ابراهیم به روایت اصلاحطلبان
روزنامه خراسان نوشت:
از پرواز ابدی سید ابراهیم رئیسی حالا یک سال می گذرد. برخی تلاش می کنند او را متعلق به یک جریان و یک طیف فکری معرفی کنند اما همه و حتی منتقدانش هم رئیسی را شخصیتی فراتر از جریان های سیاسی بازنمایی می کنند.
محمد عطریانفر، فعال سیاسی اصلاحطلب و عضو حزب کارگزاران درباره شهید رئیسی میگوید: «من فکر می کنم با وجود این که آقای رئیسی تجربه پیشینی در امر اجرا در کشور نداشت و بر اساس یک جمع بندی، ایشان به انتخابات دعوت شد و حتی تصویر اولیه خودم نیز این بود که شاید ایشان نتواند با مسئولیت جدید خودش را تطبیق دهد ولی دست بر قضا رئیسی نشان داد که می تواند فهم دقیقی از مسائل اجرایی کشور داشته باشد، برای حل مشکلات وقت زیادی می گذاشت، سختکوش بود و حتی منتقدان رویکردهای مدیریتی او در سال های دوم و سوم مسئولیتش، دریافتند که رئیسی در فرایند کار میآموزد و می تواند تجربه های اجرایی اش را با موفقیت پیش ببرد».
وی به وجوه شخصیتی رئیسی همچون حسن خلق هم اشاره می کند: «در کنار توفیقات نسبی که آقای رئیسی در حوزه اجرا داشت، آن چه را درباره او باید مورد ستایش قرار داد، حسن خلق اوست، او اهل مدارا و تسامح بود، کینه توز و تندخو نبود. خشونتی در دستگاه فکری و عملکردی اش مشاهده نمی شد که این به ریشه ها و شأن و شخصیت هویتی او بر می گشت که در خانواده ای اصیل و البته محروم رشد یافته بود».
محمدعلی ابطحی، دیگر چهره اصلاحطلب هم درباره رئیسجمهور شهید میگوید: «من سابقه رفاقت خیلی قدیمی با آقای رئیسی داشتم که زمان آن به دوره طلبگی در شهر مشهد و مدرسه علمیه پدر همسرم، آیت ا... موسوی نژاد می رسد که مرحوم آقای رئیسی هم شاگرد این مدرسه بود و در واقع من از آن جا ایشان را شناختم و آشنایی پیدا کردم. بنابراین بیشتر آشنایی من با آقای رئیسی از بُعد رفاقتی است که با ایشان داشتم و از دوره ریاست جمهوری شان، اطلاعات ویژه ای ندارم اما آن چه مسلم به نظر می رسد، این است که آقای رئیسی نیز همچون بقیه افراد، خودش را یک معجزه نمی دانست، بلکه او یک انسان مخلص و سالم بود و خودش را در شمار مردم می دانست و همین هم رمز محبوبیت و موفقیت اش بود».
او ادامه میدهد: «اگر من بخواهم از منظر رفاقتم با ایشان درباره خصوصیات برجسته آقای رئیسی بگویم، ویژگی «خوب شنیدن» او از دیگران بود که برخلاف تصور عمومی، او انسان اهل تسامح و تساهلی بود که حرف های دیگران را می شنید و به بسیاری از آن ها نیز عمل می کرد. مصداق و نکته قابل توجه در این خصوصیت این بود که وقتی ایشان مسئولیت ریاست قوه قضاییه را عهده دار شد، با بسیاری از نویسندگان، فعالان سیاسی از گروه های مختلف و حتی منتقدان ارتباط گرفت تا دیدگاه ها و نظراتشان را بشنود و این رویه در دوران ریاست جمهوری ایشان هم ادامه یافت. شاید چهره بارز آقای رئیسی در یک مظلومیت بروز یافت. این مظلومیت دارای دو وجه و شکل بود؛ یکی تحقیرها و اهانت ها، تهمت ها و دیده نشدن برنامه ها، زحمات و اقدامات ایشان توسط برخی منتقدان و وجه دیگر نیز عملکرد ضعیف برخی اطرافیان او بود که گاهی با گزارش های پوچ و مهملی که به ایشان ارائه می کردند بر این مظلومیت افزودند».
