فرزاد کفیلی - خبری از ورود اعضای کادر فنی به تهران نیست و وضعیت اسپانسر اصلی تیم و تأمینکننده لباسها نیز همچنان نامشخص باقی مانده است. از سوی دیگر، قانونی عجیب اعلام شده که طی آن بازیکنان ملیپوش در این مقطع حق مذاکره با باشگاهها را ندارند؛ مجموعهای از اتفاقات که یادآور روزهای نهچندان روشن دهههای گذشته والیبال ایران است.
به گزارش سرویس ورزشی تابناک، روبرتو پیاتزا سرمربی تیم ملی هنوز مشغول تیم میلانو در لیگ ایتالیاست و در بهترین حالت اواخر اردیبهشت برای یک هفته یا حداکثر ۱۰ روز به ایران میآید و سپس تیم ملی والیبال در ایتالیا اردو میزند تا هم پیاتزا کنار خانواده باشد؛ جایی که پسر سرپرست تیم ملی هم شاید کنار پدرش و تیم ملی قرار بگیرد.
تمرینات تیم ملی والیبال در حالی از اوایل فروردین در تهران آغاز شده، که فدراسیون با نگرانی از واکنشها به انتخاب محمدرضا تندروان [سرمربی تیم سقوط کرده به لیگ یک] بهعنوان مربی، حتی نامی از او تا آغاز اردو نمیبرد. در غیاب پیاتزا، این انتظار میرفت که حداقل توتولو مربی و دستیار پیاتزا در تیم ملی یا حداقل بدنساز ایتالیایی تیم زودتر به ایران بیایند و تمرینات را زیر نظر بگیرند.
هنوز توماس توتولو در لیگ روسیه مشغول است و دو ایتالیایی هم در لیگ خودشان؛ در عوض، اما تمرینات زیر نظر تندروان و ملیپوشان قدیمی مثل علیرضا نادی و فرهاد نظری افشار در تهران دنبال میشود؛ ستارههای درخشانی که هرچند در هیچ تیم باشگاهی فعال نیستند، اما فرصت حضور در تمرینات تیم ملی را پیدا کردهاند.
اکنون حدود یک سال از حضور کوتاه مدت و دو ماهه موریس موتا پائز مربی برزیلی در تیم ملی میگذرد. او سال قبل یک ماه مانده به لیگ ملتها به ایران آمد و بعد از ۷ باخت پیاپی در لیگ ملتها از سرمربیگری کنار گذاشته شد. در تمام این مدت که تیم ملی برای هفتهها در برزیل و دیگر کشورها مشغول شکست خوردن بود، میلادی تقوی، رئیس فدراسیون هم تیم ملی را همراهی میکرد و در نهایت تصمیم گرفت پائز را برکنار کند تا عنوان کوتاهترین حضور یک مربی در تیم ملی والیبال ایران به نام او ثبت شد.
با داشتن چنین تجربهای اکنون زمان پرسیدن این پرسش است که پیاتزا -با هر توانایی و اندیشهای- با چه شناختی از بازیکنان قرار است بامداد ۲۲ خرداد در ریودوژانیرو مقابل برزیل ترکیب تیم ملی را ارنج کند؟
مانده در سایه
مشکل تیم ملی فقط نبود سرمربی و کادر اصلی تیم نیست. آنچه در سایه مانده، نبود اسپانسر برای تیم ملی است. بسیاری از کارشناسان معتقدند موفقیت والیبال ایران در دو دهه اخیر، بیش از هر چیز مدیون ورود منابع مالی جدید از طریق اسپانسرها بوده است؛ چیزی که با وجود همه نقدها، بهعنوان نقطه قوت دوران ریاست محمدرضا داورزنی شناخته میشود.
با سکانداری میلاد تقوی جوان بر فدراسیون والیبال از همان ابتدا قرارداد اسپانسری البسه تیم ملی لغو شد و تیمهای ایران بدون اسپانسر پوشاک در رویدادهای یک سال اخیر شرکت کردند و باوجود البسه جدید تیم ملی در تمرینات اخیر، اما هنوز تأمین کننده جدیدی به عنوان اسپانسر پوشاک معرفی نشده است. از طرفی خبری از جایگزین اسپانسرهای اصلی فدراسیون که یک شرکت ارتباطاتی و یک بانک خصوصی بودند هم نیست. آخرین قرارداد اعلام شده از سوی فدراسیون تا پایان المپیک ۲۰۲۴ با یک شرکت ارتباطاتی بود که هنوز بنرهای آن در کمپ تیم ملی نصب است، اما اثری از اسپانسر روی البسه تیمهای ملی نیست.
