طی حدود یکماه گذشته چند سؤال در مورد مذاکرات جدید بین ایران و آمریکا، فکر و ذهن بخش قابل توجهی از افکار عمومی جامعه را به خود مشغول نموده است، اول اینکه با آن همه خصومت و دشمنی که آمریکا با ایران داشته و دارد، چطور شد که ترامپ در این مقطع با ارسال نامه برای رهبر معظم انقلاب درخواست مذاکره مجدد نموده است و مهمتر اینکه چرا فرمانده معظم کل قوا به رغم همه سختگیریهای قبلی مبنی بر غیرقابل اعتماد بودن دشمن با انجام این مذاکرات موافقت کردند.
در پاسخ به این سؤالات چند پاسخ صریح و قطعی وجود دارد و چند پاسخ نیز حدسیاتی است که مرور زمان قطعیت یا عدم قطعیت آن را مشخص خواهد ساخت، اما قبل از بیان پاسخها ذکر این نکته ضروری است که هر کدام از ما اگر واقعاً خود را مرید و پیرو ولایت میدانیم، نباید در درست بودن تدابیر و فرامین و تصمیمهای اتخاذ شده از سوی ایشان که همگی بر مبنای تعالیم اسلامی و از روی سیاست، کیاست، تدبر و مبتنی بر علم و آگاهی کامل است، ذرهی تردید به دل راه بدهیم.
چرا ترامپ در این مقطع درخواست مذاکره را مطرح کرده است؟
به اعتقاد بسیاری از صاحبنظران علت اصلی را باید در نیاز ترامپ به کسب هر نوع موفقیت در امور مختلف سیاسی و غیرسیاسی داخلی و خارجی دانست، چرا که او اکنون برای پیادهسازی طرحها و برنامههایش بیش از هر زمان دیگری به جلب افکار عمومی جامعه جهانی و بهویژه حمایت مردم خودش نیاز دارد.
نکته دیگر این است که از یکسو درگیریهای سیاسی و اقتصادی (بهخصوص آغاز جنگ تعرفهها) و اظهارات قلدرمأبانه و دخالتهای پنهان و آشکار رئیس فعلی دولت ایالات متحده در امور داخلی کشورهای مختلف و از سوی دیگر جنگ با یمن و حمایت همهجانبه از صهیونیستهای و سایر تروریستهای جنایتکار، در حال حاضر آمریکا را هم از نظر سیاسی و هم از نظر اقتصادی در شرایطی قرار داده است که فعلاً تحمل هر نوع فشار سیاسی و یا هزینه مالی جدید برایش ناممکن است و حداقل در کوتاهمدت نمیتواند پذیرای شرایط ناخواسته دیگری باشد و لذا مجبور است در برخی از موارد فعلاً به صلح و سازش (حتی موقت) تن بدهد.
برخی از کارشناسان نیز میگویند ترامپ در این دوره تلاش کرد تا به اصطلاح با انداختن توپ به زمین ایران از خود چهرهای صلحطلب به جهان ارائه نماید و در صورت مخالفت ایران به زعم خودش مجوز لازم برای هر نوع اقدام اعم از نظامی و غیرنظامی در این رابطه را کسب و در واقع به اقدامات احتمالی بعدی خود (اعم از نظامی یا غیرنظامی) مشروعیت ببخشد.
همچنین گفته میشود رئیس جمهور آمریکا بنابر توصیه کارشناسان کاخ سفید با این تصور که احتمالاً رهبر انقلاب با مذاکرات موافقت نخواهند کرد، در پی آن بود که تقصیر تمام مشکلات واقعی و غیرواقعی ایران را که سالهاست با کمک رسانهها و مزدوران داخلی خود به بزرگنمایی و سیاهنمایی آنها دامن میزنند، به رهبر انقلاب نسبت بدهند تا شاید بار دیگر بتوانند زمینه را برای ایجاد آشوب در داخل کشور فراهم نمایند.
نکته دیگر اینکه بنابر فرمایش رهبر معظم انقلاب، «هدف دشمن از مذاکره، تغییر رفتار نظام نیست، بلکه تغییر اصل نظام است» و شاید دشمن پس از سالها تلاش تقریباً بیثمر رسانهای به این نتیجه رسیده که برای دستیابی به اهداف پلیدش به جای پای محکمتر و حضور مستقیم در داخل ایران نیاز دارد و به همین دلیل سعی نموده تا از این طریق شرایط حضور بیواسطه احتمالی در ایران را فراهم نماید.
