تقلید ترکیبی «هومن سیدی» از روستایی، مهدویان و فرهادی/ چرا سریال وحشی شکست خواهد خورد؟

مشرق نیوز شنبه 13 اردیبهشت 1404 - 11:25
آنچیزی که «وحشی» را بر سر زبان‌ها انداخته، اشتباهات مضمونی سریال است که در میان بلاگرها و فعالان در پلت‌فرم یوتیوب با عنوان «سوتی» از آن یاد می‌شود.

سرویس فرهنگ و هنر مشرق - سریال‌ «وحشی» هومن سیدی سومین هفته پخش خود را پشت سر گذاشت اما به دلیل تنوع فوق‌العاده محتواهای مختلف در شبکه نمایش خانگی آنچنان مورد توجه قرار نگرفت، تا جایی مدیران پلت‌فرم فیلم‌نت که از قطب‌های قدرتمند در حوزه پخش و توزیع آثار سینمایی هستند، این مجموعه را به صورت هفتگی در سینماها پخش می‌کنند تا در میان رقبای غول‌پیکرشان در سایر پلت‌فرم‌ها برای خودشان مخاطبی پیدا کنند.

تقلید ترکیبی «هومن سیدی» از روستایی، مهدویان و فرهادی/ چرا سریال وحشی شکست خواهد خورد؟

چرا سریال «وحشی» متکی بر جایگاه اغراق شده «هومن سیدی» در سینمای ایران و بهره‌بری از اعتبار و محبوبیت «جواد عزتی» اقبالی دریافت نکرد و به رقیبی برای سه سریال مورد توجه و پربیینده نمایش خانگی تبدیل نشد!؟

بررسی این موضوع از زوایای متنی و فرامتنی می‌تواند دلایل این مجموعه تازه وارد به شبکه نمایش خانگی را آشکارتر کند.

تقلید ترکیبی «هومن سیدی» از روستایی، مهدویان و فرهادی/ چرا سریال وحشی شکست خواهد خورد؟


در تیتراژ سریال وحشی اشاره می‌شود، این اثر بر اساس رویدادهای واقعی ساخته شده است.

قبل از انتشار سریال شایعاتی مطرح بود که وحشی بر اساس زندگی «علی‌اشرف پروانه»، ساخته خواهد شد.

تقلید ترکیبی «هومن سیدی» از روستایی، مهدویان و فرهادی/ چرا سریال وحشی شکست خواهد خورد؟

وحشی بر اساس زندگی چه کسی ساخته شد؟

«علی اشرف» پس از وقوع یک قتل غیرعمد در تصادف جاده‌ای با دو دانش آموز، ناچار به پرداخت دیه‌ای سنگین شد که زندگی اقتصادی‌اش را تحت تأثیر قرار داد. وی اواسط دهه ۷۰ به تهران رفت و همراه چند نفر دیگر به سرقت روی آورد. در سال ۱۳۸۱ پس از چندین سرقت، توسط پلیس دستگیر شد و پس از بازجویی‌های گسترده، به اتهام «سرقت مسلحانه» به اعدام محکوم شد. این حکم بعدها به ۳۰ سال زندان کاهش یافت.

یکی از عجیب‌ترین بخش‌های زندگی او، نقشه فرار بی‌سابقه او از زندان رجایی‌شهر کرج است. او به همراه دو زندانی دیگر به نام‌های اردشیر و صدیق، طی سه سال با قاشق و ابزارهای ابتدایی تونلی عمیق در دل زمین حفر کردند. در این مدت رژیم غذایی سختی گرفتند تا بتوانند از تونل باریک عبور کنند.

با اینکه در تیتراژ سریال آمده هر گونه تشابه اسمی اتفاقی است اما نام شخصیت اصلی سریال، با ایفای نقش جوادعزتی، داود اشرف است که عنوان نام خانوادگی کاراکتر اصلی سریال، با شخصیت روایت واقعی مشابهت دارد. خرداد ۱۳۸۴، آن‌ها با لباس‌های یکسره پلاستیکی که خودشان دوخته بودند، از طریق کانال فاضلاب از زندان خارج شدند. پس از خروج، لباس‌ها را کنار گذاشته و با پوشش عادی از یکدیگر جدا شدند و گریختند.

بعد از فرار، بار دیگر به سرقت مسلحانه روی آورد و با هویت جعلی به‌عنوان آسفالت‌کار مشغول به کار شد. اما پس از درگیری با یک مهاجر افغان که او را در زندان دیده بود، شناسایی شد و لو رفت.

