حجت الاسلام والمسلمین صادق اخوان، تاریخ اسلام پژوه و استاد تاریخ حوزه ودانشگاه، به مناسبت روز وفات حضرت ابوطالب(ع)، در گفت وگو با ایسنا عنوان کرد: یکی از عناصر مهم تاریخی که از لحاظ داوری مورد داوری های متناقض ازسوی پژوهشگران علوم تاریخی و علوم حدیثی قرار گرفته حضرت ابوطالب(ع) است.
در ذیل مشرح مباحث مطروحه این استاد تاریخ شناس در باب زندگانی این حامی بزرگ رسالت، آمده است:
یکی از سوالاتی که قرن ها در محافل علمی حوزه های دینی بویژه حوزه های تاریخی مطرح بوده چرایی داوری های متضاد در مورد ایشان است. منظور از متضاد آن است که عده ای آنچنان از سر دشمنی قائل به کفر ابوطالب می شوند حتی نقشه و کروکی جایگاه جهنم او را به تصویر می کشند.
عده ای هم او را در حد پیامبری بالا می برند و تفاوت بسیار فراوان است البته اصل مبحث این است که آیا ابوطالب اسلام آورد یا خیر؟ عده ای از معتزله و تمام امامیه و عده ی اندکی از پیروان مکتب اشعری قائل به ایمان ابوطالب(ع) هستند. اما اکثریت اهل سنت قائل به عدم ایمان و اسلام حضرت ابوطالب هستند شاید پرسشگری یا پژوهنده ای سوال بپرسد که آیا مسلمان بودن مسئله پیچیده ای بوده که این همه اختلاف بر این مسئله که آیا ابوطالب(ع) در حالت اسلام وفات کردند و یا در حالت عدم مسلمان بودن فوت کردند.
یک حقیقت و واقعیت مهم تاریخی باید بازگو نماییم دوره ای که حضرت ابوطالب(ع) می زیسته یکی از پیچیده ترین و شکننده ترین و حساس ترین دورههای تاریخ اسلام است یعنی اگر ما دوره های تاریخ اسلام را به پنج دوره تقسیم نماییم شکننده ترین آن دوره ی زیست حضرت ابوطالب(ع) است، چه قبل از بعثت پیامبر(ص) و چه بعد از بعثت ایشان زیرا حضرت ابوطالب در سنه ده بعد از بعثت رحلت فرمودند و ایشان ده سال همزمان با بعثت پیامبر(ص) می زیستند. اما از طرفی، چهل سال قبل از بعثت یعنی از هنگام ولادت پیامبر(ص) تا مبعوث شدن به پیامبری حضرت ابوطالب(ع) باز هم نقش کلیدی و اساسی برای زمینه سازی بعثت و ظهور و بروز نور الهی یعنی نور تابناک رسالت الهی داشته اند.
شرایط پیچیده جامعه در دهه اول پس از بعثت
پیامبر(ص) مدعی چیزی شده است که جاهلیت تاکنون از آن چیزی نشنیده اند و آن اینکه تمام خدایان ماسوی الله باید دور انداخته شوند و خداوند وحده لاشریک له است و دوم اینکه، تمام انسانها بعد از مرگ وارد یک زیستن جدید که به مراقب قویتر و استوارتر از این حیات و زندگی دنیوی است، به نام حیات اخروی خواهند شد و آنجا خوبان پاداش خوبی خود را خواهند دید و بدان کیفر کار خود را خواهند دید. اینها در جاهلیت عرب کلمات و جملات بی معنی بودند.
آنها معتقد بودند خدایان متعدد هستند و این بت ها نیابت می کنند از خدایان متعدد گرچه ایمان به الله داشتند اما این بتها را در حکم خدایانی که واسطه برای تقرب انسان به خدا میدانستند یا آنکه خداوند متعال به این بتها ماموریت هایی را صد در صد واگذار کرده یکی خدای باران یکی خدای روزی یکی خدای کشت و زراعت است و اینها برای این خدایان موهوم قربانی و عبادت می کردند و کرنش و احترام و تعظیم انجام می دادند و از نگاه دیگر اینها احساس می کردند که پایان زندگی مادی خودشان که تمام زندگی خود را در زندگی مادی محصور می دیدند مرگ است و بعد از مرگ چیزی نیست.
