به گزارش خبرنگار فرهنگی تابناک، کتاب «خیلی محرمانه؛ خاطرات حسن تابانمنش از کودکی تا پایان ماموریت در مصر» نوشته فاطمه ملکی دی ماه ۱۴۰۳ توسط نشر ۲۷ بعثت منتشر و راهی بازار نشر شد و دربرگیرنده خاطرات یکی از مسئولان امنیتی وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران است که بیش از ۳۰ سال با گروهک منافقین، نیروهای حزب توده و معاندین جمهوری اسلامی ایران مبارزه کرده و در سالهای دفاع مقدس و پس از جنگ ماموریتهای امنیتی و اطلاعاتی را در خارج از کشور انجام داده است.
چندی پیش مرور و بررسی اینکتاب را آغاز کردیم که قسمت اول تا سوم آن در پیوندهای زیر قابل دسترسی و مطالعه هستند:
«خاطرات ضربهزدن به توده در شیراز و شنود از کانال کولر»
«دنبال اینپرونده را نگیر وگرنه اخراج میشوی!/ضربه سپاه به حزب بعث عراق در لبنان»
«رئیسجمهوری که ۲۰ روز بعد از انتصاب ترور شد/چرا ایران در کنفرانس مادرید سکوت کرد؟»
* مسافرکشی و تحصیل در مقطع کارشناسی زبان فرانسه
حسن جواهری، سال ۱۳۶۸ در دانشگاه قبول شد و رشته زبان فرانسه را برای تحصیل انتخاب کرد. اون در آنبرهه حقوق کمی میگرفت و به گفته خودش نمیتوانست خرج ماهیانه را با حقوق سپاه تامین کند؛ تا جایی که گاهی توان خرید یکشانه تخممرغ را هم نداشت. به همیندلیل ناچار به مسافرکشی از مسیر خانه تا دانشگاه شد. بعدازظهرها پس از پایان کلاس هم در مسیر برگشت مسافرکشی میکرد. همانزمان معاونت نیروی انتظامی اصفهان به او پیشنهاد شد که علیرغم امکان تحصیل در حین خدمت و دریافت درجه و سمت بالاتر، اینپیشنهاد را نپذیرفت و تحصیل در رشته زبان فرانسه را ادامه داد.
چهارسال از زندگی حسن تابانمنش به تحصیل و زندگی در اصفهان گذشت که در پایان اینبازه زمانی، اخبار ناآرامیهای بوسنی و جنگ داخلی یوگسلاوی را شنید. با گرفتن مدرک کارشناسی زبان فرانسه، از دانشگاه راهی سپاه شد و خود را به «آقای وحیدی» رساند. جواهری با حضور دوباره در سپاه، متوجه شد ستاد همت راهاندازی شده و «آقای وحیدی» پشتیبانی مستشاری اینستاد را به او پیشنهاد کرد. تابانمنش هم با پذیرش اینپیشنهاد، پژوهشهای خود درباره چرایی جنگ بوسنی را آغاز کرد.
با شروع کار در زمینه بوسنی، تابانمنش اولین تیم رسانهای را به اینمنطقه فرستاد تا گزارشهای جنگ را بهصورت مستقیم ارسال کنند. خود نیز با گروه همراه شد و پس از مدتی به تهران برگشت. رمضان سال ۱۳۷۵ بود که تابانمنش به بوسنی رفت و پس از ۱۵ روز حضور در اینمنطقه، به کرواسی رفته و ۵ روز را نیز در اسلونی به سر برد تا با اوضاع اجتماعی و اقتصادی مردم بالکان آشنا شود. تحقیقات فرهنگی نیز از اولویتهای او در اینسفر بودند و پس از تهیه گزارش به تهران بازگشت.