امروز همه بهخوبی میدانند که دنیا در حال حرکت به سمت نظم نوینی است که دیگر آمریکا در آن نقش پررنگی نخواهد داشت و شرایط ایران نیز با ابتدای انقلاب و حتی سال 2015 کاملاً متفاوت است و شاید یانکیها با این اقدام میکوشند تا به خیال خود از این طریق و با دور کردن ایران مقتدر از رقبای اصلی خود یعنی چین و روسیه، نقش و سهم بیشتری را در دوران گذار و تحولات جهانی پیش رو نصیب خود نمایند.
همچنین میل به مذاکره به خودی خود بشارت دهنده صلح نیست و با توجه به اظهارات سردمداران آمریکایی، متقابلاً این احتمال وجود دارد که دشمن با توجه به آسیبهای وارده به جبهه مقاومت در ماههای اخیر و برخی نابسامانیهای اقتصادی داخل ایران، به دنبال تحمیل خواستههای حداکثری و جدید مثل؛ تمدید مدت برجام، تعدیل توان موشکی، تحویل اورانیوم غنیسازی شده و یا خنثیسازی آن و امثال آن باشد.
ترامپ قصد داشت تا با قراردادن ایران در مسیر دوراهی جنگ و صلح، وضعیتی را ایجاد نماید که اگر ایران با مذاکره موافقت نکرد، شرایط را برای خیزش عناصر وابسته و ایجاد آشوب در کشور و شاید جنگ مستقیم با ایران فراهم نماید و اگر با مذاکرات موفقت کرد، پیام تضعیف حمایت از مقاومت را به کشورهای منطقه مخابره و در عین حال دست برتر را برای صهیونیستها در جهت اعمال فشار بیشتر بر حماس فراهم نماید.
البته ممکن است تمام اقدامات اخیر دشمن در این راستا برای وقتکشی و سرگرم کردن ایران به یک توافق غیرقابل پیشبینی در جهت حل مشکلات خودش در سایر بخشها از جمله؛ موضوع اُکراین، جنگ با یمن و شاید سایر اعضای جبهه مقاومت و نیز تحتالشعاع قراردادن جنایات صهیونیستها و حتی مهیا نمودن شرایط برای حمله نظامی به ایران پس از فارغ شدن از سایر مشکلاتش باشد و یقیناً به همین دلیل است که ولی امر مسلمین فرمودند نه باید به این مذاکرات خیلی خوشبین باشیم و نه کاملاً بدبینانه با آن برخورد نماییم.
احتمال دیگر این است که او سعی نموده تا پس از سالها اجرای انواع توطئه مثل؛ تهدید، تحریم، ترور، شبیخون فرهنگی و سایر اقدامات خصمانه علیه ایران، از این طریق واکنش دولت و مردم ما را محک بزند و یک ارزیابی نسبی از شرایط پیش رو برای مواجهه احتمالی با ایران کسب نماید که البته با تدبیر حکیمانه رهبر معظم انقلاب مبنی بر انجام مذاکرات غیرمستقیم در همه موارد نقشههای وی نقش بر آب شد.
چرا رهبر انقلاب با مذاکرات موافقت کردند؟
نکته اول اینکه هیچ یک از مسئولین ایرانی و حتی امامین انقلاب هیچگاه مخالف مذاکره با سایر کشورها نبودهاند و این اولین باری نبود که فرمانده معظم کل قوا مشروط به رعایت خطوط قرمز موردنظر با انجام مذاکرات موافقت کردند، ایشان قبلا هم چندبار برای مذاکره با آمریکا (البته مبتنی بر رعایت منافع و احترام متقابل) اعلام آمادگی کرده بودند و در یکی از سخنرانیهایشان در تاریخ ۲۷ /۱۲ /۱۳۸۰ خطاب به کارگزاران نظام فرموده بودند؛ «مذاکره باید از موضع قدرت و قوّت باشد. کسانی که در شرایط تهدید به فکر مذاکره میافتند، ضعف خودشان را با صدای بلند اعلام میکنند. این حرکتِ بسیار غلطی است.»
ایشان در همین سخنرانی ضمن اشاره به این که جمهوری اسلامی ایران همواره آماده مذاکره با کشورهای مختلف از جمله آمریکا (به استثنای رژیم غاصب و خونخوار صهیونیستی) بوده، یادآوری نمودند که؛ «امام بالاتر از مذاکره را گفتند، فرمودند: اگر آمریکا آدم شود، ما با او رابطه هم برقرار میکنیم؛ یعنی اگر از خوی استکباری دست بردارد، مانند یک طرف برابر و نخواهد اهداف خودش را در داخل ایران تعقیب کند، در آن صورت او هم مثل بقیهی دولتها خواهد بود.»