حال شخصی آمده و مدعی است که از جانب خدای یکتا آمده و همه را به یکتاپرستی دعوت می کند و به آنها می گوید بعد از مرگ حیات دیگری داریم که در آنجا زمان پاداش و کیفر است. به صورت طبیعی با این مدعی برخوردی بسیار سنگین وغیر ملایم اتفاق خواهد افتاد خصوصا در جامعه ای که در آن جامعه ادعای رهبری کل جهان عرب یعنی جزیره العرب و تمام قبایل عربی را داشته و قریش در واقع رهبر کل جهان عرب بوده و تمام این قبایل سالی یکبار و بیشتر برای ادای مناسک حج و همچنین طواف دور خانه خدا به مکه می آمدند.
از نگاه دیگر آنها احساس کردند با این ادعا ها بازار بتان آنان کساد و سلطه و سیطره مادی دنیوی آن دنیا پرستان بی رونق خواهد شد همچنین پیامدهای این پیامبر جدید شکسته شدن بسیاری از محدودیت ها و زیر پا گذاشتن قوانین نوشته و نانوشته جاهلی و تجاوز و عبور از خطوط قرمز اجتماعی جامعه ی آن روز بود و فرزندان با پیوستن به دین این پیغمبر، اضافه بر اینکه دین پدران خویش را دور می انداختند بلکه از ولایت و قیمومت و سلطه پدران خویش نیز تمرد می کردند و زنان نیز چنین میکردند لذا این شخص مدعی رسالت قهرا یک یاغی، متمرد و یک ساختارشکن و فتنهگر قلمداد می شد و می بایست سریعا طبق دیدگاه فاسد دنیاپرستان از شر او خلاص شد.
ماموریت الهی ابوطالب
در اینجا یک ماموریت خدایی و الهی ایجاد می شود و آن حفاظت از جان پیامبر(ص) است تا بتواند این رسالت را به سر منزل مقصود برساند همچنان که خداوند متعال موسای کلیم را در خانه ی فرعون محافظت کرد، در خانه ی کسی که برای جلوگیری از ولادت موسی دستور داده بود که در آن سال هر نوزاد پسری که در خانواده های کنعانی به دنیا بیاید می بایست کشته شود اما خداوند متعال با آن تقدیر حضرت موسی را در کاخ فرعون محافظت کرد و پرورش داد تا آنکه به سر منزل مقصود رساند حال برای حفاظت از پیامبر(ص) بعد از بعثت و ادعای پیامبری چه راهکاری تدبیر دیده شد.
این راهکار نامش ابوطالب(ع) است یعنی در واقع ابوطالب مسئول حفاظت از جان پیامبر(ص) است یعنی تمام چیزهایی که بیان شد مانع از اتفاق و حدوث از این وقایع شده است. نه آنکه پیامبر اکرم(ص) کشته نشود بلکه حتی آسیب جسمی به او وارد نشود.
حالا وقتی که حضرت ابوطالب این ماموریت را به نحو احسن ادا نماید آیا با اعلام گرویدن به برادرزادهی خودش و این دین نوپدید چه چیزی حاصل می شد؟
غیر از اینکه زمینه برای مشرکین جهت آسیب رساندن کلی و جزیی به پیامبر(ص) فراهمتر می شد. آنانی که می خواستند پیامبر(ص) را بکشند ابایی نداشتند که عموی پیرش حضرت ابوطالب(ع) را هم بکشند.