* فشار آمریکا باعث شد بوسنی خروج سپاه را کلید بزند
یکی از نکاتی که حسن جواهری یا تابانمنش بهطور سربسته و تلمیحی در کتاب خاطراتش به آنها اشاره میکند، کمکاری تبلیغاتی ایران درباره فعالیتهای پررنگش در جنگ بوسنی است. جواهری میگوید شرایط بوسنی طوری شد که مردم اینکشور پس از جنگ، آمریکا را ناجی خود میدانستند در صورتی که میدانستند ایران کارهای زیادی کرد و کمکهای زیادی به مردم بوسنی رساند. راوی کتاب «خیلی محرمانه» میگوید اگر نبودیم، بوسنی خیلی زودتر، سارایوو و شهرهای دیگرش را از دست میداد. تا چندماه پس از صلح دیتون هم اوضاع تا حدودی عادی بود اما شرایط طوری شد که علی عزت بگوویچ، بهخاطر فشارهای آمریکا ناچار شد از ایرانیها بخواهد بوسنی را ترک کنند.
به اینترتیب با وجود همه کمکهایی که ایران در جنگ بوسنی انجام داد، دولت اینکشور اعلام کرد هفت تا هشتتن از فرماندهان سپاه باید بوسنی را ترک کنند. بهتبع فرماندهها، باقی نیروهای ایرانی هم باید از بوسنی بیرون میرفتند. چون بهگفته جواهری در همه شهرها و استانهای اینکشور نیرو و سلاح داشتیم. در ادامه سیر حوادث، علیاکبر ولایتی وزیر وقت امور خارجه، گزارشی از جو سیاسی بوسنی به رهبر انقلاب تقدیم و درخواست کرد ستاد همت از سپاه به وزارت خارجه منتقل شود. رهبر انقلاب نیز با اینخواسته موافقت کرده و در نتیجه ستاد همت از سپاه به وزارت خارجه واگذار و به مرور زمان منتفی شد.
* حاجعماد همهچیز را سامان داده بود/سفر حاجقاسم به لبنان
حسن جواهری سال ۱۳۷۷ دوباره به لبنان رفت. او در اینسفر چارت سازمانی حزبالله را بسیار منظم و اصولی دید و متوجه شد عماد مغنیه، همه تشکیلات را در قالب ساختاری اطلاعاتی نظم و ترتیب داده است. به همیندلیل حزبالله عملا از سپاه پاسداران جدا شده و مستقل عمل میکرد.
در همانمقطع حاجقاسم سلیمانی به فرماندهی سپاه قدس منصوب شد و سفری را به لبنان تدارک دید. او همانسال ۷۷ و پس از انتصاب به اینسمت، وارد لبنان شد و جواهری در سفر سردار سلیمانی، گزارشی از اوضاع به او ارائه کرد که مورد پذیرش قرار گرفت. شهیدسلیمانی پس از دریافت گزارش از تشکیلاتی که شهید عماد مغنیه سازمان داده بود، بازدید کرد. پس از بازگشت سردار سلیمانی از لبنان، ماجراهای حضور طالبان در افغانستان پیش آمد و فرمانده سپاه قدس ناچار شد روی مسائل ایران و افغانستان متمرکز شود.
اتفاق بعدی در زندگی حسن جواهری این بود که بهعنوان رابط بین سپاه قدس و بخش اطلاعات حزبالله انتخاب شد. اما چون مسئول بالادستیاش فقط توانایی برقراری ارتباط با کسانی را داشت که به فارسی صحبت میکردند، ارتباط با نیروهای حزبالله کاهش پیدا کرد و فعالیتهای جواهری به کارهای پیشتیبانی خلاصه شد. در نتیجه انگیزه خود را برای ماندن در لبنان از دست داد و به ایران بازگشت.
* ایفای نقش در مقام مترجم حاجقاسم
جواهری میگوید در ادامه حضورش در نیروی قدس سپاه به اینجمعبندی رسیده بود که ایننیرو باید کوچکتر و خبرهتر شود. یعنی تعداد نیروها کاسته شود اما افراد خبره و کارکشته به کار گرفته شوند. او میگوید حاجقاسم سلیمانی نیز چنیننظری داشت و در پی انجام چنینتدبیری بود اما خیلیها موافقش نبوده و برای اینمساله مانعتراشی کردند.
