به نوشته اقتصادنیوز، حمیدرضا عزیزی، عضو میهمان موسسه آلمانی امور بینالمللی و امنیت برلین با انتشار یادداشتی در فارن افرز مدعی شد، سیزده سال پس از آغاز قیام سوریه، سقوط سریع و چشمگیر دولت بشار اسد تصویر وضعیت با ثبات حاکم بر این کشور را در هم شکست. در دهه های گذشته، دولت بشار اسد به شدت با مخالفان برخورد کرد. پیشتر اما بهار عربی در سوریه زمینه ساز جنگ داخلی ویرانگر شد و کشته های بسیاری را بر جای گذاشت.با این همه به ادعای عزیزی، علیرغم چالش های مداوم، کنترل اسد بر قدرت امن به نظر می رسید. اما دولت رهبری اش ظرف چند روز پس از شروع حمله هماهنگ شورشیان فروپاشید.
حمید رضا عزیزی در بخش دیگری از یادداشت خود در فارن افرز ادعا کرد، ایران در طول سال ها در شام سرمایه گذاری کرد و یکی از حامیان دولت وقت سوریه بود. با این حال، در جریان تحولات اخیر و فروپاشی ارتش سوریه، ایران به شکلی برجسته غایب بود. در شرایط کنونی میان مقام های رسمی ایران در باب تحولات شام اختلاف دیدگاه هایی به چشم می خورد. از همین منظر به ادعای ناظران، سرعت سریع تحولات در کنار رویارویی های نظامی مستقیم و غیرمستقیم ایران با اسرائیل، موجب شده تا تهران خود را برای واکنشی منسجم و در عین حال سخت آماده کند.به ادعای عزیزی، رویکرد منفعلانه و در عین حال راهبردی ایران برای ایالات متحده فرصت ساز شد تا برای مهار پتانسیل احیای درگیری ها خیز برداشته و و جهت برقراری ثبات در شام بستر سازی کند. به ادعای این تحلیلگر، واشنگتن با ادامه حمایت از نیروهای کرد سوریه، ترویج گفتوگو میان سهامداران کلیدی قدرت در شام و تشویق اسرائیل به خویشتن داری قادر است به واقعیت پس از اسد و تحقق صلح و امنیت در بلند مدت کمک کند. اما ایجاد ثبات در منطقه به احتمال زیاد مستلزم مشارکت ایران در مذاکرات درباره آینده سوریه نیز خواهد بود. اگر واشنگتن و تهران نتوانند با یکدیگر تعامل کنند، سوریه همچنان آسیب خواهد دید.
مشارکت ایران در جنگ داخلی سوریه زمینه را برای حفظ دولت بشار اسد هموار کرد. به ادعای عزیزی، از سال 2011، تهران بین 30 تا 50 میلیارد دلار برای کمک های نظامی، انتقال نفت و حمایت لجستیکی به سوریه هزینه کرده است. همزمان نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران نیز در همان ابتدا با آموزش نظامیان محلی برای تقویت ارتش سوریه و بسیج طیف گسترده ای از مبارزان شیعه خارجی، از جمله اعضای سازمان لبنانی حزب الله، مقاومت عراقی در میدان جنگ سوریه مشارکت فعالی داشت.پس از پایان تنش های گسترده در شام در سال 2018، تهران بر تحکیم نفوذ خود در جنوب و جنوب شرق سوریه متمرکز شد و کنترل بر قلمرو و ادغام نظامیان در نیروهای مسلح سوریه را تضمین و آغاز کرد. اما به ادعای عزیزی، تلاش های تهران مانع از سقوط رسیع دولت بشار اسد نشد. به ادعای عزیزی، به نظر می رسد تهران برای فروپاشی سریع ارتش سوریه آماده نبود، بالاخص آن که از بین رفتن خطوط دفاعی و ناتوانی ارتش برای جنگ، دو متغیر غیر قابل پیش بینی بودند. تنها در چند روز، شورشیان دومین شهر بزرگ سوریه، حلب، را تصرف کردند و به سمت جنوب پیشروی کردند. همانطور که حسین سلامی، فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآن بازه زمانی اعلام کرد، ایران «نمیتوانست به نمایندگی از ارتش سوریه بجنگد.