پس از لحاظ ظاهری اعلام مسلمان شدن و گرویدن ابوطالب به این دین نوپدید، باید نزد سران قبایل عربی و قریش مصون و مخفی و محفوظ بماند. یعنی در ظاهر او همان کسی بود که قبل از بعثت پیامبر(ص) هر دینی داشت بر همان بود. چون همگی اتفاق دارند که ابوطالب مانند پدرانش بر دین حنیف بود یعنی کسانی بودند که از بت پرستی پرهیز می کردند. بت پرست نبودند اما کاری به کار بت ها نیز نداشتند مشغول تبلیغ برعلیه بتها نمی شدند و مردم را به یکتاپرستی دعوت نمی کردند و وظیفه رسالت و پیامبری را ادا نمی کردند چون پیامبر(ص) نبودند.
این طبقه در جامعه جاهلی پذیرفته شده بود ایجاد تنش نمی کرد چالشی پیش نمی آمد حالا حضرت ابوطالب با تظاهر به همان حالت از یک اصل مورد پذیرش و مورد قبول یعنی در جهان عرب به نام اصل «جوار» یعنی پناهندگی استفاده کرد. در واقع بزرگان عرب حق داشتند یاغیان، متمردان و کسانی که می بایست کیفری بر آنان واقع شود در پناه خویش داشته باشند و با این در پناه گرفتن آن متمردان و یاغیان از کیفر اجتماعی مصونیت پیدا می کردند.
به این قانون، قانون جوار میگفتند یعنی قانون پناهندگی، که این قانون اینطوری سرخود نبوده که یک نفر بتواند هزار نفر را در پناه خود قرار دهد؛ لذا ما در تاریخ داریم حضرت ابوطالب تنها دو نفر، یکی برادرزادهی خودش حضرت محمد(ص) و همچنین خواهرزادهی خود را بعد از بازگشت از حبشه در پناه گرفت.
حتی قبیله بنی مخذوم آمدند و اعتراض کردند و گفتند تو برادر زاده ات را مصون داشتی چرا به سراغ خواهر زاده ات آمدی او که بچه ی قبیله ی بنی مخذوم است، در ادامه ابوطالب گفت او خواهر زاده ی من است نمی توانم او را نادیده انگارم.
حضرت ابوطالب(ع) برای محافظت از جان پیامبر(ص) با بکار بردن یکی از قوانین قدیم در جامعهی جاهلی یعنی قانون پناهندگی ایشان با استفاده از این قانون توانست جان پیامبر اکرم(ص) را ده سال کامل از گزند مشرکان محافظت نماید. حال اگر در این بین اعلام می کرد که مسلمان شده است خود ابوطالب در نگاه مشرکان یاغی دیده می شد. در نگاه ابوجهل و امیه ابن خلف، عتبه و شیبه و فرزندان ربیعه که فرزندان مخالفین سران قریش بودند او هم مانند پیامبر(ص) یک متمرد محسوب می شد.
ما در اینجا می بینیم که او با مخفی نگهداشتن اسلام و ایمانش توانست جان پیامبر(ص) را در روزهای ابتدایی که به بیشترین حمایت و حفاظت نیازمند بود به سلامت نگهدارد. همگی می دانند مسایلی که رنگ و بوی امنیتی دارد از لحاظ تاریخی مخفی و نهان و غیر آشکار می ماند در غیر اینصورت بعد حفاظتی از بین می رود.
اینکه ما یک نقل صحیحی از شخصی که بگوید من دیدم ابوطالب نماز می خواند یا شهادتین را بلند می گفت نداشته باشیم یک امر طبیعی است زیرا که او نقشی را ایفا می کرد که صد در صد امنیتی بود یعنی او می بایست از تاکتیک های پیچیده ای که در جامعه ی عرب آن زمان مورد پذیرش بود استفاده می کرد تا بتواند جان پیامبر(ص) را مصون بدارد. لذا کسی نگوید چرا ما این مسایل را به صورت آشکار در تاریخ نمی بینیم.
ماموریت ابوطالب در امتداد ماموریت عبدالمطلب بود
پس نکته ی اول، امنیتی بودن ماموریت ابوطالب(ع) است و این ماموریت امنیتی آغازش با بعثت نبود همچنانکه پدر بزرگوارشان حضرت عبدالمطلب هنگام تولد پیامبر اکرم(ص) شاید از هنگام باردار شدن حضرت آمنه(س) والده گرانقدر حضرت رسول(ص) ماموریت حفاظت از مادر و کودک را برعهده داشت.
