۵۵ کیلومتر عشق، مرحمی بر زخم‌های پروانه‌ای«یگانه»

خبرگزاری فارس سه شنبه 16 آبان 1402 - 11:25

گروه گزارش خبرگزاری فارس _ سوسن رحمانی، معلمان از جمله اقشار فداکار کشورند که صحنه‌های ایثار آنها در قاب‌های مختلف و ماندگاریی به یادگار ثبت شده و هرگز از اذهان ملت ایران پاک نشده و نخواهد شد.

معلمان از جان و مال و زندگی خود می‌گذرند تا فرزندان این مرز و بوم بتوانند خواندن و نوشتن یاد گرفته و زندگی آغاز کنند، سرآغازی که بدون معلمان و آموزگاران صبور و فداکار معنی ندارد، «قنبر» گزارش ما یکی از همین معلمان است.

«قنبر بیات» معلم فداکار زنجانی است که ۵۵ کیلومتر راه را از زنجان تا روستای «ابدال» طی می‌کند تا دانش‌آموز بازمانده از تحصیل را آموزش دهد، یگانه دانش‌آموز پایه سوم ساکن روستای ابدال از توابع شهرستان زنجان است، او مبتلا به بیماری ژنتیکی پروانه‌ای است و این درد سخت همراه همیشگی یگانه است.

کودکانی که مبتلا به بیماری پروانه‌ای هستند پوستشان مانند بال پروانه آنقدر شکننده و آسیب‌پذیر است که با کوچک‌ترین ضربه آسیب دیده، تاول می‌زند و کنده می‌شود، اما معلم فداکار زنجانی جسم و روح یگانه را که زخم‌های بیماریش را  تحمل می‌کند با عشق و محبت صیقل می‌دهد.


«یگانه» تنها یک هم تختی دارد
یگانه تنها یک هم تختی دارد که آقای بیات هفته‌ای سه روز برای تدریس به او و هم تختی‌اش راهی روستای ابدال در 55 کیلومتری شهر زنجان می‌شود.
قنبر، ۳۴ سال است که عمر خود را در راستای تعلیم و تربیت دانش‌‌آموزان صرف کرده است. وی در حال حاضر راهبر آموزشی و تربیتی ناحیه یک آموزش و پرورش زنجان است و برای بازدید از مدارس روستایی راهی روستاهای حوزه مربوطه می‌شود، یک روز که برای بازدید‌ راهی روستا می‌شود متوجه یگانه و بیماریش و نبود معلم برای او می‌شود.

 

قبول پیشنهاد  تدریس به «یگانه»
 آقای بیات از تدریس به یگانه و هم تختی‌اش خبر می‌دهد و می‌گوید؛ کار من بازدید از مدارس روستایی است اما وقتی تدریس در روستای ابدال برایم پیشنهاد شد قبول کردم.

از اول آبان‌ماه که برای تدریس در روستا حاضر شدم در بازدیدی که مسوولان داشتند قرار شد که یک کانکس در روستا مستقر شود که ظرف ۴۸ ساعت این اتفاق افتاد. 


بی‌شک تنها علاقه و اشتیاق آقای بیات است که او را در این مسیر قرار می‌دهد، سوال می‌کنم: پس روستای ابدال مدرسه کانکسی دارد!؟
بله من دو دانش‌آموز در روستای ابدال دارم که داخل کانکس برایشان درس می‌دهم، یکی از آنها به نام یگانه مبتلا به بیماری پروانه‌ای است که قبلاً در منزل تدریس داده می‌شد.

سخت نیست با دانش‌آموزی کار کرد که با بقیه فرق دارد؟

نه اصلا، خدمت در هر کجا و برای هر کسی هم که باشد برای من فرقی ندارد. من با دانش‌آموزان زیادی که معلولیت جسمی، حرکتی یا مشکل بینایی و یا کم‌شنوایی داشتند کار کرده‌ام.

یگانه دانش‌آموز پایه سوم است که مبتلا به بیماری پروانه‌ای است، خب خودتان شرایط کودکانی که مبتلا به این بیماری هستند را بهتر می‌دانید.

سه بار در هفته راهی روستای ابدال می‌شوم و به یگانه و تنها هم تختی‌اش درس می‌دهم.


مگر کار شما بازدید از مدارس روستایی نیست؟
بازدید که سر جای خودش است، روستاها بین چند نفر از همکاران تقسیم شده است، من روستاهایی که به آموزش و پرورش ناحیه یک زنجان مربوط می‌شود را بازرسی می‌کنم.
روزی از یک یا دو مدرسه روستایی بازدید می‌کنم، سعی می‌کنم تا ساعت ۱۱ و ۳۰ دقیقه بازدید را به اتمام برسانم و بعد از بازدید راهی روستای ابدال که یگانه در آن زندگی می‌کند، می‌شوم. به روستا می‌رسم دو سه ساعت و گاها ۴ ساعت با یگانه و هم تختی‌اش کار می‌کنم.