اعطای فرصت به یانکیها برای مذاکره فقط به سنوات گذشته محدود نمیشود و به رغم عهدشکنیهای قبلی و مکرر آنها (غربیها)، در پی درخواست رئیس دولت یازدهم در سال 1394 ولیامر مسلمین برای اثبات حسن نیت جمهوری اسلامی ایران با تأکید بر ضرورت توجه به مصوبات مجلس و شورایعالی امنیت ملی کشور و تعیین برخی خطوط قرمز با انجام مذاکرات پیشنهادی دولت وقت موافقت نمودند و حتی در دولت سیزدهم نیز چنین مجوزی را صادر کرده بودند.
البته با سهلانگاری عمدی یا سهوی تیم اعزامی ایران، بخش عمده شروط ابلاغی از سوی رهبری نادیده انگاشته شد و در نتیجه نهتنها تعهدات غیرمنطقی و ناعادلانهای و خواستههای استعماری ناجوانمردانهای مانند مکانیزم ماشه (مبنی بر بازگشت همه تحریمها در صورت شکایت هر یک از اعضای برجام)، به ایران تحمیل و در توافقنامه گنجانده شد که همچنان یک تهدید جدی برای ایران محسوب میشود. بلکه بعد از امضای توافق و علیرغم انجام کامل و زودهنگام تعهدات ایران هیچیک از تحریمها هم برداشته نشد.
در بیان علت دیگر موافقت مقتدای مسلمین جهان با مذاکرات اخیر، برخی از نشریات داخلی نیز اعلام کردهاند چون ترامپ در نامهی ارسالی، به نوعی از مواضع پیشین خود عقبنشینی کرده و نسبت به محدود شدن مذاکرات به موضوع هستهای چراغ سبز نشان داد. لذا رهبری بار دیگر برای راستیآزمایی این ادعا و به تعبیر بهتر انداختن توپ به زمین دشمن با انجام مذاکرات موافقت کردند.
علاوه براین تلاش دولت آمریکا برای مقصّر جلوه دادن جمهوری اسلامی ایران و شخص رهبری در زمینهی بالا گرفتن تنشها نزد افکار عمومی دنیا و بهخصوص مردم کشورمان، باعث شد تا برای خنثیسازی یاوهگوییها و ادعاهای کذب سردمداران این کشور و گرفتن بهانه از دشمن، با انجام دور جدید مذاکرات موافقت شود تا به دنیا ثابت شود که اگرچه گفتار آمریکاییها صادقانه نیست، اما ما اهل منطق و مذاکره هستیم.
با اینکه عهدشکنیهای آمریکاییها مسبوق به سابقه است و حداقل به 7 مورد تجربه عهدشکنی مهم بعد از انقلاب و چندین مورد قبل از انقلاب بالغ میشود و علیرغم اینکه به خاطر ماهیت استکباری و پیچیدگی ساختار تصمیمگیری در آمریکا هیچ تضمینی برای انجام تعهدات شخص رئیس جمهور و حتی مجلس سنا و کنگره این کشور وجود ندارد، اما متأسفانه هنوز بخش قابل توجهی از افراد جامعه به این باور نرسیدهاند که توافقات احتمالی پشتوانه عملی و یا استمرار نخواهد داشت، همچنان که طی همین چندروز مذاکره چندین تحریم جدید علیه ایران وضع کردند و لذا شاید لازم بود، غربگراها بار دیگر عیناً بیثمر بودن مذاکرات را تجربه و لمس کنند تا شاید از لجبازی در همراهی با نظام اسلامی دست بردارند.
علاوه براین برخی از افراد جامعه بر این باورند که تمام نواقص اقتصادی کشور و مشکلات معیشتی مردم ناشی از تحریمهای ظالمانه یانکیهاست که البته بیتأثیر نیست، اما این در حالی استکه بخش عمدهای این مشکلات ریشه داخلی دارد و متأثر از نگاه نئولیبرالی برخی از افراد نفوذی به پیکره سیستم است و با همدلی و همراهی مردم و مسئولین و استفاده از نظرات کارشناسان متخصص و متعهد و بهره گرفتن واقعی از مبانی اسلامی به راحتی قابل رفع است، اما این مورد نیز مشکلی است که حتی تجربیات موفق در عرصههای مختلف هنوز نتوانسته این جماعت را به اغنا برساند و ظاهراً همچنان نیاز به کسب تجربه عملی بیشتری دارند.