زمانی که محمد(ص) به دنیا آمد تمام سعی و کوشش ایشان در نگهداری و مراقبت از طفل بود و وقتی که در آستانه رخت بربستن بود به فرزندش ابوطالب وصیت کرد که ابوطالب جانشین او در تمام محافل معنوی و دنیوی باشد.
حضرت عبدالمطلب بزرگ قریش و سرامد بنی هاشم بود و جانشین او حضرت ابوطالب بود و این جانشینی بر خلاف معیار آن زمان بود چون جانشینی برعهده فرزند بزرگتر بود اما ابوطالب فرزند بزرگتر نبود یا آنکه فرزندی که بیشتر از بقیه ثروت داشته باشد که ابوطالب برعکس بقیه فرزندان عبدالمطلب ثروتی نداشت.
در بین برادرانش عباس ثروت زیادتری داشت اما ما می بینیم تمام این مقامات برعهده ابوطالب گذاشته می شود بخاطر جلال و عظمت و آراستگی اخلاقی و جایگاه والای معنوی که در جامعه ی معنوی آن روز داشت رسید.
در حدی این جایگاه قوی بود و کلام او با نفوذ و چشمان او نافذ بود که هر کس که با او آشنا می شد دوستدار و عاشق او می شد.
مهم ترین وصیت عبدالمطلب، محافظت و حمایت از یتیم این خاندان یعنی حضرت محمد(ص) بود. حضرت ابوطالب(ع) هم کم نگذاشت و از او همانند فرزندانش بلکه بیشتر از آنها نگهداری کرد.
او به پیامبر(ص) امکاناتی را داد که فرزندانش از آن محروم بودند. پیامبر(ص) در خانه ی این دو بزرگوار یعنی ابوطالب و فاطمه بنت اسد چنان در آسایش بود که بسیاری از آن امکانات برای فرزندانش فراهم نبود.
این دید حمایتی و حفاظتی باعث شد تعامل با پیامبر(ص) نسبت با سایر فرزندانش متفاوت باشد در تاریخ آمده است یکی از بزرگان عرب که دارای هوش فراوان و دانش فراوانی در قیافه شناسی و پیش بینی افراد داشت وارد مکه شد و بزرگان دیگر فرزندان شان را نزد این فرد آوردند.
این فرد با نگاه به پیشانی و صورت فرزندان می گفت اینها چه آینده ای خواهند داشت اتفاقا حضرت ابوطالب(ع) با برادرزاده در محل تجمع اهل مکه کنار این شخص حاضر بود او نگاهی به محمد(ص) انداخت و گفت این فرزند در آینده مقامی والا و جایگاهی شریف و باشکوه خواهد داشت که کمتر کسی به این مقام و جایگاه رسیده باشد.
بعد از آنکه کار مرد تمام شد راجع به ابوطالب و محمد(ص) پرسید و اینان چه کسانی هستند من میخواهم یک بار دیگر آن کودک را ببینم.
اما زمانی که خبر به ابوطالب رسید به جای آنکه محمد(ص) را نزد این شخص بیاورد برای آنکه ماموریت حفاظت را برعهده داشت کودک را از آن فرد مخفی نمود تا مبادا او متوجه چیزی شود و امنیت برادرزاده به خطر بیفتد.
که خود این مسئله باعث شود کسانی که نبوت و آینده پیامبر(ص) را تهدیدی برای خود میدانند، از آنها خطری متوجه پیامبر(ص) نشود یا آسیبی از طرف آنها در کودکی به حضرت نرسد. ما می بینیم هنگامی که به سفر تجاری به شام می رود هیچ کدام از فرزندان را با خود نمی برد اما حضرت محمد(ص) را در کودکی با خود می برد که مبادا آسیبی به او برسد. و هیچ گاه از چشمان ابوطالب به دور نبود که مبادا توسط برخی از کاهنان یهود، پیامبر(ص) شناسایی شود و آسیبی به او وارد شود.