******
تشنج در مجلس بر سر پالرمو
به دنبال تصویب مشروط پالرمو در مجمع تشخیص مصلحت نظام، مهدی کوچکزاده نماینده تهران در تذکری با طرح انتقادات تندی نسبت به این مصوبه، برای دقایقی جو مجلس را متشنج کرد.
این نماینده تهران در جلسه علنی امروز در تذکری گفت: «در دو دوره قبل مجلس که نه قالیباف رئیس بود و نه من و بسیاری از نمایندهها، نماینده بودیم، مجلس یک چیزی را تصویب کرد؛ نمیخواهم اسمش را بیاورم و بگویم پالرمو تا حساسیت ایجاد شود. شورای نگهبان ۱۰ سال قبل این مصوبه را رد کرد و به مجمع تشخیص مصلحت نظام ارجاع و به مدت ۱۰ سال در مجمع مسکوت ماند اما به تازگی سخنگوی مجمع تشخیص کاملا نادرست و به دروغ میگوید ما مصوبه مجلس را تصویب کردیم، شورای نگهبان هم موافق بود که هر دو این اظهارات دروغ است».
وی اضافه کرد: «مجلسی که الان ما در آن هستیم، با مجلس ۱۰ سال پیش زمین تا آسمان متفاوت است. آن موقع رئیس مجلس لاریجانی بود، امروز رئیس مجلس قالیباف است. میگویند احکام خدا هم باید تطابق با زمان و مکان در آن در نظر گرفته شود. مجلس ۱۰ سال پیش گفته که پالرمو خوب است، من تضمین میدهم اگر الان از مجلس دوازدهم رأیگیری شود، به پالرمو رأی نمیدهد».
کوچکزاده ادامه داد: «سخنگوی مجمع تشخیص حق نداشت بگوید که مجلس آن را تصویب کرده است. مردم بدانید این مجلس با پالرمو موافقت نکرده است».
در حین بیان این اظهارات، جمعی از نمایندگان با فریاد ۲- ۲ مخالفت خود را با مطرح کردند و عده ای نیز با حضور در مقابل جایگاه هیات رئیسه و حتی مقابل صندلی کوچکزاده اعتراض خود را بیان کردند. در واکنش کوچکزاده خطاب به حاجیبابایی که ریاست جلسه را بر عهده داشت، گفت: طبق آییننامه داخلی مجلس، قطع کلام ناطق و عدم مراعات سکوت ممنوع است و رئیس جلسه باید جلوی آن را بگیرد.
در این هنگام تعدادی نمایندگان مجلس از جمله احمد بیگدلی نماینده خدابنده در مجلس مقابل صندلی کوچکزاده رفتند و ابراز مخالفت کردند که کوچکزاده به این نمایندگان، گفت: «آقا گوش بده! من میخواهم از حیثیت مجلس دفاع کنم. فقط بحث این است که ما (پالرمو را) تصویب نکردیم. چرا گفتید ما تصویب کردیم؟»
کوچکزاده در ادامه خطاب به نمایندگانی که در مخالفت با او ۲ و ۲ می کردند گفت: «آقا! سروصدا نکن، دارم صحبت میکنم. آقای رئیس! جلو اینها را بگیر و وقت من را ذخیره کنید. اگر نمیتوانی ریاست جلسه را داشته باشی بگو. آقایی که اسمت را هم نمیدانم، بنشین سر جایت. این اعتراضات غیرقانونی هستند. اینها حق ندارند وقت من را بگیرند. وقت من را نگهدار آقای حاجیبابایی».