حاجقاسم سلیمانی اسفندماه ۱۳۷۷ سفری پانزدهروزه به کردستان عراق داشت و در منطقه طالبانی حضور پیدا و با جلال طالبانی دیدار کرد. حسن جواهری در اینسفر بهعنوان مترجم حاجقاسم سلیمانی ایفای نقش کرد. او سپس در اسفندماه ۷۷ کنکور داد و در مقطع کارشناسی ارشد رشته علوم سیاسی دانشگاه آزاد پذیرفته شد.
* ورود اطلاعات سپاه به غائله کوی دانشگاه و دستگیری مسعود بهنود و ابراهیم نبوی
بازگشت دوباره جواهری به ایران، با اتفاقات کوی دانشگاه در سال ۱۳۷۸ همزمان بود که بهتعبیر او، بین نیروهای امنیتی یکدوگانگی شکل گرفت. بههمیندلیل نمیشد تصمیم گرفت چگونه با معترضان برخورد شود. جواهری میگوید اعتراض دانشجویان طوری نبود که بخواهند روبهروی نظام بایستند اما عدهای هم بودند که از شرایط سوءاستفاده کردند. جواهری در صفحه ۲۶۵ کتاب «خیلی محرمانه» میگوید: «چندنفر از مسئولان، آتش این درگیری را شعلهورتر کردند. آنها جلساتی با دانشجویان میگذاشتند و به بهانه حمایت از دانشجویان بیانیه میدادند؛ اما از اینطرف دستور برخورد میدادند.»
با پیچیدهتر شدن اوضاع، قوه قضاییه، اطلاعات سپاه را وارد ماجرا کرد. جواهری میگوید با حکم قوه قضاییه، اطلاعات سپاه جان تازهای گرفت و «آقای وحیدی» مسئول کار شد که جواهری را نیز بهعنوان مسئول اطلاعات در نظر گرفت. به اینترتیب نیروهایی چون حسن جواهری از سپاه قدس بیرون آمدند تا به اطلاعات سپاه در مواجهه با غائله کوی دانشگاه کمک کنند. جواهری با نگاهی انتقادی به حوادث سال ۷۸ و کوی دانشگاه نگاه میکند و در کتاب خاطراتش از آنبرهه نوشته است:
«هنوز تفکر امنیتی این بود که هرکسی مخالفت میکند، با کل نظام مخالف است و جنس او از جنس منافقین است؛ اما من فکر میکردم اینجریان خاص با براندازها فرق میکنند و معترضان از منافقین و جریانات وابسته نیستند. با اینحال نوع برخوردهایی که شد، سطح اعتراضات را افزایش داد؛ چون ما هرچه بیشتر پیش رفتیم، مواضعشان تندتر شد و این به نفع جریانات برانداز بود تا کشور را به هم بریزند. کشور که ملتهب شد، منافقین و گروهک فرقان و جریانات چپ مسلحانه وارد میدان شدند. آنها با ترور و انفجار و وابستگی به جریانات خارجی توانستند اوضاع را وخیمتر کنند.» (صفحه ۲۶۶)
پس از دستگیریهایی که از پی آمدند، جواهری برای بازجویی از معترضان و دستگیرشدگان به زندان اوین فرستاده شد. روایت او از مواجهه با متهمان، دیدن مسعود بهنود و سیدابراهیم نبوی و جمع زیادی از معترضان در زندان اوین است. راوی «خیلی محرمانه» در خاطراتش به بازجوییهای منطقی و معمولی از اینافراد اشاره کرده است.
* حاجقاسم متعلق به هیچجریانی نبود؛ نه اصولگرا نه اصلاحطلب!
