به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، روزگذشته وزیر بهداشت رسماً اعلام کرد که سالانه بیش از ۵۰ هزار نفر در ایران بهدلیل آلودگی هوا جان خود را از دست میدهند. این عدد نه برآورد نهادهای بینالمللی یا تخمینهای رسانهای، بلکه گزارش رسمی نظام سلامت کشور است.
۵۰ هزار کشته در سال معادل مرگ روزانه ۱۳۷ نفر است؛ بهعبارتی، هر روز در کشور معادل یک هواپیمای متوسط از آسمان سقوط میکند. با این حال، هیچ اعلام عزایی نمیشود، هیچ جلسه اضطراری تشکیل نمیشود، و هیچ مسئولی بازخواست نمیشود.
آلودگی هوای محیطی عامل مستقیم مرگهای زودرس در اثر بیماریهای قلبی-عروقی، سکتههای مغزی، سرطان ریه و آسیبهای عصبی-تنفسی در نوزادان و کودکان است.پس پرسش اصلی اینجاست: در حالی که منشأ این مرگها مشخص است، چرا هنوز قاتلان خاموش در خیابانها، پالایشگاهها و نیروگاهها آزادانه میچرخند؟
ترکیب که این مرگ ها را شکل می دهد، مازوت، بنزین بیکیفیت، خودروهای فرسوده، و زیرساختهای معیوب است. حداقل بیش از ۳ میلیون خودروی فرسوده با تکنولوژی مربوط به دهه ۷۰ میلادی، هنوز در چرخه تردد هستند.بنزین تولیدی کشور در اغلب پالایشگاهها فاقد استاندارد یورو ۵ است و عملاً بهعنوان منشأ آلایندههای آروماتیک و ترکیبات گوگردی بالا شناخته میشود.با این ترکیب مرگبار، آلودگی هوا نه یک بحران طبیعی، بلکه محصول مستقیم تصمیمات اجرایی و سیاسی است. هر تن مازوتی که سوزانده میشود، یک رای به مرگ یک ایرانی است.
آلودگی هوا برخلاف تصور رایج، یک بحران دموکراتیک نیست. ساکنان مناطق جنوبی تهران، شهرکهای صنعتی، مناطق پرتراکم مهاجرپذیر، و شهرهای صنعتی مانند اراک، اهواز و تبریز بیشترین سهم را از مرگ دارند. آلودگی هوا بهطور کامل با شاخصهای فقر شهری، تراکم جمعیت، و سطح پایین خدمات بهداشتی همبستگی دارد.
در واقع، حق نفس کشیدن سالم نیز در ایران طبقاتی شده است؛ ثروتمندان با فیلترهای هوا، خانههای ویلایی در ارتفاعات، و دسترسی به خدمات درمانی نجات مییابند، در حالیکه کودکان ساکن حاشیهها در گهواره خفه میشوند.قوانین هست، ارادهای نیست: قانون هوای پاک، مرده متحرک دستگاه قانونگذاری است.
قانون هوای پاک در سال ۱۳۹۶ با هدف کاهش آلایندهها تصویب شد. در این قانون ،محدودیتهای سختگیرانهای برای سوخت نیروگاهها در فصل سرد تعریف شد؛بر لزوم خروج خودروهای فرسوده ظرف پنج سال تأکید شد؛ایجاد پایش آنلاین و عمومی کیفیت هوا برای شفافسازی محیطزیستی الزامی شد اما مطابق گزارش نظارتی دیوان محاسبات در سال ۱۴۰۲، بیش از ۶۰ درصد مفاد این قانون هیچگاه اجرایی نشده است. چرا؟ چون ارادهای برای اجرای آن وجود ندارد. حتی مجلس نیز هیچ سازوکار تنبیهی برای وزارتخانهها و شهرداریها در نظر نگرفته است.
آلودگی هوا یک بحران نیست، یک "سیاست" است
تا زمانیکه نگاه حاکمیت به هوا صرفاً فنی و سیاسی باقی بماند، فاجعه ادامه خواهد داشت. مسئله آلودگی هوا در ایران، برخلاف ظاهر آن، نه زیستمحیطی صرف، بلکه نشانهای از زوال حکمرانی عمومی، شکست در سیاستگذاری شفاف و انکار حقوق شهروندی است.و مسئول محترم اگر این خبر، شما را تکان نمیدهد، شاید فاجعه نه در هوا، که در وجدان ما رخ داده است.