******
شش کلاس اخلاق رئیسی
روزنامه فرهیختگان نوشت:
کلیدواژههای متعددی را میتوان نوشت که حول آن بتوان درباره حجم بیاخلاقی سیاسی به کار رفته علیه سیدابراهیم رئیسی صحبت کرد؛ از 6 کلاسه بودن و 38 سال زندان و اعدام که هر دو از عقل شیطانی دارودسته رجوی جرقهاش زده شد و به متن جدلهای انتخاباتی ایران آمد تا ناهار خوردی؟ و تعارف شکلات و یک امام رضا(ع) را بگذارید برای مردم بماند و دغدغهمندی کذایی برخیها پیرامون مالیات آستان قدس. حالا حجم بالا از تمسخرِ حرف زدن او و بد جلوه دادن کارهای خوبش و مطالب تخریبی علیه او و... بماند.
اما حول همین کلیدواژهها که روی چرکینی از سیاست را مقابل چشم همه بیپرده نمایش میدهد، میتوان درباره اخلاقمداری هم صحبت کرد، آن روی سکه تصویر روشنی از سیاست دینی است که اخلاق را حتی مقابل بیاخلاقیها هم رعایت میکند. اولین باری که آیتالله رئیسی کاندیدای انتخابات ریاستجمهوری شد، برخی بیشتر به انتخابات حساس شدند. او قاضیالقضات بود و تا میشد، آمار و پرونده و اطلاعات درباره این و آن دستش بود و دشمنان دانا و دوستان نادانی بودند که علاقه داشتند رئیسی پشت میز مناظرههای انتخاباتی حرفهای نگو بگوید و هیجان انتخابات را بالا ببرد. او اما در کرسی سیاست با تجربهتر از آن بود که از مسیر خودداری عاقلانه بیرون بزند. هم از این رو بود که نتوانست به انتخابات هیجان کاذب بدهد و پرچم بگمبگم بلند کند. این خودداری عاقلانه اما برای همه قابل فهم نبود.
تخریب رقبا که هیچ، اما حداقل از خودش که میتوانست دفاع کند؟ میتوانست؛ کسی که دادستان و قاضی بوده، مگر میشود راه دفاع را بلد نباشد، اما دأب او رفتار دیگری بود. خیلی از حامیان او وقتی پاسخی به توهینها نمیداد، از دست او عصبانی میشدند؛ گویی بازیکن محبوبشان پاس گل صد در صدی را رها کرده تا به اوت برود! رئیسی اما میخواست نشان دهد که انتخابات و دنیای سیاست، استادیوم فوتبال نیست که هوادار در هر حالی برای تیم محبوبش هورا بکشد. این درس اول او به حامیانش بود که همه رقم انتظاری از من نداشته باشید و منتظر هورا کشیدن برای هر کار من نباشید.
آیتالله سیدابراهیم رئیسی مثل همه انسانها دیر یا زود دار دنیا را ترک میکرد، «اگر دهر بخواهد با کسی وفا کند و او را از مرگ معاف دارد، حسین که از من و تو شایستهتر است»، اما هر مرگ و رفتنی باید ذهن دیگران را - موافق و مخالف سیاسی فرقی ندارد - به دنیای آخرت نزدیکتر کند. آیا مخالفان او پس از شهادتش توانستند تخریبها - و نه انتقادها که انتقاد حق همه است - علیه او را جبران کنند؟ آیا موافقان او پس از شهادتش توانستند خود را به دنیای اخلاقی او نزدیکتر کنند؟ کمی فکر کنیم شاید مصداقهای دیگری هم برای آن «دلم سوخت» معروفی که رهبری در مورد شهید آیتالله سیدابراهیم رئیسی گفتند، بیابیم.
