به گزارش رکنا، هفته سوم اردیبهشت ۱۳۴۶ هشتاد دختر پلیس ، پس از طی یک دوره چهارماهه آموزش نظامی و آشنایی به مقررات و وظایف پلیس در پنج اداره مختلف شهربانی به کار مشغول شدند.
۱۶ نفر از دخترهای پلیس در اداره زندان، ۱۸ نفر در اداره اطلاعات شهربانی، ۸ نفر در اداره مبارزه با مواد مخدره، ۲۲ نفر در زندان و ۱۵ نفر هم در کارگزینی شهربانی مشغول به کار شدند. منصوره پیرنیا گزارشگر «زن روز» برای دیدن این دختران و گزارش تازهترین جریان کار آنها به دیدارشان رفت. خلاصه مشاهدات او را که ۳۰ اردیبهشت ۱۳۴۶ در مجله یادشده منتشر شد میخوانیم:
زندگی تازهای برای دخترهای پلیس آغاز شده بود. هر روز از ساعت ۷.۵ تا ۲ بعدازظهر برنام دیدن از قسمتهای مختلف زندان است. دیداری از بندها، رسیدگی به خواستها و خواهشهای زندانیان و تعلیم کاردستی، برنامههای سخنرانی و راهنمایی زنان زندانی، وظیفه دخترهای پلیس است.
روز اول ورود به زندان، دخترها کمی ناراحت بودند. انس گرفتن با محیط تازه برای دخترانی که تاکنون دنیای آزاد داشتند مشکل بود، ولی دخترها خود را برای وظیفهای سنگین و دشوار آماده کردهاند. وقتی به آنها گفتند «شما باید متهم را از زندان تا دادگاه ببرید» نفسها در سینهها حبس شد و یکی از دخترها رو به دوستان خود کرد و گفت: «دستور است، هرچه گفتند باید عمل کنیم، حتی کشیکهای ۲۴ ساعته را.»
یکی از دخترها میگفت: «در ساعتهایی که مشغول کار هستیم هیچ فرقی با زندانیها نداریم؛ نه آفتاب میبینیم و نه چشمانداز دنیای خارج از زندان را، اما خوشحالیم که ما را برای کمک و راهنمایی همجنسان فریبخورده و خطاکارمان گماردهاند.
اولین روزی که دخترهای پلیس وارد زندان زنان شدند، زنهای زندانی از خوشحالی شروع به گریستن کردند. یکی میگفت: «انشاءالله که قدم شما سبک باشد و ما زودتر از اینجا برویم.»
یکی دیگر در حالی که از قد و بالای دخترها چشم برنمیداشت، میگفت: «منم یک دختر مثل شماها دارم. کی میشه که اونم از این لباسها بپوشه.»
زنان زندانی همگی دور دخترها حلقه زدند و سعی میکردند به آنها ثابت کنند و قانعشان کنند که بیگناه و بیتقصیر هستند.
وقتی با دخترهای پلیس مشغول گفتوگو بودم، یک دختر پلیس نفسزنان و خسته وارد اتاق استراحت شد و گفت: «جدا کردن اینها کار مشکلی است، سر چای هم با هم دعواشان شده بود. یکی میگفت: من چای کمرنگ میخواهم. یکی چای پررنگتر میخواست. آخرسر به جان هم افتادند.»
بعد دختر پلیس رو به من کرد و گفت: «نمیدانید اینها فامیلی و خانوادگی به اینجا آمدهاند؛ خاله، دایی، عمه، پسر و پدر. آن جیببرهایی هم که به مکه رفته بودند اینجا هستند.»
یکی دیگر از دخترها به دوستهایش گفت: «من هم از این زن که شوهرش را کشته بود پرسیدم تو چکار کردی؟ گفت: من کاری نکردم، یک گربه کشتم و حالا اینها منو گرفتند و زندانی کردند.»
این دخترها شهامت دارند، صبر و طاقت دارند وخودشان را برای این کار دشوار آمده کردهاند. به اینها یاد دادهاند وقتی که با یک زندانی ناراحت روبهرو میشوند خونسرد باشند. حتی اگر دعوا میکند و فحش میدهد، این دخترها آرام با او طرف بشوند و هرچه میخواهد برایش انجام بدهند.
