به گزارش سرویس جهان مشرق، نشریهی آمریکایی فارن افرز، ارگان رسمی اندیشکدهی قدرتمند و پرنفوذ «شورای روابط خارجی» ایالات متحده، در مقالهای تفصیلی به قلم «ژونگیوآن ژو»، تقابل فزایندهی اقتصادی میان دو قدرت برتر اقتصادی دنیا را مورد بررسی قرار داده است.
بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران بینالمللی بر این باور هستند که نبرد تجاری با هدف محدودسازی توان اقتصادی جمهوری خلق چین و جلوگیری از تبدیل آن به هژمون اقتصادی دنیا، مهمترین و اصلیترین محور سیاست خارجی دونالد ترامپ است، نبردی که، با توجه به قراین و امارهها، دامنهی آن محدود به حوزه اقتصاد نمی ماند، چرا که قرار است تکلیف «ابرقدرت» هژمون دنیا را در دهههای پیش رو مشخص کند.
از باب اهمیت موضوع، و نکات فنی و تحلیلی بسیار مهمی که نویسنده مطرح کرده، کل این مقاله نسبتا تفصیلی را به حضور مخاطبان مشرق ارایه کردهایم.
چگونه دو اقتصاد بزرگ جهان به سمت جنگ تجاری، که نه آندو واقعا به دنبال آن هستند و نه بقیه دنیا تاب آن را دارند، لغزش کردند؟ پس از مراسم "روز آزادی" دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده در ۲ آوریل، که در آن او تعرفههای سطوح مختلف را بر تمام شرکای تجاری واشنگتن اعلام کرد، ایالات متحده و چین در چندین دور تشدید متقابل، درگیر شدهاند و تعرفههای بین دو کشور به سطوح بسیار بالا رسیده است.
تا ۱۱ آوریل، تعرفههای کالاهای چینی وارداتی به ایالات متحده به ۱۴۵ درصد رسیده بود، در حالی که کالاهی ورودی ایالات متحده به چین به ۱۲۵ درصد رسید. ۷۰۰ میلیارد دلار تجارت دوجانبه سالانه بین آنها می تواند در دو سال آینده تا ۸۰ درصد کاهش یابد، مگر این که دو کشور معافیتهای وسیعی اعمال کنند.
بازارها به جنگ تجاری در حال وقوع، واکنش منفی نشان دادهاند و بسیاری از اقتصاددانان و تحلیلگران تلاش کردهاند تا توضیح دهند که دولت ترامپ در تلاش است چه چیزی را از {این کارزار} به دست بیاورد.
بهترین راه برای درک تعارض فعلی ایالات متحده با چین، آن است که این تعارض را محصول فرضیههای نادرست و اشتباهات هر دو طرف در نظر بگیریم. در گرداگرد ترامپ، بازیگران و جناحهای قدرتمندی، مقاومت اقتصاد چین را اشتباه ارزیابی کردند و به اشتباه فرض گرفتند که رهبر چین، شی جین پینگ، برای رسیدن به توافق عجله خواهد کرد تا از واکنش داخلی در کشورش جلوگیری کند. در نتیجه، چینستیزان در واشنگتن نتوانستند پیش بینی کنند که پکن تا چه میزان به تعرفههای ترامپ واکنش نشان خواهد داد.
در همین حال، در چین، نقص مهارت دیپلماتیک در این کشور، باعث شده که نشان دادن مخالفت از شکل دادن به نتایج پیشی بگیرد. پکن نتوانسته است نگرانیهای مشروع بسیاری از مردم ایالات متحده را برطرف کند و فراتر از آن، افزایش مجدد صادرات ارزانقیمت چین، "شوک چینی" دوم را با فرسایش بیشتر پایههای صنعتی سایر اقتصادها ایجاد می کند و لفاظیهای جنگ طلبانه-مانند اعلامیهای که در ماه مارس توسط سفارت چین در واشنگتن منتشر شد که چین "آماده است تا پایان جنگ" در "جنگ تجاری یا هر نوع دیگری از جنگ" حاضر شود— کار چندانی برای تأثیرگذاری بر افکار بین المللی از پیش می برد و مطلقا نمی تواند تمایل طولانی مدت رهبری چین را برای جلوگیری از درگیریهای خارجی {به افکار عمومی جهانی} منتقل کند.