وضعیت بیماری یگانه چطور است؟

به لحاظ ظاهری خوبه، مدام برای مداوا به تهران می‌رود، آن روزی هم که در روستا نباشد خانواده‌اش هماهنگ می‌کنند تا مسیرم را به سمت روستایشان تغییر ندهم.

 چند سال در روستاهای زنجان خدمت کردید؟
۲۸ سال در روستاهای زنجان خدمت کرده‌ام، نخستین خدمتم را از روستای«حاج سیران» در منطقه «قره پشتلوی»زنجان آغاز کردم، لذت خدمت در مناطق محروم بیشتر است، نتیجه کار را وقتی در مناطق محروم می‌بینم برایم کارک برایم لذت‌بخش‌تر می‌شود.

وضعیت مدارس روستایی از نظر شما چطور است؟

خوبه... یک سری محدودیت‌ها و مشکلاتی به خاطر پیشرفت‌های که روز به روز شاهد آن هستیم، وجود دارد که این موضوع در مدارس روستایی طبیعی است، که تا این پیشرفت‌ها به مدارس روستایی برسد باید با یک سری از محدودیت‌ها دست و پنجه نرم کنیم، به نظرم من طبیعی است.


 تا حالا در چند روستا خدمت کردین؟ 
به طور متوسط  در ۱۶ روستا خدمت کرده‌ام، دو سال هم در مناطق روستایی شهر تاکستان خدمت کرده‌ام چون که آن زمان شهر تاکستان جزیی از استان زنجان بود، ولی از لحاظ بازدید ۵۰ تا ۶۰ روستا را زیرپوشش دارم


با وسیله شخصی برای تدریس و بازدید به روستاها می‌روید؟
بله، همه همکاران با وسیله  شخصی خوشان می‌روند، حتی برای تدریس به یگانه هم با وسیله شخصی خودم راهی می‌شوم.
آن زمان‌ها که اوایل خدمتم بود راه‌های روستایی اکثرا خاکی بودند، در فصل زمستان به خاطر بارش سنگین برف چرخ‌های مینی‌بوس در برف‌گیر می‌کرد، مجبور می‌شدم بقیه راه را در سوز سرما پیاده طی کنم، یادم است تا کمر توی برف‌گیر می‌کردم از ترس اینکه گرگ‌های گرسنه حمله نکنند دسته تی همراهم بر می‌داشتم، لذت خاصی داشت، شده تا یک و نیم کیلومتر پیاده راه رفتم تا به مقصد برسم چون دانش‌آموزانم چشم انتظارم بودند.

 گاها هم تا آخر هفته در روستا می‌ماندم، ولی امروز به مراتب وضعیت راه‌ها بهتر شده است. شکر خدا بچه‌های که آن زمان دانش‌آموز ما بودند برای خودشان دکتر یا مهندسی شده‌اند و یا در شرکت‌های معتبر کار می‌کنند وقتی انها را می‌بینم به کار معلمی افتخار می‌کنم.

 وقتی بیرون شاگردانتان را می‌بینید واکنشتان چیست؟

یک لذت دوباره دیگر را تجربه می‌کنم، گاها دستم را می‌بوسند ولی خیلی مواقع اجازه این کار نمی‌دهم. 

دوست دارم موفقیت شاگردانم را ببینم.


اگر برگردید به ابتدای مسیر همین مسیر آمده را تکرار می‌کنید؟
بدون شک بله. من وقتی وارد مدرسه در روستایی می‌شدم در ابتدا همه پرونده‌ها را زیر رو می‌کردم تا مبادا دانش‌آموزی به خاطر دلایل مختلف از تحصیل باز بماند.
پیگیر می‌شدم تا اگر خانواده‌ای به خاطر داشتن مشکلات نمی‌تواند فرزندش را راهی مدرسه کند و مجبور به ترک تحصیل می‌شد، جذب مدرسه کنم.

فریاد دانش‌آموزان با شرایط خاص را باید پیش از بیش شنید باید سکوتشان را شکست، چرا که آنها نسل‌های آینده کشورمان هستند و یقینا در هر شرایطی هم که باشند استعداد‌های دارند که باید کشف شود. 
پایان پیام/۷۳۰۲۱

منبع خبر "خبرگزاری فارس" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.