پس از ماجرای کوی دانشگاه، جواهری بنا داشت به نیروی قدس برگردد. «آقای وحیدی» از اطلاعات سپاه رفته و حسین طائب و مرتضی رضایی جایش را گرفته بودند. در نتیجه او تصمیم گرفت به نیروی قدس بازگردد. طائب نامهای به سردار سلیمانی نوشت و درخواست کرد جواهری را بهعنوان نیروی اطلاعات به واحد او بسپارند و ایننیرو به سپاه قدس برنگردد. اما جواهری که تمایلی به ماندن نداشت اعلام کرد میخواهد نیروی سپاه قدس باقی بماند. او روایت میکند که بهعلت اینمخالفت، تصور اشتباهی در ذهن طائب شکل گرفت و فکر کرد حاجقاسم سلیمانی مانع اینکار است. او در جایی گفته بود حاجقاسم گرایش بیشتری به سمت اصلاحطلبان دارد. جواهری درباره اینقضاوت در کتاب خاطراتش چنینروایتی دارد:
«اما نمیتوانستم اینطور قضاوتی را درست بدانم؛ چون حاجقاسم اهل هیچجریانی نبود. او نه طرفدار اصلاحطلبان بود و نه اصولگرایان. بعد از حل و فصل ماجرای کوی دانشگاه، دوباره به نیروی قدس برگشتم.» (صفحه ۲۶۸)
* کار اطلاعاتی در بالکان با پوشش دانشجویی و کارمندی
حسن تابانمنش سال ۱۳۷۸ درخواست جابهجایی کرد که ایندرخواست با موافقت حاجقاسم سلیمانی روبرو شد. به اینترتیب راه ورود تابانمنش به بخش بالکان نیروی قدس باز شد. در ادامه از او خواستند بخش اطلاعات بالکان سپاه قدس را راهاندازی کند. در نتیجه بهعنوان دانشجوی زبان صربی با پاسپورت معمولی وارد کرواسی شد و از اینزاگرب، ویزای صربستان را گرفته و وارد اینکشور شد. خبرگزاری ایرنا در آنمقطع در صربستان دفتر داشت و جواهری توانست بهعنوان ویراستار اخبار در دفتر ایرنا استخدام شود. او در اینمقطع، گزارشهای ترجمهشده را ویراستاری کرده و به تهران ارسال میکرد.
پس از سهماه فعالیت در دفتر ایرنا، جواهری به ایران بازگشت و سال ۱۳۸۰ قرار شد بهعنوان ناظر اجرایی کاروانهای حج به که برود. اینماموریت او هم پس از ۲ ماه به پایان رسید و او به ایران بازگشت.
قدم بعدی حسن تابانمنش این بود که بهعنوان کارمند سفارت وارد کرواسی شود. او میگوید در آنمقطع اوضاع طوری شده بود که فرانسه تمایل پیدا کرد علیه آمریکا و انگلیس با ایران همکاری کند. در نتیجه او، با مسئول امنیتی فرانسویها در زاگرب دیدار و گفتگو کرد.
جواهری زمان اقامت در زاگرب، سمت رسمی نداشت. پس از مدتی فعالیت هم به او ابلاغ شد به ایران بازگردد. به اینترتیب او سال ۱۳۸۴ به ایران بازگشت و قرار شد فعالیتهایی را که در اروپا شروع کرده بود، ادامه دهد. در نتیجه چندمرتبه، جمع زیادی از حزب مسلمانان فرانسه و گروه شیعیان ایتالیا را به تهران آورد و کمک کرد در انتخابات شهرداریهایشان شرکت کنند. در همانمقطع رژیم صهیونیستی روی ایرانیهایی که در فرانسه تحصیل میکردند، نظارت زیادی داشت و روژه گارودی را هم که هولوکاست را یکافسانه و دروغ خوانده بود، به دلیل توهین به یهودیان زندانی کرد.
* بنیصدر میخواست به ایران برگردد
سال ۱۳۸۹ اینمساله به گوش حسن جواهری رسید که ابوالحسن بنیصدر رئیس جمهور مخلوع میخواهد به ایران برگردد و هیچفعالیت سیاسی نداشته باشد. به گفته راوی «خیلی محرمانه» اینمساله مطرح شد اما به نتیجهای نرسید.
صادق وفایی
ادامه دارد ...