همشهری آنلاین؛ سحر خانمحمدی: صحن امروز مجلس حال و هوایی دیگر داشت؛ شلوغتر از همیشه، با صندلیهایی که تا ردیفهای آخر پر شده بود از چهرههای آشنا، ساعت هنوز به هشت نرسیده بود که صدای ساز و دهل رزمنوازان ارتش، رسمِ احترام را به صحن آورد. بعد، سرود ملی، همه ایستاده و سکوتی آمیخته با حزن.
چیدمان صحن هم مثل همیشه نبود. دو سوی مانیتور مرکزی، تصاویر شهدای حادثه تلخ سال گذشته چشم را میگرفت؛ سید ابراهیم رئیسی، حسین امیرعبداللهیان و دیگر همراهانشان. چهرههای کشوری و لشگری از تمام نهادها آمده بودند. ردیف اول صحن، رئیسجمهور پزشکیان کنار رئیس مجلس نشسته بود، و آنسوتر، معاون اول کابینه دولت سیزدهم و معاون اول امروز.
تلاوت قرآن آغازگر مراسم بود. صدای قاری، دلها را آرام میکرد، اما بغضی جمعی، بیصدا صحن را در آغوش گرفته بود.
رئیس مجلس پشت تریبون رفت. از رئیسجمهوری گفت که «نه سنگینی کارها و نه آزردگی ناسپاسان» خماش نکرد. گفت از مردی که شب و روز نمیشناخت و دل در گرو مردم داشت. سخنانش کوتاه، اما پر از تصویر بود؛ تصویری از صبر و خستگیناپذیری.
سپس، نوبت فیلمهای کوتاه رسید؛ قابهایی از لحظههای خدمت سید ابراهیم رئیسی و حسین امیرعبداللهیان؛ بعد هم سخنان رهبر انقلاب درباره آنها که در صحن طنین انداخت.
مجری، مرتضی طاهری را به جایگاه خواند. نوای روضهاش که از دل برای دل میخواند اشک را بیاجازه از چشمها بیرون کشید. صحن دیگر فقط صحن قانونگذاری نبود، صحن داغدیدن جمعی بود.
در ادامه مراسم رئیسجمهور پزشکیان پشت تریبون رفت. از سادگی گفت. از خانهای معمولی در دل تهران که مرد اول کشور در آن میزیست. از مادری که پسرش را برای خدمت به مردم پروراند. جمله آخرش، از آن جملهها بود که گوشه ذهن میماند: «خدایا، شرمنده شهدا نشویم.»
امروز، مجلس فقط برای قانون و سیاست جمع نشده بود. آمده بودند تا به قول رئیس مجلس، برای مردانی بایستند که «کوه استقامت» بودند؛ مردانی که به وقت پرواز، هنوز هزار کار نکرده در دلشان مانده بود.