دولت ترامپ در حال حاضر تلاش می کند تا وضعیت هرج و مرج اقتصادی جهانی را نجات دهد—که طبق بسیاری از نشانهها، {خود}برای ایجاد آن برنامهریزی نکرده است—با چرخش از تلاش برای باز-ساماندهی کامل سیستم اقتصادی جهانی به حملهی هدفمندتر به اقتصاد چین. شی و بقیه رهبران چین هیچ توهمی ندارند که چین می تواند در جنگ تجاری با ایالات متحده پیروز شود. اما آنها مایل به ریسککردن روی این احتمال هستند که ممکن است ترامپ بازنده باشد.
فرمولهای معیوب
این دیدگاه که رهبری چین به شدت به دنبال مذاکره برای یک توافق تجاری بود، برای جلوگیری از آسیب اقتصادی که می تواند جامعه چین را بی ثبات کند و انحصار حزب کمونیست چین را در قدرت مورد تهدید قرار دهد، در میان طرفداران موضع تند علیه چین در ایالات متحده رایج است. این تحلیل تا حدی دقیق است، اما بسیاری را به نتیجهگیریهای غلط سوق داده است.
رشد اقتصادی چین امروز ضعیفتر از هر نقطهای در سه دهه گذشته است. اما همانطور که اسکات بسنت، وزیر خزانهداری، بارها گفته است، در "یک رکود شدید" نیست. رشد اقتصادی چین از نرخ سالانهی دو رقمی دو دهه پیش به نرخهای تک رقمی بالا در دهه ۲۰۱۰، سپس به نرخهای حدود پنج درصد امروز رسیده است(که بسیاری از ناظران آن را اغراقشده، ور قم واقعی را حدود دو درصد می دانند).
اما کاهش رشد چین به طور خودکار به ایالات متحده مزیت نمی دهد. اقتصادهای پیشرفته سال گذشته به طور متوسط ۱.۷ درصد رشد داشتند و اقتصاد ایالات متحده با ۲.۸ درصد در صدر قرار گرفت. با این حال، این موقعیت آمریکا، در حال محو شدن است. شرکت خدمات مالی جی پی مورگان اکنون رشد منفی را برای ایالات متحده در نیمه دوم سال ۲۰۲۵ پیش بینی می کند، در حالی که پیش بینی می کند رشد رسمی چین به ۴.۶ درصد کاهش یابد.
در اوایل ماه مارس، وزیر تجارت، هاوارد لوتنیک، به NBC News گفت: "دونالد ترامپ رشد را به آمریکا می آورد. من هرگز روی رکود اقتصادی شرط نمی بندم. امکان ندارد. "این اغراق، که بیشتر ظاهربینانه است تا مبتنی بر تحقیق، از ارزیابی خوشبینانهی دولت ترامپ از احتمال این که اِعمال تعرفهها، چین را پشت میز مذاکره می آورد، نشات گرفته است. این استراتژی اصطلاحا کمانه کرده است و به شدت احتمال مذاکرات مستقیم را که در آن چین ممکن است مایل به ارائه امتیازات معنیدار باشد، کاهش می دهد. پکن ظرفیت قوی برای تلافی و انعطاف تاکتیکی نسبت به مذاکره را نشان داده است، اما تمایلی به خاکساری ندارد.
به نظر می رسد دولت ترامپ معتقد است که یک توافق تجاری جامع می تواند از طریق گفتگوی مستقیم شخصی بین ترامپ و شی به وجود آید. اما شی در مورد توافق مذاکره نمی کند؛ او یک نوع فاصلهی شاهانه را حفظ می کند، و ترجیح می دهد که توافق را دیگران پیش ببرند و خود را فراتر از کشمکش سیاست روزمره نگه دارد. در مقابل، ترامپ سرمایه سیاسی را از توجه رسانهها جلب می کند؛ هر دستاورد باید به طور واضح و صریح از آن او باشد. او خودش را به عنوان "مذاکره کننده ارشد" معرفی کرده است، که شخصا دستور کار تعرفهها را هدایت می کند.
این عدمتقارن در سبکهای رهبری{میان ترامپ و شی} یک چالش لجستیکی جدی برای دیپلماسی است. تصور اینکه ترامپ به ملاحظات لازم برای خودداری از تبدیل این تقابل به یک رقابت شخصی بین دو رهبر بزرگ پایبند باشد، دشوار است. با این حال، این دقیقا چیزی است که نزد طرف چینی یک ننگ است و احتمالا باعث می شود پکن به طور کامل از آن احتراز کند. پکن فکر می کند که ملاقات بین شی و ترامپ به احتمال زیاد نتایج اساسی را تضمین نمی کند و آن را به عنوان یک امتیاز به واشنگتن با سود کم و ریسک قابل توجه می بیند.
