دکتر صنم وکیل کارشناس ارشد مسائل خاورمیانه اندیشکده چتم هاوس
به گزارش فرارو به نقل از اندیشکده چتم هاوس، هشت سال پس از سفر پر زرقوبرق و پرحاشیهاش به ریاض در سال ۲۰۱۷، دونالد ترامپ این هفته بار دیگر پای به خاک خلیج فارس گذاشت؛ اما اینبار، در میانه نظمی منطقهای که دیگر شباهتی به گذشته ندارد. رئیسجمهور ایالات متحده در دور دوم زمامداریاش، راهی عربستان سعودی، امارات متحده عربی و قطر میشود؛ سفری که با محوریت تعمیق روابط اقتصادی، تقویت همکاریهای دفاعی و پیشبرد دیپلماسی منطقهای طراحی شده است.
دونالد ترامپ به خاورمیانهای بازمیگردد که دگرگون شده است. رهبران عرب حوزه خلیج فارس از دوران وابستگی صرف فاصله گرفتهاند و اکنون با رویکردی عملگرایانه و راهبردی، تنشزدایی را در پیش گرفتهاند. آنها با استقلال بیشتر در تصمیمگیریهای سیاست خارجی، تلاش دارند تصویری تازه از خود ارائه دهند؛ بهعنوان بازیگرانی بالغ، باثبات و شرکایی قابلاتکا برای ایالات متحده در جهانی که بیش از هر زمان دیگر چندقطبی و پرنوسان شده است.
در عین حال، سایه سنگین جنگ غزه بر تمامی گفتوگوهای این سفرِ گسترده سنگینی خواهد کرد. با تداوم حملات نظامی اسرائیل، دستیابی به هرگونه پیشرفت معنادار در این پرونده، دور از انتظار است. با اینحال، وقتی پای دونالد ترامپ در میان باشد؛ رهبری که سابقه تصمیمات ناگهانی و دگرگونیهای غیرمنتظره در سیاست خارجیاش بارها معادلات منطقه را بر هم زده، هیچ سناریویی را نمیتوان با قاطعیت رد کرد.
از زمان حملات هفتم اکتبر و آغاز جنگ خونین در غزه، معادلات کشورهای خلیج فارس دستخوش تحولی جدی شده است. دولتهایی که سالها تلاش کردند خود را از بحران فلسطین دور نگه دارند، اکنون در برابر افکار عمومی جوشان و خشمگین خود قرار گرفتهاند. خشم از آنچه «استانداردهای دوگانه غرب» در قبال جنگ اوکراین و غزه توصیف میشود، در خیابانها و شبکههای اجتماعی کشورهای عربی فوران کرده و مسئله فلسطین بار دیگر به یک موضوع سیاسی داغ در فضای داخلی این کشورها تبدیل شده است.
عربستان سعودی تنها در صورتی از روند عادیسازی روابط با اسرائیل حمایت خواهد کرد که این مسیر با افقی سیاسی برای تشکیل دولت فلسطینی همراه باشد. به همین دلیل، دستیابی به یک دستاورد بزرگ دیپلماتیک در یکی از مناقشات اصلی منطقه، در شرایط فعلی بعید به نظر میرسد.
دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا قرار است در نشستی فراگیر در خلیج فارس حضور یابد؛ نشستی که احتمالاً میزبان رهبران عرب از کشورهایی چون لبنان و سوریه نیز خواهد بود. ترامپ ناچار خواهد بود به سخنان شرکای عربی خود گوش فرا دهد؛ کشورهایی که بار اصلی مذاکرات و طراحی سناریوی «فردای پس از جنگ» در غزه را بر دوش داشتهاند و از سوی واشنگتن نیز انتظار میرود هزینه بازسازی این منطقه را تأمین کنند. با عبور از بحران انسانی غزه، پیشبینی میشود که رهبران کشورهای عربی در این نشست بر چند مطالبه کلیدی تأکید ورزند: حمایت از دولت نوپای لبنان، اعطای فوری معافیتهای تحریمی به سوریه و ارائه تضمینهایی روشن درباره پایبندی آمریکا به امنیت و ثبات منطقهای.