******
جنگ لفظی ایران و آمریکا در آستانه دور پنجم مذاکرات
روزنامه هممیهن نوشت:
غنیسازی اورانیوم در مذاکرات ایران و آمریکا، تبدیل به یک خط قرمز شده است که دو طرف گفتوگو، دو طرف آن ایستادند. جمهوری اسلامی بر اساس نیازهای خود، معاهده NPT و با توجه به هزینه و خسارتهایی که طی دو دهه گذشته با آن روبهرو شده – از ترور دانشمندان هستهای تا خرابکاریها و تحمل فشار – بر حق غنیسازی خود تاکید دارد. آن سوی خط قرمز، آمریکاییها هستند که عدم وجود برنامه غنیسازی در ایران را نقطه آغاز توافق واشنگتن و تهران میدانند. روز گذشته نیز سخنگوی کاخ سفید در اظهاراتی مدعی شد غنیسازی در ایران خط قرمز است. اظهاراتی که دقایقی بعد از انتشار، توسط سیدعباس عراقچی پاسخ داده شد. وزیر امور خارجه گفت: «هرچقدر تکرار کنند، مواضع ما تغییر نمیکند. مواضع ما روشن است، به غنیسازی ادامه میدهیم.»
در حال حاضر این سوال مطرح است که اختلاف عمیق دو طرف بر سر اصل غنیسازی مذاکرات را به بنبست میکشاند یا صرفاً یک فضاسازی برای افزایش فشار بر ایران و امتیازگیری سر میز مذاکره است. حسن بهشتیپور، تحلیلگر ارشد سیاست خارجی در پاسخ به احتمال به بنبست کشیده شدن مذاکرات به خاطر موضوع غنیسازی، به هممیهن گفت: «از چهار دور مذاکرات اخیر میتوان فهمید که فضاسازی رسانهای برای فشار بر افکار عمومی و انتقال این فشار به میز مذاکره، یکی از شیوههای مذاکراتی طرف آمریکایی است. به نظر نمیرسد که در این چهار دور، موضوع غنیسازی صفر مطرح شده باشد. اگر مطرح کرده بودند، مذاکرات در همان دور اول متوقف میشد. به نظرم آمریکاییها با این شیوه قصد دارند امتیازهای بیشتری پای میز بگیرند اما بعید میدانم فعلاً مذاکرات به بنبست برسد».
او ادامه میدهد: «آنها مدعی هستند کشوری که توانایی غنیسازی پیشرفته را دارد، به صورت بالقوه میتواند بمب بسازد. بنابراین، باید برنامه خود را تعطیل کند. درحالیکه غنیسازی حتی در سطح ۹۰ درصد، شرط لازم ساخت بمب است اما کافی نیست. صرف غنیسازی این امکان را به کشور مذکور نمیدهد که بخواهد به سمت نظامیسازی برنامهاش برود. آن کشور باید بتواند اورانیوم فلزی هم تولید کند. چاشنی انفجاری آن را بسازد و فناوری تولید امن بمب را داشته باشد».
بهشتیپور ادامه داد: «وقتی کشوری آمادگی دارد برنامه هستهای خود را تحت نظارت و کنترل بینالمللی – مثل سایر کشورها – ادامه دهد و حتی پیشنهاد همکاری مشترک هستهای داده است، چه بهانه و منطقی برای این موضوع وجود دارد؟ استدلال ایران در این مورد خیلی مهمتر است. وقتی فرآیند غنیسازی حذف شود، مثل این میماند که نخ یک تسبیح را پاره کنیم. دانههای تسبیح هستند اما تسبیحی وجود ندارد. غنیسازی نقطه وصل چرخه سوخت هستهای است. ممکن است به ایران بگویند سوخت مورد نیاز خود را وارد کند. با سابقه بدعهدیها چه کند؟ قبل از انقلاب، شاه در شرکت اورودیف فرانسه سرمایهگذاری کرد با این قصد که اورانیوم غنیشده مورد نیاز ایران را تامین کند. این شرکت نهتنها سهام ایران را بعد از انقلاب بلوکه کرد، یک گرم اورانیوم به ایران نداد. آمریکاییها راکتور امیرآباد در تهران را ساختند اما بعداً سوخت آن را ندادند. ایران مجبور شد ۱۰ سال بعد از انقلاب، این سوخت را از آرژانتین تهیه کند. با سابقه کدام وفای به عهد و تامین نیاز ایران در این حوزه، به پیشنهاد واردات چراغ سبز نشان دهند؟»
این تحلیلگر سیاست خارجی با اشاره به تجربه برجام، تاکید کرد: «وقتی کشوری نظارت و کنترل آژانس را میپذیرد و بر اساس برجام نیز برای اعتمادسازی در مورد برنامه خود تعهداتی بیشتر از پادمان هستهای را نیز قبول میکند که کار خود را ادامه دهد و طرف مقابل زیر این توافق میزند، چرا باید به آنها اعتماد کند؟ توافقی که به خوبی داشت کار میکرد و اختیارات لازم را برای نظارت به مدیرکل آژانس داده بود، چرا غربیها اجرا نکردند؟ طبق ۱۵ گزارشی که مدیرکل آژانس ارائه کرد، ایران دقیقاً به مرّ برجام عمل کرد. در حال حاضر باید دید با چه ترفندی میتوانیم این بهانه را از دست آنها بگیریم و این وضعیت را کنترل کنیم».