در سال ۱۳۹۸ و پس از زلزله کرمانشاه، علی اشرف از مسئولان زندان درخواست مرخصی کرد اما مسئولان قضایی و زندان با درخواست او مخالفت کردند. با تعطیل شدن زندان رجایی شهر در سال ۱۴۰۲، احتمال می رود او به یکی از زندان‌های اطراف تهران منتقل شده و همچنان در حال گذراندن حبس طولانی مدت خود باشد.

با اینکه در تیتراژ سریال آمده هر گونه تشابه اسمی اتفاقی است اما نام شخصیت اصلی سریال، با ایفای نقش جوادعزتی، داود اشرف است و عنوان نام خانوادگی کاراکتر اصلی سریال، با شخصیت روایت واقعی مشابهت دارد.

سریال با تجمع معدنچیان علیه کارگزار، به دلیل عدم پرداخت حقوق‌ها آغاز می‌شود. فضایی که بر اساس اظهارنظر بسیاری از منتقدان سینمایی به فیلم سینمایی براداران لیلا شباهت دارد.

تقلید ترکیبی «هومن سیدی» از روستایی، مهدویان و فرهادی/ چرا سریال وحشی شکست خواهد خورد؟

آنچیزی که «وحشی» را بر سر زبان‌ها انداخته، اشتباهات مضمونی سریال است که در میان بلاگرها و فعالان در پلت‌فرم یوتیوب با عنوان «سوتی» از آن یاد می‌شود. نخستین موضوعی که در شبکه‌های اجتماعی درباره این سریال مورد توجه قرار گرفت جنجال سکانس ورودی سریال است.

«جواد عزتی» با ایفای نقش اصلی سریال، در تیتراژ ابتدایی حین خروج از معدن سیگار روشن می‌کند که بر اساس داده‌های واقعی سیگار کشیدن در معدن عرف نیست و حتی ممکن است به انفجار و آتش سوزی در معدن منجر شود.

کاملا مشخص است که سازنده، حتی فضای زیست و کار در معدن را به صورت مشاهده میدانی تجربه نکرده و به احتمال فراوان این سکانس با پرده سبز ضبط و فیلمبرداری شده است.

یکی از موضوعاتی که دائما مطرح می‌شود، دوره زمانی سریال است. در سکانسی از سریال تعمیرکار برای تعمیر خودروی داود اشرف از او ۵ هزار تومان طلب می‌کند و با توجه به اینکه حال و هوای سریال امروزی است، هزینه تعمیر خودرو کمی مخاطب را دچار گنگی می‌کند.

اگر رخدادهای سریال در نیمه دهه هشتاد می‌گذرد، چرا فضای طراحی شده اینقدر به دهه ۹۰ شباهت دارد. از نظر زمانی نوعی سردرگمی در آن مشهود است. حتی موبایل‌های استفاده شده در سریال مشخص نیست مربوط به کدام زمان است؟

سریال وحشی پر از سوتی‌های وحشی!

در صحنه خراب شدن خودرو زمانی که پسر نوجوان (نوه شاهد قتل) او را تماشا می کند. عزتی انگشتر و سیگارش را زیر کاپوت و قطعه تسویه هوای خودرو جا می‌گذارد و ماشین را به دوستش وا می‌گذارد که خودرو را تعمیر کند.

تقلید ترکیبی «هومن سیدی» از روستایی، مهدویان و فرهادی/ چرا سریال وحشی شکست خواهد خورد؟

جالب اینجاست که تعمیرکار قطعا باید کاپوت ماشین را باز کند و سیگار و انگشتر داود را پیدا کند و به دوستش بدهد، اما ماشین تعمیر شده و انگشتر و سیگار همچنان روی قطعه تسویه هوا است.

داود تصور می‌کند که انگشترش را در محل قتل سهوی دو کودک انداخته است و به محل وقوع جرم بازمی‌گردد و انگشتر خود را پیدا نمی‌کند.

خودروی داود دوباره خراب می‌شود و کاپوت را باز می‌کند و انگشتر و سیگار سرجای قبلی است. در واقع حرکت خودرو و این همه تکان هم سبب نشده که این انگشتر از سرجایش تکان بخورد. گویی کارگردان در طراحی‌های خودش آن را با چسب محکمی روی قطعه مذکور چسبانده است تا با انگشتر یک وجه تعلیق ضعیف در سریال ایجاد کند.

هومن سیدی روی مدار مولف یا مدار تقلید؟!

فضای مقلدانه از سینمای فرهادی و سکانس‌های مشابه که احتمالا از فیلم «برادران لیلا» با موضوع اعتراض‌های کارگری گرته‌برداری شده، تا حدودی نشان می‌دهد، سیدی در کارگردانی همان شیوه مقلدانه را در پیش گرفته است. لازم به ذکر است که قسمت نخست سریال قورباغه بر اساس فیلم «نفرت» متیو کاسوویتس ساخته شد و این موضوع تبدیل به یکی از حاشیه‌های مهم سریال قورباغه شد.