امروز، برخلاف فضای پرتنش هشت سال پیش، رهبران کشورهای عربی وارد مرحلهای تازه از دیپلماسی عملگرایانه و تنشزدایی با ایران و ترکیه شده اند. محاصره قطر، که در اقدامی شتابزده و هماهنگ از سوی امارات، عربستان و بحرین علیه همسایه کوچکشان اعمال شد، گرچه در سال ۲۰۲۱ به پایان رسید، اما هنوز آنقدری از آن نگذشته که اثراتش فراموش شده باشد. در این میان، قطر برای ایالات متحده به یکی از بازیگران کلیدی در مسیر میانجیگری برای پایان دادن به جنگ غزه تبدیل شده؛ نقشی مهم که البته با موجی از انتقادهای تند و صریح از سوی اسرائیل نیز روبهرو بوده است.
کشورهای عربی خلیج فارس در سال ۲۰۱۸ با تمام قوا از خروج ترامپ از توافق هستهای با ایران و راهبرد «فشار حداکثری» او علیه تهران حمایت کردند. اما همان کشورها، زمانیکه رئیسجمهور از اقدام نظامی علیه ایران خودداری کرد (حتی پس از حملات به کشتیها در خلیج فارس و هدف قرار گرفتن تأسیسات نفتی عربستان در سال ۲۰۱۹) بهشدت ناامید و سرخورده شدند.
تقریباً بلافاصله پس از ناامیدی از رویکرد نظامی ترامپ، امارات مسیر عادیسازی روابط با تهران را در پیش گرفت؛ راهبردی که بهتدریج مورد پذیرش عربستان نیز قرار گرفت و علیرغم جنگ در غزه و دو رویارویی مستقیم نظامی میان اسرائیل و ایران در سال ۲۰۲۴، همچنان ادامه دارد. امروز، کشورهای عربی خلیج فارس با نگاهی عملگرایانه و در تلاش برای جلوگیری از هرگونه حمله نظامی اسرائیل به ایران که میتواند منطقه را بیش از پیش بیثبات و فضای اقتصادی را تیره کند با جدیت از مذاکرات هستهای دولت ترامپ با تهران برای دستیابی به توافقی جدید حمایت میکنند.
اعلام توافق غیرمنتظره ایالات متحده با حوثیها با میانجیگری عمان، بسیاری از پایتختهای عربی خلیج فارس را غافلگیر کرد. طبق این توافق، حوثیها متعهد شدهاند که در ازای توقف حملات هوایی آمریکا و بریتانیا، عملیات خود در دریای سرخ را متوقف کنند. اگر این توافق پابرجا بماند، میتواند گام نخست در مسیر بازگشت به یک نقشه راه سیاسی برای پایان دادن به بحرانی باشد که بیش از یک دهه، یمن را درگیر خشونت و بیثباتی کرده است.
بهاحتمال زیاد، موضوع حقوق بشر در سفر ترامپ جایی در دستور کار نخواهد داشت؛ پروندههای نگرانکنندهای چون احمد الدوش، شهروند بریتانیایی که بنا به گزارش به ده سال زندان در عربستان محکوم شده، قطعاً از سوی هیأت آمریکایی نادیده گرفته خواهند شد. محور اصلی این سفر، قراردادهای دوجانبه اقتصادی و دفاعی است. ترامپ را در این سفر شماری از اعضای ارشد کابینهاش همراهی میکنند از جمله مارکو روبیو، وزیر خارجه و مشاور امنیت ملی، پیت هگست، وزیر دفاع و گروهی از مدیران عامل شرکتهای بزرگ آمریکایی. در این میان، عربستان سعودی پیشتر تعهد داده بود که ۶۰۰ میلیارد دلار در اقتصاد آمریکا سرمایهگذاری کند. امارات اما گامی بلندتر برداشته و برنامهای دهساله برای سرمایهگذاری ۱.۴ تریلیون دلاری در ایالات متحده اعلام کرده است.