******
روحانی همچنان به احمدینژاد حمله میکند
رئیسجمهور ایران در دورههای یازدهم و دوازدهم میگوید که نتیجه انتخابات ریاستجمهوری ۸۴ سرنوشت هستهای ما را تغییر داد.
حسن روحانی در دیدار اعضای شورای مرکزی مجمع ایثارگران گفت: «در سال ۸۴ ما میتوانستیم مسأله هستهای را تمام کنیم. نتیجه انتخابات ریاستجمهوری ۸۴ سرنوشت هستهای ما را تغییر داد. ما برای حل نهایی مسأله هستهای سه راه پیدا کرده بودیم. از این سه راهحل، طولانیترینش پیشنهاد سه کشور اروپایی بود که آنها میگفتند سه سال فعالیت را تعلیق کنید و بعد از سه سال فعالیت کاملاً آزاد باشد. یک راه دیگری با آژانس داشتیم که یک سال و نیم طول میکشید».
روحانی ادامه داد: «در راه سوم با آفریقای جنوبی، الجزایر، هند و برزیل توافق کردم که ۵ کشور به صورت یک کنسرسیوم در ایران غنیسازی کنیم. درباره این طرح آقای امبکی رئیسجمهور آفریقای جنوبی با سه کشور اروپایی تماس گرفت و قبول کردند که اگر چند کشور با هم انجام دهید مشکلی نداریم. انتخابات شد و ما از دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی بیرون آمدیم و آنها مسیر دیگری طی کردند و متأسفانه پرونده ما به شورای امنیت رفت و از آن وقت گرفتار شدیم، بعد هم به تحریم رسیدیم تا امروز».
******
رونمایی از بازیگر مخفی مذاکرات ایران و آمریکا
روزنامه آرمان ملی نوشت:
در خبرهای روز گذشته آمده بود که وزارت امور خارجه ژاپن بیانیهای با ارائه جزئیات از برگزاری نشست مشورتی ژاپن و ایران در زمینه خلع سلاح و منع گسترش تسلیحات کشتار جمعی در تهران را منتشر کرده است. با نگاهی جزئی تر مشخص شد که وزارت امور خارجه ژاپن در بیانیهای از برگزاری نشست مشورتی ژاپن و ایران در زمینه خلع سلاح و منع گسترش تسلیحات کشتار جمعی در ۲۸ اردیبهشت در تهران خبر می دهد یعنی دقیقا یک هفته مانده تا دور بعدی مذاکرات ایران و آمریکا و همزمان با سفر فرستاده ویژه عمان به تهران که به صورت محرمانه با عراقچی و فرستاده قطر رایزنی کرد.