شباهت مبنایی فیلم «مغزهای کوچک زنگ‌زده» با فیلم «شهر خدا» ساخته مشترک «فرناندو میرلس» و «کاتیا لوند»، اعترافات ذهن خطرناک من با «ممنتو» کریستوفر نولان، نظریه کارکرد مقلدانه سیدی را تشدید می‌کند.

زمینه قاتل شدن داود اشرف باور پذیر نیست

داود اشرف(جواد عزتی) که در تمامی قسمت‌های فیلم از تنش و درگیری پرهیز کرده به صورت ناگهانی تبدیل به فردی می‌شود که تصمیم دارد پیرمرد شاهد را به قتل برساند؟ تغییرات ناگهانی کاراکتر اصلی باید پس‌زمینه‌ای داشته باشد.

شخصیتی که مخاطب با او همراه می‌شود، چهره صلح‌طلبی است و حتی با وجود اصرار مادرش، با یک دختر ۱۷ ساله افغانی ازدواج نمی‌کند، یعنی بر اساس خواست عمومی عرفی مد شده، تن به آنچیزی که به غلط کودک همسری قلمداد می‌شود نمی‌دهد.

این شخصیت دچار یک قتل غیرعمدی می‌شود و سعی می‌کند تمام انرژی خود را به کار می‌گیرد تا برای نجات خودش هر کاری که لازم است را انجامدهد و مخاطب سریال شروع همذات پندارانه‌ای با این شخصیت دارد.

تقلید ترکیبی «هومن سیدی» از روستایی، مهدویان و فرهادی/ چرا سریال وحشی شکست خواهد خورد؟

خطر مضمونی سریال سمپاتی بودن با قاتل وهمراهی با لاپوشانی کردن از زاویه داود است. در واقع این سریال در بن بست اخلاقی گرفتار شده است. چرا تماشاگر با یک قاتل و لاپوشانی او شریک می‌شود؟

یک یکسویه نگری نسبت به این شخصیت پس از قتل سهوی در قسمت دوم امتداد پیدا می‌کند و او از شنیدن کشته شدن پسرک حس سرور و خوشحالی دارد. خطر مضمونی سریال سمپاتی بودن با قاتل وهمراهی با لاپوشانی کردن از زاویه داود است. در واقع این سریال در بن بست اخلاقی گرفتار شده است.
سریال با این کاراکتر همراه است و دوربین کارگردان، تماشاگر را وادار به همذات پنداری می‌کند، نمونه‌اش سکانس گم شدن انگشتر است که مخاطب با کاراکتر داود همراه است تا او گرفتار قانون نشود، یا در سکانسی که پلیس او را در جغرافیای قتل سهوی متوقف می‌کند، بازهم تماشاگر با این قاتلی که در کشته شدن دو کودک مشارکت داشته، همراه است.

چرا نقطه عطف سریال اجرای ضعیفی دارد؟

«داود اشرف» شخصیتی موجه، زحمتکش آرام، صلح طلب و اهل میانجگیری است. او در مقابل خشونت خودش را حفظ می کند تا زمانی که بچه‌ها را سوار ماشین می کند. در سراسر قسمت نخست داود فرد ساکتی به نظر می‌رسد تا اینکه دو کودک را سوار می‌کند و در نیمه انتهایی قسمت اول ناگهان نطقش باز می‌شود و با گفتن این عبارت" اگه من غریبه بودم چی چرا سوار این ماشین شدید؟ " موجب افزایش ترس دو مسافر کودک خود می‌شود و این دو از ماشین بیرون می‌پرند که به مرگ‌ هر دوی آن‌ها منجر می‌شود.

تمایل به سفیدنگاری از شخصیت اصلی قطعا در قتل‌های سهوی دیگری که در این سریال رخ می‌دهد، منطق هسته روایت مرکزی را با چالش‌های جدی‌تری مواجه می‌کند. منطق اجرایی و انگیزه بیرون پایین پریدن این دو کودک با توجه به اینکه نویسنده و کارگردان قصد دارد شخصیت اصلی قصه سریال خود را سفید نگاه دارد، نقطه عطف سریال را دچار پارادوکس در اجرا می‌کند. داود که در ملتهب‌ترین موقعیت‌های زندگی‌اش همواره سکوت پیشه کرده، چرا ناگهان قصد سنجش انتخاب‌های دو کودک را انتخاب کرد؟

تمایل به سفیدنگاری از شخصیت اصلی قطعا در قتل‌های سهوی دیگری که در این سریال رخ می‌دهد، منطق هسته روایت مرکزی را با چالش‌های جدی‌تری مواجه می‌کند.