زندانیها هم در این چند روزه با دخترها انس گرفتهاند. نرمی و ملایمت دخترها در روحشان اثر گذاشته. روزی که میخواستند دخترها را برای ادارات مختلف در نظر بگیرند، آنها را که روحیهای قوی داشتند برای انجام وظیفه به زندان فرستادند.
رئیس زندان زنان میگفت: «انتخاب بسیار بادقتی انجام گرفته است و دخترهای باشهامتی برای مراقبت و هدایت زنان زندانی به زندان آمدهاند. زنان زندانی حقیقتا محتاج تسلی و تشفی هستند و از روزی که دخترهای پلیس به اینجا آمدهاند، نگاهها و رفتارشان اثر عمیقی در روحیه زنان زندانی گذاشته است. امیدواریم شهربانی در آینده هم دختر پلیس تربیت کند و برای راهنمایی زندانیان بفرستد و فقط به این یک دوره اکتفا نکند.»
در اداره مبارزه با مواد مخدره
گفتیم که هشت تا از دخترها مامور خدمت در اداره مواد مخدر شدهاند کار دخترها در این اداره تعیین کارت مجرمین، تشخیص هویت، عکسبرداری، انگشتنگاری و امور بایگانی است.
دخترها این روزها مشغول گذراندن یک دوره دوماهه ادر این اداره هستند تا با امور تخصصی و درسهایی که مربوط به کار در اداره مبارزه با مواد مخدره است آشنایی پیدا کنند.
دخترها برای آشنایی بیشتر با کارهای این اداره و اینکه بتوانند در آینده امور محوله را بهخوبی انجام بدهند از کشفیات مختلف و هر روزه دیدن میکنند و جاسازیهای مختلف را که در آنها مواد مخدره پنهان کردهاند میبینند.
با دخترهای پلیس برای دین جاسازیها به لابراتور رفتیم، بهراستی که جای تعجب بود؛ زیر پارچ، توی جانفتی چراغ زنبوری، توی پوست گردو و زیر پاشنه کفش، حاملین مواد مخدره از این مواد پنهان کرده بودند، و برای دخترها، بخصوص برای ما دیدن این کشفیات جالب بود.
در مورد انتخاب دخترها برای انجام وظیفه در اداره مبارزه با مواد مخدره، کارگزینی شهربانی، معدل و ذوق و استعداد آنها در نظر گرفته است.
دخترها در بیمارستان
۲۲ نفر از دخترهای پلیس بعد از یک دوره چهار ماهه تعلیمات علی در بیمارستان شهربانی کمک بهیار میشوند. دخترها در بیمارستان روی بلوز آبیرنگ و دامن سرمهای خود روپوشهای سفید پوشیدهاند و کلاه سفید بر گذاشتهاند.
دخترا زیر نظر خانم ابراهیمی ماساژ دادن، حمام کردن، درجه گذاشتن و درست کردن تخت و طرز تهیه شیر برای اطفال شیرخوار و تنظیم پرونده بیماران را یاد میگیرند و روی هم رفته کارهای اولیه بیماران را دخترهای پلیس انجام میدهند.
دو نفر از دخترها در اولین روز انجام وظیفه خود، سر عمل آبسه رفتند. یکی از دخترها میگفت: «اولین وظیفه من دلداری دادن به دانشجویی بود که پایش شکسته بود و آن را گچ گرفته بودند.»
از دخترهای پلیس آنها که دیپلمه هستند در لابراتوار کار میکنند و کمک تکنسین میشوند.
رئیس بیمارستان شهربانی درباره ورود دخترها به بیمارستان میگفت: «ما قبل از این گاهی از پلیسهای مرد به عنوان کمکپرستار استفاده میکردیم. اما پلیسهای مرد با روحیه مردانهای که داشتند نمیتوانستند بهخوبی از عهده کار خورد برآیند. حالا با ورود دخترها کمبود پلیس پرستار جبران شد. درواقع بیمارستان شهربانی بود که اولین بار پیشنهاد کرد دختر پلیس برای بیمارستان تربیت کنند و میبینید که عده بیشتری از دخترهای پلیس داوطلب کار در بیمارستان شهربانی شدهاند.»