در چنین وضعیتی، «کیمیتاکه ناکامورا» سفیر و مدیرکل امور خلع سلاح، منع اشاعه تسلیحات کشتار جمعی و علوم و وزارت امور خارجه ژاپن در این نشست بود و «محمد حسنینژاد پیرکوهی» مدیرکل صلح و امنیت بینالمللی وزارت امور خارجه ایران نیز به نمایندگی از ایران حضور داشت. طبق اعلام رسانه ها، دو طرف در این نشست دیدگاههای خود را درباره طیف گستردهای از مسائل مهم جاری در حوزههای خلع سلاح و منع اشاعه، از جمله مذاکرات جاری بین ایران و ایالات متحده، خلع سلاح هستهای و منع گسترش تسلیحات هستهای، مسائل منطقهای از جمله غرب آسیا، سلاحهای بیولوژیک و شیمیایی به رایزنی و تبادل نظر پرداختند.
ناکامورا در این نشست با «کاظم غریب آبادی» معاون وزیر امور خارجه ایران در امور حقوقی و بینالمللی دیداری غیررسمی داشت. غریب آبادی در دورهای قبلی مذاکرات ایران و آمریکا یکی از ارکان اصلی تیم مذاکره کننده ایران بود و دیدار او با نماینده ژاپن که روابط نزدیکی با آمریکا دارد و بارها در مسیر میانجیگری ایران و آمریکا نیز قرار گرفته اند، سوالاتی را در ذهن ایجاد می کند. باید توجه داشت که ژاپن از لحاظ تعداد رآکتورهای اتمی تولید برق در مقام سوم جهان قرار دارد و با به کارگیری ۵۲ رآکتور اتمی تولید برق، بیش از ۳۷ درصد کل برق خود را از این طریق تأمین میکند.
ژاپن که بر ترویج استفاده انرژی اتمی اصرار دارد، استفاده انرژی اتمی خود را فقط به مصارف صلحآمیز معطوف کرده است و برای تشویق جامعه جهانی به استفاده از انرژی صلحآمیز اتمی و منع گسترش سلاح هستهای، سیاست و برنامههای خارجی هستهای خود را با پشتیبانی از فعالیتهای IAEA تنظیم میکند. در چنین وضعیتی و با این پیشینه ای که ژاپن دارد، این سوال پیش می آید که آیا ایران پیشنهادی که به آمریکا در مورد غنی سازی داده است، یک طرف آن ژاپن است؟ ژاپنی که در هفته های اخیر بارها با مقامات ایرانی رایزنی کرده است و همواره در مسیر توافق ایران با غرب، گام های مثبت و موثری برداشته است. این احتمال را نمی توان رد کرد که ایران در تلاش باشد تا از طریق ژاپن، به شکلی اعتمادسازی لازم را ایجاد کند تا غنی سازی اورانیوم در داخل کشور را حفظ کند. امری که شاید منجر به مشارکت ایران و ژاپن در برنامه هسته ای و پس از آن منجر به توافق ایران و آمریکا شود.
******
پاسکاری به سبک آقای وزیر!
سایت تابناک نوشت:
قطعیهای برق پراکنده و بی نظم این روزها تبدیل به سوهان اعصاب مردم و البته بخش صنعت شده است. بی نظمیهای مکرر در قطع برق و ناهماهنگی برنامه قطعی اعلام شده و آنچه مردم تجربه میکنند، نه تنها آسیبهای اقتصادی و تجهیزی به مردم وارد میکند بلکه نارضایتیهای اجتماعی را نیز در پی دارد. متأسفانه، باوجود وعدههای مکرر مسئولان مبنی بر مدیریت مصرف برق و عدم تکرار خاموشیها، هنوز برنامهریزی منسجم و پاسخگویی شفافی از سوی شرکت توزیع برق تهران مشاهده نمیشود.
از سویی دیگر بعضا یک بازه زمانی در روز برای قطع برق اعلام میشود، اما دو یا سه مرتبه قطعی برق در ساعات غیراعلامی انجام می شود. این بی نظمیها موجب میشود مردم نتوانند برنامه ریزی لازم برای انجام امور خود داشته باشند یا بسیاری از خانوادهها با مشکلاتی نظیر خراب شدن لوازم برقی، اختلال در استفاده از وسایل سرمایشی، یا حتی ناتوانی در مراقبت از بیماران بستری در منزل مواجه شوند. از سویی دیگر تغییرات ولتاژی نیز آسیب دیگری است که متوجه مردم میشود.