حتی یک نشست با دقت طراحیشده می تواند به تصویر شی و به طور گستردهای، به جایگاه حزب، آسیب برساند. مقامات چینی هنوز به وضوح به یاد می آورند که چگونه ترامپ تقریبا بلافاصله پس از آنچه که آنها به عنوان یک سفر دولتی گرم و پربار به پکن در سال ۲۰۱۷ در نظر گرفته بودند، جنگ تجاری را آغاز کرد. علاوه بر این، پکن نمی خواهد خطر کند به این که شاهد چیزی مانند آن باشد که بعد از دیدار ماه فوریه زلنسکی از کاخ سفید رخ داد.
بازی طولانی شی
حرفهی سیاسی شی با دو خط اصلی متمایز شده است: مقاومت در برابر اجبار خارجی و تسلط بر جنگ قدرت داخلی. غرایز او در طول انقلاب فرهنگی، در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰، زمانی که خانوادهاش مغضوب حزب کمونیست شد و او را به کار اجباری در روستای شانشی فرستادند، شکل گرفت.
کُنه پیام سیاسی شی- که با مفهوم «چی-کو» یا «محنتکشی» مشخص می شود- این است که از شهروندان چینی، به ویژه جوانان، می خواهد که برای خدمت به رسالت جوانسازی ملی، سختی را تحمل کنند. فراخوان او حول ماموریت تاریخی حزب کمونیست چین برای غلبه بر "صد سال تحقیر" چین فقط یک شوقافکنی لفاظانه نیست. این شاکلهی مشروعیت اوست.
سیاستهای تجاری تقابلجویانهی ترامپ، اگرچه برای تضعیف قدرت پکن طراحی شده است، اما به طور متناقضی روایت شی را تقویت کرده است. تهدید خارجی پوشش لازم را برای تغییر جهت اقتصادی مداوم حزب کمونیست چین فراهم و تلاش دولت برای اعتماد به نفس بیشتر را توجیه می کند. همچنین به شی اجازه می دهد تا سرزنشها بابت اشتباهات سیاسی گذشته را {از خود} منحرف کند به ویژه موضع اغلب تنبیهی دولت او نسبت به شرکتهای خصوصی. این تغییر رویکرد، در بازگرداندن نمادین محبوبیت به سمت کارآفرینان میلیاردر آشکار است، یعنی سرمایهدارانی که قبلا با دولت به مشکل خورده بودند، مانند تاجر معروف چینی، جک ما، که پس از انتقاد از سیستم نظارتی مالی چین در سال ۲۰۲۰، تا حد زیادی از دید عموم ناپدید شد، اما در ماه های اخیر از نظر سیاسی بازسازی شده است.
حزب کمونیست چین انحصار قدرت را در سیستم سیاسی چین دارد و شی تقریبا انحصار خود را در داخل حزب حفظ می کند. این تمرکز قدرت به رهبر چین اجازه می دهد تا تصمیمات سیاسی گستردهای را بدون چالش بگیرد و به همان سرعت مسیر را معکوس کند. و در نتیجهی کنترل حزب بر اطلاعات، به ویژه در مورد امور خارجی، هر گونه تقابل با دولت ترامپ می تواند در داخل کشور به عنوان مقاومت شی در برابر زورگویی خارجی تصویرسازی شود.
واکنش چین به تعرفههای آمریکا کمتر به خاطر حفظ ظاهر در چشم جهانیان است، بلکه بیشتر به اجرای یک استراتژی طولانیمدت مربوط می شود. بر خلاف متحدان آمریکا که بسیاری از آنها با تاکتیک های ترامپ غافلگیر شدهاند، پکن سالها را صرف آمادهسازی برای مقابله کرده است. از سال ۲۰۱۸، چین با جنگ تجاری در سطوحی پایینتر روبرو بوده است، تجربه مدیریت رقابت عمیق ایالات متحده و چین را کسب کرده و یاد گرفته است که چگونه محدودیت های اقتصادی واشنگتن را دور بزند.
