عصر ایران- حضور رهبران سیاسی مسیحی پروتستان در مراسم تشییع جنازه پاپ فقید در واتیکان و توجه رسانههای جوامع پروتستان به انتخاب رهبر جدید کاتولیکها شاید برخی را دچار این تصور کند که روابط این دو شاخه مسیحیت (کاتولیکها و پروتستانها) همواره این قدر حسنه بوده است. واقعیت تاریخی اما حکایت دیگری دارد و به همین خاطر جا دارد از شبی یاد شود که کاتولیکها پروتستانها را قصابی کردند؛ 453 سال قبل:
بانو بیدرانی: در تاریخ اروپا، کمتر شبی وجود دارد که همچون شب سنبارتلمی، نماد خشونت مذهبی و بازیهای پیچیدۀ قدرت باشد.
این واقعه که در ۲۴ اوت ۱۵۷۲ در پاریس آغاز شد و تا هفتهها در سراسر فرانسه ادامه یافت، نه فقط یک قتلعام هدفمند علیه پروتستانها بود، بلکه لحظهای تعیینکننده در تاریخ جنگهای مذهبی فرانسه و شکلگیری هویت سیاسی مدرن بهشمار میرود.
زمینههای مذهبی و سیاسی فرانسه
فرانسۀ قرن شانزدهم، کشوری بود گرفتار تضادهای شدید مذهبی. با ظهور جنبش اصلاح دینی در اوایل همان قرن، پروتستانها (هوگنوها) در فرانسه رو به فزونی گذاشتند. این در حالی بود که اکثریت جمعیت کاتولیک باقی مانده بود. در چنین بستری، تقابل مذهبی به تقابل سیاسی نیز گره خورد. بسیاری از خاندانهای نیرومند کشور، برای بهرهبرداری سیاسی، یکی از این دو جبهه را برگزیدند.
در رأس هوگنوها، هانری ناوار، شاهزادهای از بوربونها و وارث احتمالی تاجوتخت فرانسه قرار داشت. در مقابل، خاندان گیز، از کاتولیکهای تندرو، نفوذ زیادی در دربار داشتند. این تنشها بارها به خشونت کشیده شده بود؛ خشونتهایی که به جنگهای داخلی و فرقهای موسوم به «جنگهای مذهبی فرانسه» منتهی شدند و سالها ادامه یافتند.
ازدواجی برای صلح
در تلاشی برای آشتی و آرامش، کاترین مدیچی، مادر شاه شارل نهم و بانویی بانفوذ در دربار، تصمیم گرفت دختر خود-مارگارت والوا- را به ازدواج هانری ناوار درآورد.
این پیوند، ظاهراً فرصتی بود برای کاهش تنشها و همزیستی مذهبی. هزاران هوگنو برای شرکت در مراسم ازدواج به پاریس آمدند؛ شهری که اکثریت ساکنان آن کاتولیک بودند.
اما فضای سیاسی پشت پرده تیرهتر از آن بود که به آشتی بینجامد. در روزهای پس از ازدواج، سوءقصدی نافرجام به ادمیرال کولنی، رهبر نظامی هوگنوها، صورت گرفت. این حادثه—که احتمالاً با رضایت یا دستور کاترین مدیچی انجام شد—خشم و نگرانی هوگنوها را برانگیخت.
آغازی بر یک فاجعه
در ساعات اولیه بامداد ۲۴ اوت ۱۵۷۲، همزمان با روز سن بارتلمی، زنگهای کلیسای پاریس به صدا درآمدند. این صدا، علامتی بود برای آغاز قتلعامی هماهنگشده.
با فرمان پادشاه، دروازههای شهر بسته شد و سربازان سلطنتی، در کنار گروههای شبهنظامی کاتولیک، خانهبهخانه به جستوجوی هوگنوها پرداختند. ادمیرال کولنی به قتل رسید، و هزاران نفر از هوگنوهای حاضر در پاریس—بیدفاع و بیخبر—قتلعام شدند.
خشونت فقط به پاریس محدود نشد. با رسیدن خبر به دیگر شهرها، کشتارهای مشابهی در لیون، اورلئان، تولوز، روان و بوردو رخ داد. شمار کشتهها را بسته به منابع مختلف، بین ۵ تا ۳۰ هزار نفر تخمین میزنند.