پیامبر(ص) در نظر و کلام ابوطالب
ابوطالب(ع) وقتی می خواهد راجع به پیامبر(ص) سخنی بگوید یا شعری بسراید آنچنان زیبا و با جلالت و شکوه از او ستایش می کند گویی که می خواهد پادشاهی را معرفی نماید. این مسئله چندان مانوس نبود که کسی راجع به یتیم خود که در خانه اش بزرگ شده چنین سخنانی بگوید و به بزرگی یاد نماید آن هم کسی که شیخ البطحاء، رئیس و پرده دار کعبه است.
اما ما میبینیم در هنگام خواستگاری از حضرت خدیجه(س) بیاناتی راجع به پیامبر(ص) که هنوز به پیامبری هم مبعوث نشده بود ایراد میکند و سخنانی راجع به او می گوید که نشان دهنده عظمت و والایی پیامبر(ص) نزد ابوطالب است. او به عموی خدیجه(س) می گوید که هیچ کس از پیامبر(ص) بهتر نیست.
از محمد(ص) در شرافت و تمام صفات، انسانی والاتر و ارجح نیست و تمام اینها گویای یک واقعیت است که حضرت ابوطالب(ع) نور پیامبری در این کودک دیده بود و بوی رسالت و ولایت الهی را استشمام فرموده بود. اگر به دیوان ابوطالب(ع) رجوع نماییم ستایش هایی از دین پیامبر(ص) در آن فراوان است اما چه باعث شد که داوری های متضاد برای ابوطالب(ع) ایجاد شود؟
پیامبر(ص) به پیامبری مبعوث می شود و او بزرگترین حامی پیامبر(ص) می شود و بزرگان قریش با لطایف الحیل می خواهند این حمایت ابوطالب را پایان دهند و خاتمه ببخشند با اینکه ابوطالب دست تنگ بود اما هیچ گاه تطمیع بزرگان قریش باعث نشد سر سوزنی از جایگاه حمایتی و دفاعی او نسبت به پیامبر(ص) کاسته شود.
باعث نشد یک ثانیه در آنچه که پیامبر(ص) انجام می داد و صحت و حقانیت او تردید نماید و باعث نشد هیچ گاه در برابر کفار نرمشی از خود نشان دهد.
حصر مسلمین در شعب ابیطالب
تا آنکه مشرکان متوجه می شوند ابوطالب(ع) در این زمینه به هیچ وجه کوتاه نمی آید لذا ترتیب محاصره اقتصادی خاندان ابوطالب(ع) را در برنامه کاری خود قرار دادند. محاصره بسیار شدید بود مثلا وصلت با آنها ممنوع شد و ممنوعیت تمام داد و ستد های اقتصادی اعلام شد.
سه سال محاصره طول کشید اما ابوطالب(ع) و خانواده ی او تمام سختی ها و دشواری ها را به جان خریدند تا آنکه پس از سه سال توسط آن معجزه الهی و خورده شدن پیمان نامه توسط موریانه محاصره به پایان رسید باز هم پیامبر(ص) تحت الحمایة عموی خود میباشد، تا اینکه یک سال و نیم بعد وقتی ابوطالب(ع) در بستر وفات است و فامیل در اطراف او جمع شده اند تنها وصیت او حمایت از پیامبر(ص) است.
فرزندان ابوطالب و حمایت از پیامبر(ص)
بسیار ساده اندیشی است کسی گمان کند تمام این فداکاری ها بخاطر این باشد که محمد(ص) برادرزادهی اوست اگر واقعا ابوطالب(ع) مسلمان نبود اما اولین کسی که به پیامبر(ص) ایمان آورد پسر ابوطالب یعنی امیرالمومنین(ع) بود.