در واکنش، پکن مقامات محلی و شرکتهای دولتی را به تقویت انعطافپذیری زنجیره تامین و پرورش بازارهای خارج از کشور سوق داده است. برای کاهش ضربه به کسب و کارهای کوچک و جلوگیری از بیکاری، با وجود عدماطمینانهای موجود، اقدامات مالی و پولی هدفمند را برای حمایت از آنها اعلام کرده است. در آخرین کنگره ملی خلق در ماه مارس، رهبران چین بر افزایش تقاضای داخلی به عنوان کلید رشد آینده، با سیاستهای جدید برای تقویت هزینههای مصرف کننده و بهبود محیط کسب و کار داخلی تاکید کردند. آنها همچنین استفاده بین المللی از سیستمهای پرداخت مبتنی بر رنمینبی{پول ملی چین} را برای کاهش قرار گرفتن چین در معرض تحریمهای مالی اجباری ایالات متحده ترویج کردهاند.
همزمان، چین مجموعهای از قوانین جدید را وضع کرده است–به عنوان مثال، قانون ضد تحریمهای خارجی، قانون کنترل صادرات و مقررات ضد جاسوسی-که پایه های قانونی برای اقدامات تلافیجویانه ایجاد می کند و کسب و کارهای بینالمللی را در یک الزام غیرممکن قرار می دهد. شرکتها می توانند تحریمهای ایالات متحده را رعایت کنند و خطر نقض قوانین چین را قبول کنند، یا برعکس.
در جبههی دیپلماتیک، چین تلاش کرده تا با تعمیق روابط منطقهای، حمایتگرایی{protectionism} غربی را خنثی کند. این کشور مذاکراتی را در مورد توافق تجارت آزاد با کشورهای عربی شورای همکاری خلیج فارس تسریع کرده است. در مورد اتحادیه اروپا، وزیر خارجه چین، وانگ یی، دیدار ماه مارس با همتای فرانسوی ژان نول باروت را "سازنده" توصیف کرد و چین و فرانسه امسال سه گفتگوی سطح بالا را برنامهریزی می کنند. در روزهای قبل از اعلام تعرفه دولت ترامپ، وزرای چین، ژاپن و کره جنوبی پس از یک وقفه پنج ساله، به گفتگوی اقتصادی و تجاری خود بازگشتند و توافق کردند که یک توافقنامه جامعتر تجارت آزاد بین سه کشور را بررسی کنند، در اصلاحات سازمان تجارت جهانی همکاری کنند و از اعضای جدید در توافقنامه تجارت آزاد منطقه ای خود، مشارکت جامع اقتصادی منطقهای، استقبال کنند. در اوایل این ماه، شی برای دومین بار در کمتر از دو سال به جنوب شرقی آسیا سفر کرد تا روابط خود را با ویتنام و دیگر همسایگان کلیدی که به مراکز حمل و نقل کالاهای چینی تبدیل شدهاند، تقویت کند.
شکی نیست که تعرفههای بالا دسترسی صادرکنندگان چینی به بازار ایالات متحده را از بین می برد. اما از نقطه نظر شی، اقتصاد چین بهتر از همیشه در موقعیتی است که درد را تحمل کند. در مقایسه با شوک های قرنطینه کووید-۱۹، شکاف تجاری با ایالات متحده یک اختلال قابلتحمل خواهد بود. این قرنطینهها نشان داد که حزب کمونیست چین تا چه حد می تواند بدون بیثبات کردن کنترل اجتماعی، مشکلات را بر مردم خود تحمیل کند— امری که نگرانی اصلی آن است{ناآرامی اجتماعی}. مهمتر از همه، نوک پیکان هدف اقدام شی برای جوانسازی ملی، تولید ناخالص داخلی نیست؛ بلکه توسعه علمی و تکنولوژیکی است. برنامه سیاست "اول آمریکا"ی ترامپ تنها استدلال شی را برای نوآوری داخلی و اعتماد به نفس بیشتر تقویت می کند. برخلاف دولت اول ترامپ، چین در صورت لزوم آماده جداشدن از ایالات متحده است.
شرطبستن بدون اطمینان
جدای از نگرانیهای کوتاهمدت در باب تورم، بزرگترین متغیر در تغییر شکل زنجیره های تامین جهانی امروز این است که آیا ایالات متحده هنوز هم می تواند به عنوان یک شریک اقتصادی پایدار و بلند مدت حساب شود. این تردید ایجادشده در میان شرکای سنتی ایالات متحده چیزی نیست که توجه پکن را جلب نکرده باشد، جایی که مقامات حزب کمونیست به سرعت از انحراف توجه بینالمللی از متمرکزسازی قدرت توسط شی و خروج او از چشم انداز دنگ شیائوپینگ برای "اصلاح و گشودگی" استفاده کردهاند. در اوایل آوریل، روزنامه رسمی حزب کمونیست چین، روزنامهی مردم، سرمایه گذاران خارجی را دعوت کرد تا "از اطمینان در چین برای محافظت در برابر عدماطمینان در آمریکا استفاده کنند ..."