تمرکز حزبالله بر اسرائیل یکی از چالشهای ایران بود. حزب الله در استراتژی تهران در شام نقش محوری داشت و هزاران نفر از اعضای این گروه برای حراست از دولت سوریه در این کشور مستقر بودند. پس از ترور (شهید) قاسم سلیمانی، فرمانده ارشد سپاه قدس، در سال 2020، حزب الله هماهنگ کننده اصلی اعضای مقاومت در سوریه قلمداد می شد. اما حملات اسرائیل علیه پرسنل و زیرساخت های این گروه در سال گذشته و ترور رهبری اش، مانع از آن شد که که این گروه بتواند حمایت های مالی، نظامی و لجستیکی اش را در اختیار دولت سوریه قرار دهد.به ادعای عزیزی، اسرائیل در این بازه زمانی بارها مواضع متحدان ایران(اعضای مقاومت) در سوریه را بمباران کرد. او در ادامه ادعا کرد، تل آویو با تشدید حملات به دنبال آن بود تا در فرایند انتقال کمک های مالی و لحستیکی ایران به حزب الله که از طریق سوریه انجام می شد، اختلال ایجاد کند. این استراتژی ادعایی بخشی از رویارویی گسترده اسرائیل با ایران و مقاومت قلمداد می شود. همزمان با آغاز حملات شورشیان در سوریه، در اواخر نوامبر، اعضای مقاومت عراق نیز که نقش عمدهای در مراحل اولیه جنگ داخلی سوریه ایفا کردند، تمایلی برای ورود به جنگ نداشتند، چرا که بر اولویتهای داخلی متمرکز بودند. از همین رو به ادعای این کارشناس، هزبنه مشارکت دوباره در سوریه در کنار چالش هایی که مقاومت با آن دست به گریان بودند، موجب شد تا تهران نتواند در بازه زمانی مناسب به کنش های شوشرشیان واکنش نشان دهد.
به ادعای عزیزی، دو مقوله رویارویی احتمالی با اسرائیل و بحران اقتصادی نیز فعل و انفعال های تهران را تحت تاثیر قرار داد و موجب شد تاایران بیش از همه بر چالش های داخلی و افزایش توان بازدارندگی اش متمرکز شود و این دو مقوله را در اولتی های خود تعریف نماید.با این حال به ادعای این تحلیلگر، سقوط بشار اسد می تواند برای تهران چالش هایی را ایجاد کند، یکی از این چالش های (ادعایی) تلاش برای افزایش توان عملیاتی حزب الله است. عزیزی در ادامه یادداشت ادعایی اش آورد، سوریه مدتها بهعنوان یک مرکز لجستیکی حیاتی در «کریدور زمینی» قلمداد می شود که ایران را به دریای مدیترانه متصل میکرد و امکان انتقال کمک های لجستیکی پیشرفته به حزبالله را فراهم می ساخت. با فروپاشی اسد، این خط تدارکاتی فعلا قطع شده و و ارتباط جغرافیایی محور مقاومت را درگیر اختلال هایی کرده است. حزب الله که پیش از این به دلیل جنگ 14 ماهه با اسرائیل امروز بیش از همه بر کنش و واکنش هایش با تل آویو متمرکز است، اکنون ممکن است به واسطه متغیرهای فوق با کاهش حملات های لجستیکی روبه رو شود.
به ادعای عزیزی، از دست رفتن سوریه می تواند به رقابت ها میدان تهران و آنکارا دامن بزند. حمایت قوی ترکیه از شورشیان سوری، توازن قوای منطقهای را مختل کرده است. در زمان اسد، نفود گسترده ایران در سوریه به تهران این امکان را داد تا به واسطه مهار جاه طلبی های منطقه ای ترکیه تعادل را برقرار کند. اما از زمان سقوط اسد، آنکارا - در حال حاضر حامی اصلی شورشیان سوری، به ویژه تحریر الشام است و به ادعای عزیزی به عنوان بازیگر جایگزین تهران و مسکو بهدر شام مسلط شده است. در شرایط کنونی این نگرانی وجود دارد که آنکارا از فرصت پیش آمده استفاده کرده و به دنبال افزایش نفوذ خود در عراق، لبنان و قفقاز جنوبی باشد. در عراق و لبنان، ترکیه ممکن است گروه های سنی را در برابر مقاومت در عراق تقویت کند.. در قفقاز جنوبی، فشار ترکیه برای ایجاد به اصطلاح کریدور زنگزور - یک مسیر ترانزیتی استراتژیک که ترکیه را از طریق ارمنستان به آذربایجان متصل می کند – می تواند دسترسی زمینی ایران به این آبراه حیاتی را تحت تاثیر قرار داده و پایگاه منطقه ای و تجاری تهران را تهدید کند. مسیرهای موجود در قفقاز، به لحاظ اقتصادی و ژئوپلتیکی برای ایران بسبار با اهمیت است.