تقوی در چندین محفل خصوصی عنوان کرده شرایط مالی فدراسیون خوب نیست؛ اکنون این پرسش مطرح است که آیا یک سال و چند ماه زمان کمی برای جذب اسپانسرهای اصلی و پوشاک تیم ملی بود؟ اگر هم توافقی صورت گرفته، چطور چند هفته به لیگ ملتها هیچ اطلاع رسانی انجام نشده است؟
شوآف یا مدیریت واقعی؟
در شرایطی که فدراسیون والیبال حتی از برگزاری بدون حاشیه لیگ عاجز است؛ در شرایطی که والیبال حتی در اندازه فدراسیون کشتی از تجهیز کمپ تیم ملی وا مانده است، میلادی تقوی به گنبد کاووس سفر میکند. با لباسهای محلی جلوی دوربین فدراسیون ژست میگیرد و یا به سراوان سیستان و بلوچستان میرود و باز هم جلوی دوربین به کمبود امکانات در این مناطق اشاره میکند و در آخر به مناسبت روز دختر سوار ماشین با شاخه گلی در دست به اردوی تیم ملی زنان میرود [و احتمالاً سناریوی نوشته شده از سوی روابط عمومیاش را برای پر کردن فیلمی برای انتشار در شبکههای اجتماعی اجرا میکند.]
تقوی در حالی که نتایح تیمهای ملی در یک سال اخیر به ویژه در بخش زنان گواه عملکرد ناموفق اوست؛ در جلساتی پرتعداد و کم حاصل به اموری میپردازد که هیچ کدام اولویت والیبال نیست. نه عکس انداختن با لباس زیبای ترکمنی، نه سفرهای پر تعداد به شهرستانها و نه مثلاً ملاقات دیروز او با «رئیس قرارگاه محلات ستاد اجرایی فرمان امام» کمکی به والیبال نمیکند. اما پرسش این است که او به دنبال چیست؟
رئیس فدراسیون والیبال در شهرستانها و در گفتوگوهای رو در رو و پرتعداد با نهادهای بی ربط شاید به دنبال سفت کردن جایگاهش در والیبال به کمک غیر والیبالیهاست؛ یا با بیرون کردن اسپانسرهای قبلی تلاش کرد نبض اقتصادی فدراسیونی را در دست بگیرد. فدراسیونی که پیش از این طبق اصول و روندهایی پایهریزی شده بود که او تلاش کرد این روندها را از بین ببرد. طوری که فقط در یک سال سه بار رئیس کمیته داوران فدراسیون والیبال را عوض کرده است.
تقوی بهجای اولویتبندی مشکلات واقعی، با تکیه بر تیم چند ۱۰ نفره روابط عمومی فدراسیون در تلاش است چهرهای فعال و مردمی از خود به نمایش بگذارد، اما فارغ از اینکه چنین موضوعی دردی از والیبال دوا نمیکند و عملکرد واقعی او، حکایت از چیزی جز موفقیت دارد.
عقبتر از یزدانیخرم
تمرین تیم ملی بدون کادر فنی اصلی حداقل در ماههای ابتدایی حضور پیاتزا پر هزینه و دردناک خواهد بود. حتی اگر در اظهاراتی خندهدار عنوان شود که پیاتزا فیلم ۶-۵ ساعت تمرین تیم ملی را هر روز نگاه میکند.
حضور مربیانی بدون سابقه باشگاهی در تیم ملی خطاست و نشان از سست شدن روندهای اصیل در انتخاب کادر فنی دارد و بدون شک نداشتن اسپانسرهای بزرگ بعد از گذراندن دو سه دههی پر پول در والیبال، مشکلی مرگبار محسوب میشود.
با این احوال وضع قوانینی مثل «ممنوع کردن مذاکره با بازیکنان تیم ملی» آدرس غلط به مخاطبان حرفهای والیبال و مردم ایران است. چراکه یک روز پیش از اعلام این قانون محمدرضا تندروان مربی تیم ملی که پس از ناکامی با مس این فصل سرمربی پیکان است، چند بازیکن ملیپوش را انتخاب کرده و آنها با پیکان قرارداد بستهاند. حضور ایجنتها و مذاکره با بازیکنان تیم ملی در اردوهای خارجی که در سالهای گذشته برنامهریزی شده بود بر کسی پوشیده نیست که این اتفاقات در زمان امیر خوشخبر، سرپرست وقت و حال حاضر تیم ملی رقم خورده است.
آنچه امروز در والیبال میبینیم، ۳۰ سال پیش در فدراسیون مرحوم محمدرضا یزدانیخرم [که به زعم هم قطارانش فدراسیونی موفق در عصر خود بود] هم دیده نمیشد. نشانههای این موضوع که این تصمیمات انگار با اهداف شخصی گرفته میشود و رهآورد ملی ندارد، هر روز نمایانتر میشود و نگرانی در والیبال را افزایش میدهد.