ترامپ و چاپلوسان دولتش، صد روز اول دولت را موفقترین صد روز اول یک رهبر در تاریخ میدانند. با اینکه درباره اوکراین بدون دستیابی به صلح یکهفتهای که هدف اصلی بود، و با کنارهگیری از میانجیگری بین روسیه و اوکراین، فقط توافق معدنی خود را امضا کردند، و معاوناول ترامپ گفت که جنگ اوکراین به این زودیها تمام نمیشود
مذاکرات دور چهارم به تعویق افتاد. هرچند سخنگوی وزارت خارجه امریکا گفته چیزی تأیید نشده بود که بخواهد لغو شود یا به تعویق بیفتد، اما معلوم است که اینطورها هم نیست. آنچه از امریکا بیرون میآید همچنان متناقض و پریشان است. گفته شد که تعویق مذاکرات تصمیم امریکا بوده تا بر اختلافات حلقه اول رئیسجمهور غلبه کنند. در ایران، اما وزارت خارجه بیانیهای داده است که معنای دیگری دارد. همزمان مشاور امنیت ملی کاخ سفید که رویکردی ضدایرانی داشت، برکنار شد، اما وزیر خارجه که او هم ضدایرانی است با حفظ سمت، مشاور امنیت ملی هم شد. او در نخستین اظهارنظر گفت ایران باید نیاز خود به مواد هستهای غنیسازیشده را وارد کند و بازرسان امریکایی باید بر کار هستهای ایران نظارت کنند. این هر دو اظهارنظر خلاف جریان مذاکرات است، البته جریانی که بیشتر طرف ایرانی برای ما روایت میکند، چون طرف امریکایی ساکت است و فقط رئیسجمهورشان چند کلیشه را بعد از هر دور مذاکره تکرار میکند که قابلتجزیه به مضامین مشخص نیست. واضح است که وقتی امریکا میگوید باید بازرسان امریکایی نظارت کنند، این را برای پروپاگاندای بعد از توافق میخواهند تا اعلام کنند ایران را تحتکنترل خود گرفتهایم، وگرنه میتوان به آنان گفت همینحالا هم بازرسان امریکایی نظارت میکنند! مگر بازرسان آژانس چیزی غیر از مأموران شما هستند؟!
از طرفی حمله پسر ترامپ به یک بنیاد راستگرا که از فشارحداکثری بر ایران حمایت میکند و متهمکردن آنان به اینکه چوب لای چرخ توافق با ایران میگذارند، در تضاد با رویکرد وزیر خارجه و برخی دیگر از مقامات امریکایی که تضعیفکننده مذاکرات است، فهمیده میشود. قبلاً نیز وزیر خارجه روسیه گفته بود امریکا یک پیششرط برای توافق با ایران دارد که توقف حمایت ایران از برخی گروهها در عراق، لبنان و سوریه است. حالا هم اظهارات جدید با توقعات جدید همراه شده است. پس فقط این نیست که بگوییم امریکا بر سر میز مذاکره خوب پسری است و تاکنون حرفی از مسائل غیرهستهای نزده است. میتوان این آشفتگی را محصول تعجیل امریکا در کارنامهسازی برای صد روز اول دولت دانست، اما بهتر آن است که ایران این همه تناقض را به تجربههای قبلی و شواهد جدید گره بزند و جانب احتیاط را رعایت کند. باید یک احتمال هم برای بازیبودن کل ماجرا درنظر گرفت.
ترامپ و چاپلوسان دولتش، صد روز اول دولت را موفقترین صد روز اول یک رهبر در تاریخ میدانند. با اینکه درباره اوکراین بدون دستیابی به صلح یکهفتهای که هدف اصلی بود، و با کنارهگیری از میانجیگری بین روسیه و اوکراین، فقط توافق معدنی خود را امضا کردند، و معاوناول ترامپ گفت که جنگ اوکراین به این زودیها تمام نمیشود. درباره قبضهکردن کانادا و پاناما و گرینلند هم اوضاع پیچیده شد. در انتخابات کانادا لیبرالها با شکست محافظهکاران به قدرت رسیدند، اما نامزد شکستخورده بر همکاری با حزب پیروز برای مقابله با ترامپ تأکید کرد. نخستوزیر جدید هم گفت که «ترامپ منابع و کشور ما را میخواهد، اما این اتفاق هرگز رخ نخواهد داد. رابطه قدیمی ما با امریکا به پایان رسیده و هرگز نباید درسهای خیانت این کشور را فراموش کنیم.» جنگ تعرفهها نیز پیروز قطعی نداشته است و در میدان عملاً امریکا یا آن را به تعویق انداخته یا با دیگران به توافقی متعادل رسیده است.
در آنچه به ما مربوط میشود، نگرانی اصلی آنجاست که مبادا کسانی بخواهند نخستین و مهمترین دستاورد امریکا در صد روز اول، مقابل ایران باشد! اکنون به اینجا رسیدهایم که وزارت خارجه در دل مذاکرات علیه تهدیدها و تحریمهای جدید امریکا بیانیه میدهد. وزارت خارجه نوشته ایران پس از نامه ترامپ با رویکردی مبتنی بر حسننیت و به پشتوانه اقتدار و اعتماد ملی، وارد گفتوگوی غیرمستقیم با امریکا شد، اما «به هیچ وجه رویکردهای مبتنی بر تهدید و فشار را که با هدف ضربهزدن به منافع ملی ایران طراحی شده، برنمیتابیم و ادامه تحریمهای غیرقانونی و فشار بر شرکای تجاری و اقتصادی ایران را نشانه دیگری از محقبودن ملت ایران در بدگمانی و سوءظن عمیق نسبت به جدیت امریکا در مسیر دیپلماسی میدانیم.» این بیانیه نشانهای از همین احتیاط است که وزارت خارجه به آن رسیده و البته میبینیم که بیانیه قدری ناامیدکننده است.
ظاهراً باید ضربالمثل قدیمی را که «تا سه نشه بازی نشه» جدی گرفت! امریکا بعد از سه دوره، بازی را شروع کرده یا بهتر بگوییم عیان کرده است. با کسی که بازی میکند، باید بازی کرد. هرچند بیشتر کار دنیا بازی و بازیچه است.
منبع: روزنامه جوان