نکته بسیار مهم دیگر این است که غربیها با اتکاء به مفاد بند مکانیزم ماشه که تا 26 مهر سالجاری قابلیت اجرا دارد، میتوانند به بهانههای واهی قطعنامههای ظالمانه قبلی علیه ایران را احیاء و قبل از انجام تعهدات خودشان به قطعنامه 2231 پایان بدهند و لذا اگرچه به خوبی میدانند که انجام چنین کاری و یا انجام هرگونه اقدام ماجراجویانه جدید به معنای خروج قطعی ایران از آژانس و لغو تمام تعهدات قبلی و اتخاذ تصمیمات متفاوت و در نتیجه پیچیدگی اوضاع و تشدید تنشها خواهد بود، اما خیرخواهی و عقل سلیم اسلامی و ایرانی حکم میکند از اقداماتی که میتواند به زیان همه طرفین منتهی شود، اجتناب گردد.
یکی از ویژگیهای انجام مذاکرات اخیر این است که موافقت و در عینحال تحمیل شروط اولیه ایران، دشمن را در حالت بلاتکلیفی قرار داده و امکان تصمیمگیری قطعی برای مدیریت شرایط را از او سلب نموده است و به همین دلیل انجام مذاکرات میتواند او را از اجرای فوری بخشی از نقشههای شومی که در سر داشته و دارد، محروم نماید و لذا قطعاً این سردرگمی و بلاتکلیفی یک فرصت برای جبهه خودی محسوب میشود.
در بیان علت نهایی باید گفتکه اگرچه قبول برجام یک خسارت محض بود، اما در هر حال ما به تعهدات تحمیلی به خودمان و حتی به بیش از آن عمل کردیم و لذا در شرایط فعلی و باتوجه به نکته فوق، صرفنظر کردن از ادامه کار که در واقع مرحله اجرای تعهدات طرفین مقابل است، به معنای پذیریش زیان مضاعف خواهد بود، بنابراین اجتناب از بازگشت به برجام و عدم اجرای کامل مفاد باقیمانده، به نفع جمهوری اسلامی ایران نیست.
با این حال و با توجه به تجارب قبلی مذاکرات، این موافقت لزوماً به معنای رضایت قلبی رهبری نیست، چرا که اینبار هم این موافقت براساس درخواست رئیس محترم دولت صورت گرفته است و رهبر معظم انقلاب همانند گذشته در احترام به آرای مردم در انتخاب رئیس جمهور، با این خواسته موافقت کردند.
البته تردیدی وجود ندارد که چنانچه توافقی صورت بگیرد، دشمنان و مزدوران داخلی آنها تلاش خواهند کرد تا با کاهش مداخلات منفی در امور اقتصادی کشور، به طور موقت وضعیت محیط کسب و کار را بهبود ببخشند و طبیعتاً در ادامه کار، رهبری را به عنوان مخالف مذاکرات در گذشته معرفی خواهند کرد و اگر مانند دورههای قبل نتیجهای حاصل نشود، عُمال داخلی آنها خواهند گفت رهبری که میدانست چرا اجازه داد و همزمان تلاش خواهند نمود تا با تشدید مداخلات اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی، شرایط را به نقطه بحران نزدیک کنند، یعنی در هر حالت به دنبال ایجاد سوءظن و ناامید کردن مردم و ایجاد بحران در کشور خواهند بود.
این در حالی است که اولاً همانطور که اشاره شد عدم مداخله احتمالی آنها در امور کشور بهویژه امور اقتصادی دائمی نخواهد بود، ثانیاً رهبری از گذشته تاکنون بارها از مذاکرات مبتنی بر منافع و احترام متقابل حمایت کردهاند و ثالثاً بخواهیم یا نخواهیم و باور کنیم یا نکنیم، تأثیر تحریمها به هیچ وجه در حدی نیست که به ما القاء کردهاند و همانگونه که رهبر معظم انقلاب پیوسته متذکر شدهاند، راه نجات کشور در این زمینه را باید در اعتماد به جوانان، اتکاء به نیروهای درونزا و اجرای طرحهایی مانند، نهضت علمی و طرح راهبردی اقتصاد مقاومتی جستجو نمود و این دقیقاً همان نکتهای است که بیگانگان میکوشند تا هرگز محقق نشود.
کلام آخر اینکه؛ ایران تا این لحظه با هوشمندی مذاکرات را مدیریت نموده و لذا باید امیدوار باشیم که با توجه به ابزارهای و اهرمهای متعدد و متنوع قدرت که هماکنون ایران اسلامی به عنوان برگ برنده در اختیار دارد، تا پایان کار این روند ادامه پیدا کند و تعهد جدیدی به ما تحمیل نشود و یا مدت توافقنامه تمدید نشود و در نهایت طرفین مقابل نیز به تعهدات خود عمل نمایند، در هر حال بهنظر میرسد این مذاکره درسهای شفافتری برای مردم ایران و جهان به همراه خواهد داشت.