جزئیات این قراردادهای بزرگ طی روزهای آینده اعلام خواهد شد و انتظار میرود طیفی از شراکتها در حوزههای راهبردی چون هوش مصنوعی و فناوری پیشرفته، تولید نیمههادیها، همکاریهای انرژی، استخراج و تجارت مواد معدنی حیاتی و سرمایهگذاری در بخش تولید صنعتی را دربر بگیرد. با این حال، روابط دیرینه اقتصادی خانواده ترامپ با برخی کشورهای خلیج فارس، بار دیگر نگرانیهایی جدی را درباره تضاد منافع و شفافیت در تصمیمگیریهای دولت آمریکا برانگیخته است.
کشورهای خلیج فارس تا حد زیادی از پیامدهای مستقیم جنگ تعرفهای ترامپ در امان ماندند و تنها مشمول تعرفه پایه ده درصدی شدند. اما نگرانی اصلی آنها نه به خود تعرفهها، بلکه به تنشهای ژئوپلیتیکی گستردهتری بازمیگردد که فضای اقتصادی جهانی را مبهم و ناپایدار کرده است. در حالیکه دولتهای عربی در تلاشاند تا برنامههای بلندپروازانه تنوعبخشی به اقتصاد، خصوصیسازی و کاهش وابستگی به نفت را بهپیش ببرند، این تحولات بهشدت در معرض تأثیرات منفی چشمانداز جهانی قرار دارند. نوسانات شدید قیمت نفت و اختلافات فزاینده بر سر سازوکارهای قیمتگذاری، رهبران منطقه را نگران کرده؛ چراکه اجرای پروژههای داخلی و پیشگیری از کسری بودجههای سنگین، همچنان نیازمند حفظ قیمتهای بالا برای نفت است.
در سطح دوجانبه، عربستان سعودی بهدنبال تقویت هرچه بیشتر پیوندهای دفاعی خود با ایالات متحده است؛ شراکتی که میتواند راه را برای دسترسی گستردهتر ریاض به تسلیحات پیشرفته آمریکایی و همچنین آغاز یک برنامه هستهای غیرنظامی هموار کند. در عین حال، این همکاری نزدیک میتواند تضمین کند که اجرای پروژه بلندپروازانه «چشمانداز ۲۰۳۰» عربستان تحت نظارت و با همراهی واشنگتن پیش برود، نه با تکیه بر نفوذ فزاینده چین. در همین حال، امارات متحده عربی که آینده خود را بر مبنای تبدیل شدن به یکی از قطبهای جهانی تجارت، فناوری و ارتباطات طراحی کرده، تمرکز راهبردی خود را بر توسعه هوش مصنوعی دوچندان کرده و بهشدت بهدنبال حفظ جریان واردات ریزتراشههای پیشرفته آمریکایی است تا جایگاه خود را در زنجیره ارزش جهانی تثبیت کند.
قطر نیز با تعهد به خرید بیش از ۱۰۰ فروند هواپیمای بوئینگ، تلاش دارد جایگاه خود را بهعنوان یک میانجی مؤثر و مورد اعتماد در معادلات منطقهای تقویت کند. با این حال، اهدای جنجالی یک فروند هواپیمای خصوصی بوئینگ ۷۴۷ به ترامپ که گفته میشود قرار است جایگزین نسخه چهلساله ایر فورس وان شود؛ واکنشهایی در میان افکار عمومی برانگیخته و پرسشهایی را درباره انگیزهها و پیامدهای این اقدام ایجاد کرده است. در مجموع، این سفر چهارروزه بهروشنی تمایل ترامپ به امضای توافقات دوجانبه بزرگ و خبرساز را به نمایش میگذارد. با اینحال، پرسش کلیدی باقی میماند: آیا این نمایش پرزرقوبرق نهایتاً به دستاوردهای اقتصادی ملموس و پیشرفت دیپلماتیکی که منطقه بهشدت به آن نیاز دارد، خواهد انجامید یا نه؟