عصر ایران؛ سروش بامداد- کشوری فرضی را تصور کنید که در انتخابات آن فردی که 10 سال رییس دستگاهبسیار مهمی بوده که با جان و مال مردم سر و کار داشته و می توانسته حکم حبس و خلاصی یا توقیف و آزادی بدهد و برای عضویت در مجلس خواص آن از زادگاه خود نامزد شود و نهاد خیلی مهم دیگری -که قبلا سالها عضو آن بوده و صلاحیت دیگران را رد می کرده و از جمله یک بار برادر خود او را - آن قدر تعداد رقبا را کم کند که در آن ولایت فرضی تنها 5 نفر باقی بمانند ولی بین آن 5 نفر هم پنجم شود و راه نیابد،
یا دیگری ۱۲ سال رییس نهاد یک جای خیلی مهمی بوده شکل ساختمان آن به صورت هرم بزرگی است بوده و از مردم یک شهر بارانی بخواهد به شخصی رای دهند اما اکثر آنان ترجیح دادند اصلا شرکت نکنند تا به این بیندیشند که به او رای بدهند یا نه و فرد مورد حمایت بازبماند،
یا کسی ۴ سال رییس همان جای قبلی بوده در حالی که هنوز هم هست و هزار تریبون دارد و طی ۴ سال در مجلس تحت هدایت او جلوی احیای توافقی بین المللی را گرفته باشند یا جمعی از کرسی داران برای معترضانی تقاضای اعدام کرده باشند و ماه ها وقت صرف کنند تا انواع جریمه ها را برای زنانی که هر سال در مناسبت ها از آنان تجلیل می کنند به خاطر رعایت نکردن پوشش مورد نظر تصویب کنند و در شهری که ۱۲ سال شهردار آن بوده تنها ۵ درصد مردم آن به او رای دهند و تازه آرای منتقدین درون اردوگاه سیاسی او از او پیشی بگیرد،بامزه این که فراموش کند در مناظره ها چه گفته بود و قرار بود جنبش و پویش و خیزش به راه اندازد و حالا بگوید: اگر وضع اقتصادی کشور رونق داشت و بداخلاقیهای سیاسی نبود، نرخ مشارکت در انتخابات متفاوت میشد،
یا کسی به اعتبار این که برادرش رییس الوزرا بوده از شهرستانی در یک استان در جوانی به مجلس راه یابد و بعد از ۴۰ سال به شهر زادگاه برادری برگردد که در هر شهر و کوی و برزن خیابانی و مکانی به نام اوست اما مردمان آن سامان هم به او رای ندهند،
یا شخصی حاضر نشود مواضع فرهنگی خود خصوصا در قبال پوشش زنان را اصلاح و تعدیل کند و آن وقت انتظار داشته باشد همان زنان و دختران بیایند و به او رای دهند و تصور کند می تواند در غیاب یک جریان می تواند جای آن را بگیرد و ناکام بماند،
همچنین تصور کنید بخشی از مردم آن کشور فرضی به جای آن که نام کاندیدا را بنویسند رای باطله یا سفید یا همراه با الفاظ زیبا بنویسند و اسباب شرم برای اعلام این عدد را فراهم سازند،
یا رییس جمهور آن کشور فرضی برای آن که با رییس جمهور قبلی آن کشور فرضی که همه تقصیرات از آدم تا کنون متوجه اوست رقابت کند از یک استان دیگر کاندیدا شود و کلی زحمت بکشند و کسی را قانع کنند تا رقیب صوری او شود و رییس جمهور قبلی را هم رد کنند ولی باز از همان استان کاندیدا بماند اما روز انتخابات خودش به خودش رای ندهد چون ساکن آنجا نیست،
تصور کنید در آن کشور فرضی شخصی با ۵ هزار رای به مجلس راه پیدا کند و ماندن یا نماندن وزیرانی که ثروت مملکت در اختیار آنهاست گاهی به تک رای او وابسته باشد و بتواند خواست خود را به آنها تحمیل کند،
همچنین چنارهایی را تصور کنید که پاجوش ها را جدی نگیرند و چشم بازکنند و ببینند پاجوش ها دارند جای آنها را می گیرند،
در این کشور فرضی آیا برای ۴ سال بعد باز می توان همین شیوه ها را برای ترغیب مردم تکرار کرد یا باید تدبیری اندیشید؟ چون اگر تدبیری نیندیشند و تغییری ایجاد نکنند ۴ سال بعد چه بسا نفر اول آن سال از نفر سی ام امسال هم رای کمتر بیاورد چندان که در آن کشور فرضی نفر اول مهم ترین شهر در امسال کمتر از نفر سی ام ۴ سال قبل رای آورده است.
در این کشور فرضی اگر امروز پاجوش ها چنارها را کنار زدند و رخی نشان دادند ۴ سال دیگر باز پاجوش هایی بر این پاجوش ها که آن زمان قدی کشیده اند خواهند شورید.
حالا تصور کنید یکی در آن کشوری از سر نصیحت بگوید بزرگواران! به همین کشور همسایه نگاه کنید. چند تا حزب دارند. با هم رقابت می کنند و آن که نصف به علاوه یک کرسی ها را به دست آورد دولت تشکیل می دهد. اگر به حد نصاب نرسد با حزب کوچک تر ائتلاف می کند. نیاز به فهرست های عجیب و غریب نیست.
حالا تصور کنید در کشور فرضی لیگ فوتبال داشته باشند اما باشگاه نداشته باشند و قبل از بازی داور چند بازیکن یک تیم را اخراج کند و از آنان بخواهد با بازیکنان ذخیره بازی کنند.
شتر سواری دولا دولا نمی شود. یا باید درست و حسابی برگزار کرد یا نه. مجلس شورا یعنی جایی که احزاب واقعی رقابت کنند و سهمی از کیک قدرت را به دست بیاورند و اگر هم مشورتی است اشکال ندارد جمعی از نخبگان باشند.
شاید بگویند در کشور فرضی اما به شیوه دیگری عمل کرده اند و شده است. اشکالی ندارد. اگر خوب است ادامه دهند اما اگر نیست ادامه ندهند. شاید اولین کار لازم برای نمایندگان مجلس فرضی این باشد که برای رای باطله هم جرم انگاری کنند.
اصلا چرا نباید نظارت را به موقع رای دادن تسری دهند. یک تفسیر موسع تر می خواهد تا کسانی در آن کشور فرضی مراقب باشند که رای دهندگان هر خزعبلی ننویسند یا رای سفید نیندازند. نظارت یعنی همین. یعنی از ابتدا که کسی نامزد می شود تا لحظه نوشتن رای و تا پایان. خدا آخر و عاقبت آن کشور فرضی را با این ساز و کارها ختم به خیر بگرداناد. این الف بگرداناد مثل بیامرزاد و کناد، الف دعاست!دعایی که گویا مضمون برخی آرای باطله بوده است...