با وجودی که علی(ع) سن زیادی نداشت و ابوطالب واقف بود کسی که به پیامبر(ص) ایمان می آورد یعنی برای خود تهدید ها، خطرها و کیفرها را جلب کرده است و خود را در معرض آسیب ها قرار داده است و حضرت ابوطالب(ع) امیر المومنین(ع) را بسیار دوست میداشت اما یک جا نقل نشده که به او بگوید این چه دینی است به او گرویده ای یا او را سرزنش نماید تا از دین پیامبر(ص) باز گردد.
جناب ابن اثیر نقل می کند روزی ابوطالب(ع) با فرزندش جعفر متوجه می شود پیامبر(ص) به نماز ایستاده و پشت سر او علی(ع) به نماز ایستاده و روبه جعفر می کند و می گوید تو نیز در سمت دیگر بایست یعنی تو هم پشت او نماز بخوان. کسی که به دین پیامبر(ص) ایمان نداشته باشد چگونه ممکن است به فرزند دیگرش بگوید تو نیز برو و در سمت دیگر پسر عمویت بایست و نماز بخوان؟
تاریخ برای ما بازگو می کند که دومین زن بزرگواری که ایمان اورد حضرت فاطمه بنت اسد همسر ابوطالب(ع) است اما در جایی دیده نشده که ابوطالب نسبت به همسرش یک موضع منفی یا رویی ترش نماید یا مورد نکوهش قرار دهد یا از او بخواهد از دین خود روی گرداند.
پس ما اگر تمام این قرائن را جمع کنیم در می یابیم حضرت ابوطالب(ع) در یک ماموریت پیچیده الهی و آسمانی یعنی محافظت از جان گرانقدر رسول الله(ص) بوده است.
دشمنی با علی(ع) سبب تخریب ابوطالب
در تاریخ آمده هر جا عقیل برادر امیر المومنین(ع) وارد بر معاویه می شد، معاویه برای گوشزد به شامیان که بنیهاشم نیز در نسل خود جهنمی دارند، از عموی عقیل یعنی ابولهب سخن می گفت. اگر پدر عقیل مشرک بود هزاران بار تاکید می کرد که پدرت ابوطالب الآن کجاست؟ اگر ابوطالب واقعا مشرک بود یک جا در این ده ها نامه ای که معاویه به امیر المومنین(ع) نوشته این مسئله را به حضرت گوشزد می کرد.
یک جا نداریم که معاویه به عقیل گفته باشد پدرت ابوطالب(ع) چه مقامی دارد و مورد نکوهش قرار داده باشد پس ایمان او پذیرفته شده بود.
کینه بنی امیه باعث شد برای آنکه همانند سازی نمایند و ابوسفیان جد آنهاست که جنگ های بسیاری بپا کرده و مادر آنها هند جگرخوار است و عموی هند شیبه پسر ربیعه از فرماندهان مشرکین در بدر است و برادر هند ولید پسر عتبه که از پهلوانان مشرک هستند و در جنگ بدر به جهنم واصل شدند و امویان یک سابقه ی صددرصد سیاه و ظلمانی دارند لذا میخواهند برای علی(ع) پرونده درست کنند.
لذا احادیث و روایاتی را جعل کردند یعنی کارخانه جعل حدیث و اختراع احادیث جعلی درست کردند و آمدند در تفسیر آیات قرآنی روایاتی را ساختند چرا که نمی توانستند با علی(ع) و آل علی(ع) مقابله نمایند.
علی(ع) مانند آفتابی در وسط آسمان منزه از پلیدی بود و هر نسبت ناروایی به ابوطالب دادند. این دوره، دوره سیاه و وحشتناکی است در اختراع احادیث جعلی بر علیه پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) او بود. احادیثی که بازگو کننده عمق دشمنی امویان به این خاندان بود؛ لذا ما می بینیم ابوطالب(ع) با بزرگ منشی تمام خطرها را به جان خرید تا بتواند این هدیه ارزشمند الهی یعنی پیامبر خدا را در سلامتی از آسیب دشمنان خونخوار و جلاد و سنگدل او ایمن و محفوظ و مصون نگه دارد.
انتهای پیام