امروز با خاقانی: به جان دوست، همان نیستی پناه منست

عصر ایران یکشنبه 01 بهمن 1402 - 07:16
افضل‌الدین بدیل بن علی خاقانی حقایقی شروانی، ملقب به «حسان ‌العجم» و متخلص به خاقانی، شاعر نامدار ایرانی در قرن ششم هجری و از بزرگ‌ترین قصیده‌سرایان زبان و ادب فارسی است. خاقانی به «شاعر صبح» نیز شهرت دارد؛ چراکه به کرات و به زیباترین شکل ممکن، از صبح و سپیده‌دم در اشعار خود سخن می‌گوید.
چه غم ز بی‌کلهی کآ‌سمان کلاه منست
زمین بساط و در و دشت بارگاه منست
 
گدای عشقم و سلطان وقت خویشتنم
نیاز و مسکنت و عجز و غم سپاه منست
 
به راه عشق نتابم سر از ارادت دوست
که عشق مملکت و دوست پادشاه منست
 
زنند طعنه که اندر جهان پناهت نیست
به جان دوست همان نیستی پناه منست
 
به‌روز حشر که اعمال خویش عرضه دهند
سواد زلف بتان نامۀ سیاه من است
 
به مستی ار ز لبت بوسه‌ای طلب کردم
لب پیاله در این جرم عذرخواه منست
 
قلندرانه گنه می‌کنم ندارم باک
از آنکه رحمت حق ضامن گناه منست
 
به رندی این‌ هنرم بس که‌ عیب کس نکنم
کس ار ز من نپذیرد خدا گواه منست
 
مرا به حالت مستی نگر که تا بینی
جهان و هرچه در او هست دستگاه منست
 
دمی که مست زنم تکیه در برابر دوست
هزار راز نهانی به هر نگاه منست
 
چگونه ترک کنم باده را به شام و سحر
که آن دعای شب و ورد صبحگاه منست
 
هزار مرتبه بر تربتم گذشت و نگفت
که این بلاکش افتاده خاک راه منست
 
مرا که تکیه بر ایام نیست قاآنی
ولای خواجهٔ ایام تکیه‌گاه منست
 
امیر کشور جم صاحب اختیار عجم
که در شداید ایام دادخواه منست

منبع خبر "عصر ایران" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.