دلیل اینکه این واقعه را "شب سنبارتلمی" مینامند، این است که کشتار پروتستانها (هوگنوها) در پاریس، در شامگاه ۲۳ اوت ۱۵۷۲ آغاز شد و با بامداد روز ۲۴ اوت که عید سنت بارتلمی یا همان روز قدیس بارتلمی در تقویم مسیحی بود، به اوج رسید.
سنت بارتلمی یکی از حواریون حضرت عیسی بود و این نامگذاری از آنجا آمده که آن شب، همزمان با این عید مذهبی بود. به همین دلیل، این قتلعام وحشتناک با نام شب سنبارتلمی در تاریخ ثبت شد؛ نامی که تضادی تلخ بین قداست دینی و خشونت سیاسی را در دل خود دارد.
نقش کاترین مدیچی و شارل نهم
مسألۀ مسؤولیت در این قتلعام همچنان مورد بحث تاریخنگاران است. بسیاری بر این باورند که کاترین مدیچی، با نگرانی از قدرتگیری هوگنوها و بهویژه کولنی، طرح اولیه را پیشنهاد داده بود. شاه جوان، شارل نهم، در ابتدا تردید داشت، اما در نهایت، با جملهای تاریخی به این تصمیم چراغ سبز داد: «اگر قرار است بکُشیم، همه را بکُشیم تا انتقامگیرندهای باقی نماند».
این فاجعه، نشانگر شکنندگی ساختار سیاسی فرانسه در برابر تعصب مذهبی و ترس از فروپاشی قدرت سلطنتی بود.
از طرفی، این قتلعام نشان داد چگونه ابزار خشونت میتواند در خدمت حفظ موازنههای قدرت به کار رود—حتی اگر به بهای جان هزاران انسان بیگناه باشد.
پیامدهای داخلی و اروپایی
در فرانسه، شب سنبارتلمی نهتنها بحران مذهبی را پایان نداد، بلکه آن را تشدید کرد. جنگهای مذهبی با شدت بیشتری ادامه یافتند و در نهایت تنها با به قدرت رسیدن هانری چهارم (همان هانری ناوار) و صدور فرمان نانت در ۱۵۹۸ به پایان رسید.
فرمان نانت، سندی بود که هانری چهارم در سال ۱۵۹۸ صادر کرد تا به دههها جنگ مذهبی در فرانسه پایان دهد.
این فرمان، به پروتستانها (هوگنوها) آزادی دینی نسبی، حق عبادت در برخی شهرها، حق داشتن مدرسه، دادگاه و حتی نیروی نظامی محلی در مناطق خاص را اعطا کرد. گرچه این فرمان را بعدها در سال ۱۶۸۵ لوئی چهاردهم لغو کرد، اما در زمان خود گامی بزرگ بهسوی تساهل مذهبی و همزیستی مسالمتآمیز در جامعه چنددسته فرانسه بود.
در سطح اروپا، واکنشها به کشتار سنبارتلمی متضاد بودند. در دربارهای کاتولیک، مانند اسپانیا و رم، خبر قتلعام با شادی و تأیید مواجه شد. پاپ گرگوری سیزدهم برای گرامیداشت آن، مراسم شکرگزاری برگزار کرد و مدالی با تصویر فرشتهای که شمشیر در دست دارد ضرب شد.
اما در دنیای پروتستان، واکنشها بهشدت خشمآلود بود. در انگلستان، آلمان و سرزمینهای پایین، این رخداد بهعنوان نمادی از وحشیگری کاتولیکها علیه «حقیقت مسیحی» بازتاب یافت و باعث افزایش دشمنیهای مذهبی شد.
این واکنشهای دوگانه، نشاندهندۀ شکاف عمیقی بود که اروپا را در قرن شانزدهم میان دو جبهۀ ایمان تقسیم کرده بود.
میراث تاریخی
شب سنبارتلمی، نه صرفاً یک قتلعام مذهبی، بلکه نمادی از درهمتنیدگی مذهب و سیاست در اروپای مدرن اولیه بود.
این واقعه نشان داد چگونه دولتها در دوره بحران، برای بقای خود به خشونت متوسل میشوند و چگونه تعصبات دینی میتوانند در کنار محاسبات سیاسی، به فجایع انسانی دامن بزنند.
در عین حال، این شب زمینهساز اندیشههایی شد که بعداً در قرن هفدهم و هجدهم، به روشنگری و مفاهیم تساهل دینی منجر شد. اندیشمندانی چون مونتنی و بعدها ولتر، بارها به این رخداد ارجاع دادند تا نشان دهند بدون تحمل و خرد، تمدن فرو میپاشد.