با این حال، عدم اطمینان در مورد ثبات ایالات متحده، به طور خودکار چین را به یک جایگزین معتبرتر تبدیل نمی کند. پکن هنوز مشکلات ساختاری اقتصادی خودش را حل نکرده است. هیچ تضمینی وجود ندارد که استراتژی خودکفایی و نوآوری دولتی آن به اندازه کافی سریع نتیجه دهد تا از رکود چین در تلهی متوسطِ درآمد جلوگیری کند. با افزایش موانع سر راه رشد داخلی و خارجی، پکن با محدودیت بودجهای شدید ناشی از کمبود سرمایه مواجه است: پول بیشتر برای فناوری به معنای پول کمتر برای خانوارها است.
اما کسانی که در دهه ۱۹۷۰ و بعد از آن متولد شدند، آیندهای نه با مبارزه بیشتر، بلکه با رفاه پایدار را تصور می کردند. و نسل های جوان دلیل موجهی برای نگرانی دارند. آنها در چین با افزایش ثروت و فرصتهای اقتصادی به سن بلوغ رسیدند و کووید-۱۹ اولین بحران بزرگ ملی بود که بسیاری از آنها تجربه کردند. اکنون، با توجه به این که تنشهای ایالات متحده و چین دسترسی به آموزش جهانی و پیشرفت حرفهای را به خطر می اندازد، احساس امنیت اقتصادی آنها در حال محوشدن است.
هم در چین و هم ایالات متحده، سیاستگذاری تحت سلطه نخبگان سیاسی پیر است. و در هر دو کشور، نسلهای جوان به طور فزایندهای آگاه هستند که کسانی که در قدرت هستند، آینده ایشان را گرو گرفتهاند. برای چین، در دراز مدت، فریاد "محنت کشی" ممکن است دیگر برای جامعهای که با انتظار شیرینی بزرگ شده است، الهام بخش نباشد.
جام زهر ترامپ
رویکرد "اول آمریکا"ی ترامپ به چین نیازی به ترجمه به فشار حداکثر ندارد. تاکتیکهای قدرتنمایانه {از سوی واشنگتن} تنها شک طولانی مدت پکن را تقویت می کند که واشنگتن به دنبال مهار چین و در نهایت سرنگونی حزب کمونیست است. بازیِ استراتژیکِ بهتر این است که پکن را به جای یک اولتیماتوم، با یک دوراهی مواجه کنیم.
این دوراهی با پذیرش یک واقعیت ساختاری شروع می شود: ایالات متحده همیشه با چین کسری تراز تجاری خواهد داشت، زیرا آمریکایی ها هیچ تمایل به بازیابی شغلهای ارزان و کمکیفیت را از کارخانههای چینی ندارند. چالش ترامپ این است که چگونه این کسری را به یک شیوهی سیاسی پایدار سامان دهد تا موازنه را در صنایعی که آینده را شکل می دهند، مانند هوش مصنوعی، محاسبات کوانتومی و انرژی پاک، به نفع ایالات متحده حفظ کند و اطمینان حاصل نماید که چین همچنان مازاد خود را به صورت داراییهای دلار-پایه بازیافت می کند.
برای انجام این کار، ایالات متحده باید به صادرات تعداد زیادی از مواد خام و ورودیهای صنعتی ادامه دهد، مازاد تجاری به وجود آورد تا موقعیت خود را به عنوان یک تامینکننده بالادستی در زنجیره های تولید جهانی و یک شریک حیاتی در اکوسیستم صنعتی چین تقویت کند. در عین حال، واشنگتن باید کسری قابلتوجهی را در تولید در مقیاس کوچک و ارزانقیمت بپذیرد.
اگرچه تقاضای داخلی برای این کالاها همچنان قوی است، اما بازگرداندن این بخش از صنایع به ایالات متحده هم از نظر سیاسی پوچ و هم از نظر اقتصادی غیر جذاب است. از سوی دیگر، دولت ترامپ باید هدف خود را حفظ تولید استراتژیک و پیشرفته؛ در بخشهایی مانند نیمهرساناها و رباتیک صنعتی، نزدیک به تعادل، قرار دهد، و این هدف را طریق وضع تعرفههای متقابل معقول دنبال کند. با این تعرفهها، واشنگتن همچنین می تواند بدوا با اِعمال تعرفههایی کمی بالاتر در آن بخشهای پیشرفته، و سپس کاستن از نرخ تعرفه از طریق تشویق چین به خرید مواد خام و ورودیهای صنعتی از آمریکا، انگیزههایی را برای پکن جهت کاهش شکاف تجاری خالص بین خود و ایالات متحده ایجاد کند.