علیرغم چالش های حاکم، ایران در حال تطبیق استراتژی خود برای حفظ نفوذش در سوریه و شام با تکیه بر تنظیمات تاکتیکی است. ایران به تعامل با گروههای کرد سوری تمایل دارد؛ گروهی که از بازیگران کلیدی در طول جنگ، بهویژه در مبارزه با گروههای افراطی بودند و کنترل بخشهای زیادی از شمال شرق سوریه را حفظ میکنند. پیش از سرنگونی اسد، نیروهای حامی ایران از مواضع کلیدی در شرق سوریه، به ویژه در استان دیرالزور در نزدیکی مرز عراق عقب نشینی کردند و کنترل را به نیروهای دموکراتیک سوریه، که پرسنل و ساختار فرماندهی آن عمدتا کرد هستند، واگذار کردند. . این اقدام نشان دهنده تلاش ایران برای قرار دادن خود به عنوان یک شریک بالقوه برای کردهای سوریه است، به ویژه با توجه به نگرانی کردها مبنی بر اینکه ممکن است پس از بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید، حمایت ایالات متحده از نیروهای دموکراتیک سوریه کاهش یابد. (بسیاری از ترامپ انتظار دارند دخالت آمریکا در سوریه را کاهش دهد و به دنبال روابط قوی تر با ترکیه باشد که نیروهای دموکراتیک سوریه را یک گروه تروریستی می داند.)
ایران همچنین ممکن است امکان تعامل با تحریر الشام را بررسی کرده و از احساسات ضد اسرائیلی حاکم بر صفوف شورشیان استفاده کند. اگرچه رهبری تحریر الشام در باب رویارویی با اسرائیل تمایلی نشان نداده، اما حملات مداوم اسرائیل و پیشرویهای ارضی این بازیگر در سوریه میتواند موجب شود تا اونیز نظرش را تغییر دهد. تهران ممکن است در ازای امتیازات استراتژیک، مانند دسترسی مجدد مسیرهای لحستیکی از تحریر الشام حمایت کند.به ادعای عزیزی، از سوی دیگر، ایران میتواند با تعریف روابط جدید با اقلیتهای شیعه و علوی در غرب سوریه که از تبعیض و سرکوب افراطگرایان سنی بیم دارند، ائتلافی برای خود تعریف نماید.تهران به واسطه همسویی با این گروهها، قادر است برای حفظ نفوذ خود در شام شبکه ای را تعریف کند. ایران حتی ممکن است صدها سرباز سوری را که به عراق گریخته اند را سازماندهای کرده و بدین طریق جا پای خود را در شام محکم تر نماید.
به ادعای عزیزی، سقوط اسد چالش هایی را ایجاد کرده که عبور از آنها نیازمند مشارکت آمریکا است . اول، حمایت مستمر ایالات متحده از کردهای سوریه بسیار مهم است. نیروهای دموکراتیک سوریه به رهبری کردها متحد کلیدی در مبارزه با دولت گروه تروریستی داعش قلمداد می شود. اما درگیریهای اخیر با گروههای شورشی مورد حمایت ترکیه، نیروهای دموکراتیک سوریه را به توقف عملیات خود علیه داعش واداشته است. حمایت مستمر ایالات متحده، از جمله کمک های مالی، سیاسی و دیپلماتیک، کردها را در برابر چنین تهدیداتی تقویت می کند.به ادعای این تحلیلگر، واشنگتن باید همزمان اسرائیل را تشویق کند تا عملیات خود در جنوب غربی سوریه را مهار و کاهش دهد. پس از سقوط اسد، اسرائیل با استناد به نگرانی ها و دغدغه های امنیتی حضور خود را فراتر از بلندیهای جولان گسترش داده است. اما اگر استراتژی اسرائیل بدین طریق ادامه یابد، به نارضایتی ها در داخل شام دامن زده و فرصتی برای بازگشت دوباره ایرانبه این جغرافیا هموار می شود.ایالات متحده همچنین باید با متحدان خود در خاورمیانه و اروپا همکاری کند تا گفت و گوی سیاسی فراگیر را در میان همه جناح های سوریه ترویج دهد. خلاء قدرت ناشی از خروج اسد خطر تشدید رقابت میان جناح های مختلف و میان بسیاری از اقلیت های قومی و مذهبی کشور را به دنبال دارد. حمایت از گفتوگوی جامع به ایجاد دولتی کمک میکند که نماینده تمامیت ارضی سوریه است و حامی حقوق اقلیتها.ر این میان توجه ایالات متحده به دغدغه های امنیتی ایارن نیز با اهمیت است، از همین رو رایزنی میان ایارن و آمریکا در این زمینه بسیار قابل تامل خواهد بود.به ادعای عزیزی این استراتژی میتواند برای گفتگوهای دیپلماتیک جامعتر بین واشنگتن و تهران روزنه ساز باشد.