تقلید ترکیبی «هومن سیدی» از روستایی، مهدویان و فرهادی/ چرا سریال وحشی شکست خواهد خورد؟

سکانس نقطه عطف روایت چرا باگ دارد؟

در سکانس نقطه عطف، قبل از بیرون پریدن دو کودک موضوع ضبط خودرو بسیار توجه جلب می‌کند. در لحظه اضطرار ضبط ماشین خود به خود روشن می‌شود، ضبطی که کار نمی‌کند و باچاله افتادن ماشین ناگهان روشن می‌شود، آنهم در لحظه‌ای که قرار است دو کودک از ماشین بیرون بپرند. وقتی نویسنده و کارگردان به چنین چیزهایی دقت نمی‌کند، به مهندسی دقیق صحنه‌ها متهم می‌شود و این اجرا غیرقابل باورپذیر خواهد بود.

زمانی که او از تصمیم بچه‌ها مطلع می‌شود چرا خودرو را نگاه نمی‌دارد؟ چرا با علم به بی‌پروایی دخترک آنان را پیاده نمی‌کند؟ او که تمایل دخترک را برای بیرون پریدن از ماشین دیده با چه استدلالی به مسیرش خودش ادامه می‌دهد و با نوعی حرکات پرخاش‌جویانه سهوی مسیر خود را ادامه می‌دهد!؟

در واقع چیدمانی برای انجام قتل غیرعمدی، بسیار دم‌دستی است مثل ضبط ماشین که می‌تواند با کم کردن صدایش به موقعیت عصبی راننده خاتمه دهد و دستمال خونی که آغشته به خون دوست مصدومش است، این نشانه‌ها بسیار توی ذوق می‌زند.

قسمت اول و دوم سریال در فضای رایج فلاکت مرسوم در سینمای می‌گذرد اما برخی‌ پارادوکس‌ها کاملا به چشم می‌آیند. جماعتی که مدت‌هاست نتوانسته حقوق دریافت کنند، چطور می‌تواند برای دختر دوستشان عروسک بخرند؟

تقلید ترکیبی «هومن سیدی» از روستایی، مهدویان و فرهادی/ چرا سریال وحشی شکست خواهد خورد؟
مالک مالکی در زخم کاری

جواد عزتی با همان لباس‌های مرتب مالک مالکی، نقش اصلی سریال زخم‌کاری، برای انجام ماموریتی تازه وارد دنیای سریال «وحشی» شده است. لباس‌های عزتی در مقام یک کارگر معدن بسیار شیک تمیز است، گویی جواد عزتی با همان لباس‌های مرتب مالک مالکی، نقش اصلی سریال زخم‌کاری، برای انجام ماموریتی تازه وارد دنیای سریال «وحشی» شده است. چون ساعتی که داود اشرف دست در دست دارد و انگشتری که نگین آن قیمتی است، با حال و هوای پرفلاکت سریال تطبیق ندارد.

داود در معدن کار می کند و شغل سختی دارد و هر لحظه‌ ممکن است دچار افسارگسیختگی روانی شوند عزتی در این مواقع خودش را کنترل می‌کند اما فضای تنش آلود میان خودش و دو کودک را نمی‌توان حل و فصل کند.

این کاراکتر به بچه‌ها اجازه می‌دهد در زمینش بازی کنند و آن را به آدم خلافکار نمی‌فروشند و مثل یک خلافکار نمی‌تواند رفتار کند و پرسش مهم در ادامه سریال این است او چگونه ناگهان تبدیل به یک خلافکاری می‌شود که به صورت غیرعمد موجب مرگ دو کودک شده و بقیه روایت به اهمیت لاپوشانی قتل می‌پردازد، این پارادوکس‌های گل درشت در طول سریال، به شدت خودنمایی می‌کنند.

سیدی برای فضاسازی و کارگردان موقعیت و شخصیت‌پردازی در سریال وحشی کاملا مشخص است که دست به دامان روستایی و مهدویان و فرهادی شده است و رویکرد مقلدان او کاملا کاریکاتوری است.

البته به این موضوع باید توجه داشت که سریال وحشی در ادامه پخش خود شکست خواهد خورد، چون تنها برای روایت یک خط داستانی را دنبال می‌کند و از شخصیت‌های فرعی و گسترش خرده روایتهای متصل امتناع کرده است

***مهدی قاسمی

منبع خبر "مشرق نیوز" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.