چنین چارچوبی به هر دو کشور دستاویزی برای دعوی پیروزی می دهد: ترامپ می تواند بگوید که از صنایع اساسی آمریکا دفاع کرده است، در حالی که شی می تواند استدلال کند که او پایگاه تولید چین را حفظ کرده و حتی کاهش معقول تعرفهها را تضمین کرده است. مهمتر از همه، قرار گرفتن بارِ تعدیل بر عهدهی چین، به چین انعطاف پذیری می دهد تا اقتصاد خود را بر اساس شرایط خود متوازن کند، در حالی که هنوز با منافع ایالات متحده هماهنگ است.
ایجاد اطمینان از این که پکن مازاد تجاری خود را به صورت داراییهای دلاری بازیافت می کند و در معرض سیستم دلاری قرار می گیرد یکی دیگر از نقاط خاموش اما قدرتمند اهرم فشار آمریکا یک فرصت عملی است که پکن روند رو به افزایش متنوعسازی سبد اوراق قرضه خود- به ضرر اوراق خزانهداری آمریکا معکوس سازد. از سال ۲۰۱۶، چین سهام خزانهداری خود را تقریبا ۴۰ درصد کاهش داده است و بخشی از ذخایر خود را به طلا منتقل کرده است.
حتی اگر پکن تنها بخشی از خریدهای اخیر طلای خود را دوباره به سمت اوراق خزانهداری ایالات متحده هدایت کند، می تواند حدود ۴۳ میلیارد دلار سرمایهگذاری جدید در ایالات متحده ایجاد کند، که در راستای خواستههای دولت ترامپ برای پایین نگه داشتن نرخ بهره و تثبیت بازار اوراق قرضه است و جزیی مهم از برنامه آن برای بازپرداخت بدهی ملی ۳۶ تریلیون دلاری ایالات متحده. چنین اقدامی همچنین نشان دهنده تعهد مستمر پکن به سیستم دلار و کاهش گمانهزنیها در مورد یک ارز در حال ظهور بریکس یا کاهش فشار گستردهتر به سمت دلار-زدایی است.
با این حال، بدون یک رژیم تعرفهی هماهنگ در میان متحدان و شرکای ایالات متحده، هیچ استراتژیای محکم نخواهد بود. صادرکنندگان چینی منتظر به نتیجه رسیدن مذاکرات واشنگتن، آن هم با توجه به سرعت کند مذاکرات قبلی، نخواهند ماند.
برای مثال دو سال طول کشید تا فاز اول قرارداد تجاری میان پکن و واشنگتن در ژانویه ۲۰۲۰ به سرانجام برسد، در حالی که متوسط طول عمر یک شرکت کوچک و متوسط چینی-که جمعا موتور محرکهی صادرات این کشور را شکل می دهند—تنها ۳.۷ سال است.
حتی تعرفههای پایدار هم مانع گسترش تجاری جهانی چین نمی شود. ظرفیت بیش از حدّ داخلی و رقابت داخلی وحشیانه میان شرکتهای چینی، این شرکتها را به دنبال حاشیه سود به خارج از کشور سوق داده است. این سوقیابی، با حمایتهای دولتی از طریق مشوّقهای مالی، ساده سازی نظارتی، تخفیف های مالیاتی و دسترسی آسانتر به بازارها و زنجیرههای تامین خارج از کشور، تقویت شده است.
دامنهی توافق بین واشنگتن و پکن و امتیازاتی که ترامپ می تواند از شی به دست بیاورد—احتمالا در ماه گذشته باریکتر شده است. اگر ترامپ می خواهد حصول یک توافق را تضمین کند، ممکن است مجبور باشد به مردم چین در "محنتکشی" بپیوندد و اعطای برخی از امتیازات سخت را بپذیرد. اما با یک استراتژی دیپلماتیکِ باز تنظیمشده، او هنوز هم می تواند مدعی برخی از پیروزیهای کوچک باشد—و از خسارات بالقوه عظیم که اکنون با ایالات متحده مواجه است، جلوگیری کند.