci n'est pas une traduction ؛ برابری زبانی در اتحادیه اروپا، ترجمه خبر، ماجراهای پرهیجان ماشینهای خودکار ترجمه، یک ماهی در گوش شما؛
تاریخچه کوتاه ترجمه شفاهی همزمان، عمرا اگه لنگهم رو پیدا کنی؛ ترجمه طنز، سبک و ترجمه، ترجمه متون ادبی، مترجمان چه میکنند، تعیین حد و مرز ترجمه؛ ترجمه چه نیست؛ زیر آتش دشمن؛ تیراندازها رو به ترجمه، همانندی، شباهت و تطابق؛ حقایقی پیرامون ترجمه، و آواتار؛ تمثیلی از ترجمه و گفتار پایانی به نام پس از بابل؛ به جای سخن آخر.
بلوس در مقدمه اختصاصی برای فارسیزبانان از نقش مهمی که مترجمان دارند حرف می زند و از ترجمه به عنوان چالشی برای خردورزی ذهنی یاد می کند و تاکید می کند مترجم ماشین نیست بلکه آن کسی است که تصمیم می گیرد چه چیزی چه معنایی داشته باشد.
در ادامه در جریان مقالهای به نام افسانههای خارجی؛ پارادوکس خارجی - منطقی، بلوس معتقد است هرچند ترجمه می تواند در خدمت به اهداف ملی صورت گیرد ولی برعکس این هم صادق است و ترجمه می تواند خود دلیلی بر جهانگرایی و انترناسیونالیسم باشد.... همچنین ارتقای جایگاه زبانهای ملی به سطحی بینالمللی هم حاصل تلاش بیوقفه مترجمانی است که قصدشان الزاما این نبوده که صرفا ترجمههایشان به شکل صحیحی خارجی به نظر رسد.
در حقیقت اگر هم واقعا چنین آرمانی داشتهاند، موفقیتشان به بروز ملغمهای از جاهطلبی انجامیده است، چرا که واژگانی که آنها وارد یا تقلید کردهاند، حالا دیگر به بخشی از زبان گیرنده تبدیل شده است، تا حدی که دیگر خارجی محسوب نمی شوند.
در بحث معنا بلوس تصریح می کند که اصطلاحات کتبی و شفاهی در هیچ زبانی فی نفسه دارای معنایی ثابت نیستند. ترجمه معنایی را نشان می دهد که یک گفتار داراست و از این منظر روش بسیار مناسبی برای کشف این مطلب است که اصطلاحات در فضایی که به کار رفتهاند چه معنایی دارند.
در واقع تنها راه حصول اطمینان از این که آیا اصلا یک گفتار معنا دارد یا نه این است که از کسی بخواهید آن را برای شما ترجمه کند.
حقیقت ترجمه ادبی نیز از نگاه بلوس این است که آثار ترجمه شده با اصل خود قیاسپذیر نیستند، درست همانطور که خوانشهای مختلف از رمانها و اشعار و نمایشنامهها را تنها در بحث با دیگر خوانندگان میتوان مورد سنجش قرار داد.
کاری که مترجمان می کنند، نه یافتن معادل، بلکه یافتن لنگهای برای واحدهای معنایی است که کل اثر را شکل داده است، با این امید و انتظار که ماحصل کار، خلق اثر جدیدی باشد که در مجموع از عهده ایفای نقش جایگزینی برای اصل اثر برآید.
در اندیشه بلوس ترجمه را نمی توان بهمثابه پاسخی به یک امتحان مدرسه یا صورتحساب بانکی درست یا نادرست قلمداد کرد. ترجمه بیشتر شبیه یک پرتره رنگ روغن است. شاید نقاش گوشوارهای از مروارید به تصویر بیافزاید، شاید گونههای فرد را براقتر از آنچه هست، ترسیم کند یا موهای خاکستری کنار گوش را از قلم بیاندازد، ولی کماکان نقاشیاش شباهت زیادی با فردی دارد که مدل نقاشی است.
دشوار بتوان گفت که در نظر بینندگان یک پرتره چه زمانی تمام مؤلفههای لازم – از طرح کلی نقاشی تا نگاه خاصی که از چشمان مدل ساتع می شود- را داراست. این توانایی مرموز که ما در تشخیص درستی در مباحث بصری داریم، بسیار نزدیک است به آنچه برای قضاوت درستی یک ترجمه لازم داریم.
ولی مخاطبان یک اثر ترجمهشده برخلاف دوستان فردی که مدل نقاشی یک نقاش شده است از دسترسی کامل به مدل محروم هستند؛ اگر چنین نبود که اصلا نیازی به ترجمه نداشتند.
به باور بلوس عمل ترجمه مثل تخیل فیلم آواتار جیمز کامرون بر دو پیش فرض استوار است: نخست این که همه ما با یکدیگر تفاوت داریم یعنی به زبانهای گوناگون صحبت می کنیم و جهان را از دریچهای می بینیم که سخت تحت تاثیر ویژگیهای بارز زبان تکلممان است؛ دوم اینکه همه ما یکسان هستیم یعنی میتوانیم احساسات، اطلاعات، درک و مفاهیم مشترک را چه در جزئیات و چه در کلیات با هم سهیم شویم.
بدون این دو پیشفرض خبری از ترجمه هم نمی بود. نیز آن چیزی که مایلیم حیات اجتماعی بنامیم، هم وجود نمی داشت. ترجمه عنوان دیگری است برای وضعیت بشر.
در نهایت بلوس ترجمه را گواهی بی چون و چرا بر ظرفیت بشر در اندیشیدن و برقراری ارتباط می بیند و توصیه می کند باید بیشتر ترجمه کنیم.
کتاب «ماهی مترجم؛ ترجمه و معنای همه چیز» نوشته دیوید بلوس با ترجمه مرتضا درویشیان حقیقی را انتشارات جهاد دانشگاهی مشهد در ۳۰۲ صفحه و با قیمت ۱۲۰ هزار تومان رهسپار بازار کتاب کرده است.