خبرگزاری فارس استان کردستان؛ 28 دیماه سال 65 روزی که آسمان شهر سنندج با درخشش آفتاب بر دانههای بلورین برف خودنمایی میکرد، بازاریان مثل همیشه به دنبال کسب و کار بودند، دانشآموزان مشغول تحصیل، دانشگاهیان به دنبال کسب علم و دانش و کودکان در کوچهها مشغول بازیهای کودکانه و هر کسی به کاری و به جایی سرگرم بود.
عقربههای ساعت 15 و 50 دقیقه بعدازظهر را نشان میداد که هواپیماهای بمبافکن رژیم بعث عراق در آسمان سنندج پدیدار شدند و سکوت شهر را در هم شکستند.
کسی نمیدانست که این هواپیماها در آن لحظه چه هدفی دارند، اما به ناگاه خانههای بسیاری از مناطق شهر سنندج به خود لرزید و در کمتر از چند دقیقه، 18 نقطه شهر سنندج مورد هدف بمبافکنهای عراقی قرار گرفتند.
خیابان انقلاب، محله پیرمحمد، چهارباغ، آپارتمانهای ادب، تک واحدیهای بنیاد مسکن، نقاط بلوار جانبازان و خیابان فلسطین، میدان نبوت، خیابان نمکی، خیابان اکباتان، منازل مسکونی جنب پادگان و محله تقتقان سنندج در عرض چند دقیقه بمباران شد و مردم بیگناه شهر را به خاک و خون کشاند.
در کمتر از چند دقیقه در شهر سنندج قیامت شد، سنندج در آن روز زیر بمباران بمبهای رژیم بعث روز سخت و تلخی را پشت سر گذاشت بمبها یکی پس از دیگری برسر شهروندان غیرنظامی سنندج ریخته شد و یکی از غمانگیزترین سناریوها در عصر بشریت را به نمایش گذاشت که در نتیجه آن ۲۲۰ نفر به شهادت رسیدند.
با گذشت بیش از 35 سال هنوز از این زخم خون میچکد و داغ مرگ عزیزان از دست رفته بر قلب مردم شهر باقیمانده است کمتر از 6 سال سن داشت اما هنوز که هنوز است روزی را که جلوی چشماناش مادرش زیر آوار ماند و با وجود تقلای زیاد با آن دستان کوچکاش نتوانست برای مادر کار کند بر وجوداش چنگ میزند و میگوید مرگ مادر سخت است ولی اینکه جلوی چشمانت آن هم در روزهایی کودکی مادرت را ببینی که زیر خرواری از خاک مدفون میشود انقدر تلخ است که هیچ کلامی یارای آن نیست.
خاطره تلخ منصور دانانیائی از شهادت همسر و ۵ فرزندش
منصور دانانیائی از بازماندگان شهدای 28 دی است میگوید: در بمباران هواپیماهای رژیم بعث در 28 دی سال 65 همسر، دختر و چهار پسرم را از دست دادم.
در حالی اشک در چشماناش جمع شده است دفتر خاطراتاش را به 35 سال پیش ورق میزند و از روزی میگوید که صدای آژیر را شنید ماشین را در گوشهای متوقف کرد و با مسافران در گوشهای پناه گرفت.
4 هواپیما در آسمان شهر میچرخید و در یک ثانیه شهر را زیر رگبار بمبها قرار داد مردم سراسیمه این طرف و آن طرف میدویدند.
در چند دقیقه تقریباً همه نقاط متراکم و پرجمعیت شهر بمباران شد،صداها که خوابید به طرف منزل حرکت کردم حوالی میدان انقلاب بود که سه مجروح را که وضعیت وخیمی داشتند سوار ماشین کردم و آنها را به بیمارستان توحید که در آن زمان تنها بیمارستان شهر بود رساندم.
ترس و اضطراب تمام وجودم را گرفته بود به طرف خانه حرکت کردم از 10ها متر آنطرفتر دیگر نمیتوانستم با ماشین جلو بروم همهجا ویران شده بود؛ پیاده به راهم ادامه دادم نزدیک که رسیدم دیدم یکی از بمبها مستقیماً به خانه ما خورده است، هراسان و گریان بهدنبال همسر و فرزندانم میگشتم و بلند آنها را صدا میزدم اما هیچ اثری از آنها نبود.
لودر شهرداری را دیدم که مشغول کنار زدن آوار است، همانطور که بهت زده به محل نگاه میکردم جنازه پسرم «فواد» را دیدم که با تیغه لودر بالا آمد، خودم را جلو لودر پرت کردم، مردم به کمکم آمدند دستم را گرفتند و به گوشهای بردند، جنازه همه اعضای خانوادهام را یکی یکی از زیر خروارها خاک بیرون کشیدند و من همانجا نظارهگر بودم همسرم «حبیبه»، دخترم «فرانک» و پسرانم «فرید»، «فرامرز»، «فواد» و «فرشاد» همه با هم به شهادت رسیده بودند.
تنها چیزی که از وسایل خانه باقی مانده بود عروسک پلاستیکی دخترم بود که طوری روی خاکها قرار گرفته بود که دستهایش به سوی آسمان دراز شده بود، هنوز هم آن را نگه داشتهام.
زخمهایی که هنوز برتن مردم کردستان خودنمایی میکند
کردستان یکی از پنج استان مرزی کشور است که این افتخار را دارد جدای از 18 هزار شهید انصار بیش از 5 هزار و 400 شهید تقدیم انقلاب اسلامی کند و استانی است که بارها مورد بمباران هوایی قرار گرفته و بیش از یک هزار نفر از مردم این استان براثر بمباران رژیم بعث عراق به شهادت رسیدند.
علاوه بر بمباران 28 دی ماه سنندج و بهمن ماه قروه در سال 65، میتوان به بمباران 15 خرداد سال 63 بانه با 600 نفر شهید و 19 اسفند همان سال در مریوان اشاره کرد.
و چه زیبا صبورانه ایستادند مردمانی که در شهر آوار و بمباران را به جان خریدند ولی شهر و دیار را ترک نکردند تا رزمندگان جبههها را دلگرم کنند به مقابله با دشمن برای دفاع از سرزمینمان.چه بیگناه و مظلومانه در خاک و خون غلطیدند آنانکه جان دادند تا سرزمینمان پایدار بماند، ایستادند که انقلاب بایستد و چه بزرگمردانه و شیرزنانه و شجاعانه در نبرد با دشمن از جان و مال گذشتند و با خدای خود به معامله نشستند شهیدانی که در پشت جبهههای نبرد در برابر توپ و تانک دشمن قد علم کردند تا سرزمینمان همچنان پایدار و پرافتخار بماند.
اگرچه تلاش دشمن با توپ و تانک و بمبارانهای هوایی نتوانست عزم و اراده مردم این سرزمین را نسبت به مقابله در برابر دشمنان کم کند اما هنوز هم در خاطر خانواده شهدای این سرزمین زخمهایی وجود دارد که یاد از دست دادن عزیزانشان هنوز هم اشک برچشمانشان جاری میسازد و جای خالی شهیدشان هنوز هم در کنار آنها احساس میشود.
انتهای پیام/2330