نکته نگرانکننده دیگر، نبود شفافیت درباره دلایل اصلی این خاموشیهاست. برخی مسئولان کمبود تولید برق را مطرح میکنند، در حالی که عدهای دیگر افزایش مصرف را دلیل اصلی میدانند. اما آنچه مسلم است، نبود زیرساختهای کافی و فقدان برنامهریزی بلندمدت برای مدیریت مصرف و تولید برق، ریشه اصلی بحران کنونی است. البته عباس علی آبادی، وزیر نیرو نیز به شیوه خود بجای برنامه ریزی و تلاش برای جذب سرمایه گذاری برای حل چالش ناترازی، طی اقدامی بی سابقه از زمان سکانداری وی در وزار نیرو، دامنه خاموشیها به طور چهارفصل شد! به نحوی که در زمستان گذشته و در حالی که مصرف برق به حداقل کاهش مییابد، وزارت نیرو اقدام به خاموشیها پراکنده بدون اطلاع در کشور میکرد. زمانی هم که علت را از وزیر جویا میشدند، وزارت نیرو را مقصر اعلام میکرد و نبود سوخت را بهانه قرار میداد که البته وزارت نفت قویا این موضوع را رد کرد و خبر از سوخت رسانی مایع و گازی به طور سبدی متناسب به نیروگاههای کشور داد.
اساسا یک نیروگاه به اگر با سوخت مایع یا گاز یا ترکیبی به تولید برق بپردازد، برای تامین سوخت خود در تمام ایام سال برنامه و البته ذخیره استراتژیکی را در اختیار دارد که بر اساس آن، برای مصرف خود برنامه ریزی میکند. به نظر میرسد وزیر نیرو از این روال قدیمی و جهانی در صنعت نیروگاهی بی اطلاع است که شرکت توانیر در خاموشی گسترده پایتخت در روزهای پایانی سال گذشته نبود سوخت را دستاویز قرار داد! موضوعی که به سرعت از سوی وزارت نفت تکذیب شد.
از طرفی در سالهای گذشته که برای مدیریت بار شبکه برق اقدام به خاموشیهایی میشد، به طور متناسبی این خاموشیها با بخش صنعت و تجاری تقسیم میشد که با تشدید ناترازی، اولویت تامین برق بخش خانگی قرار گرفت و شاهد خاموشیهای بیشتری در بخش صنعت بودیم. با ورود علی آبادی به ساختمان شیشهای وزارت نیرو، هم بخش خانگی و هم بخش صنعتی و تجاری با خاموشیهای گسترده و بی نظم رو به رو شدند. تا جایی که به تازگی اعلام شد که برق صنایع برای ۱۵ روز قطع میشود. اتابک، وزیر صمت طی واکنشی تند خطاب به وزیر نیرو مطرح کرد که این تصمیم بدون هماهنگی و اطلاع وی بوده است!
به نظر میرسد وزیر نیرو در زمستانها توپ را در زمین وزارت نفت و در تابستان قصورات این وزارتخانه را به گردن وزارت صمت میاندازد، آن هم بدون هماهنگی! بد نیست برای جلوگیری از کشدار شدن این بازی که دود آن در چشم مردم میرود، یک وزارت انرژی واحد تشکیل شود که یک نهاد واحد برای بخش انرژی کشور تصمیم بگیرد و شاهد این پاسکاریها و شانه خالی کردن از بار مسئولیت وزیر نیرو نباشیم!
برآیند رفتار و اظهارات وزیر نیرو نشان می دهد، علیآبادی در مواجهه با انتقادات، به جای پذیرش مسئولیت، با ارائه دلایل غیرقابل قبول ، سعی در توجیه ضعفهای مدیریتی خود داشته است. این رویکرد باعث افزایش نارضایتی عمومی و کاهش اعتماد به وزارت نیرو شده است.