درست يك هفته از پيروزي انقلاب گذشته بود ، بيانيهاي از سوي 5 تن از فقهاي بنام كشور صادر شد و ضرورت تحزّب و تهذّب را به نيروهاي پاي انقلاب يادآور شد. حزب جمهوري اسلامي توسط پنج تن از اعضاي شوراي انقلاب حضرات آيات شهيد بهشتي، شهيد باهنر، مرحوم هاشمي رفسنجان ،مرحوم موسوي اردبيلي و رهبر معظم انقلاب تأسیس شد و سيل علاقهمندان به انقلاب براي نامنويسي به دفاتر حزب سرازير شدند. حزب جمهوري اسلامي در مركزيت خود نخبگان سياسي را جمع كرد و لذا در سراسر كشور نخبههاي عالم سياست در سطحي وسيع به حزب روي آوردند.
منافقين و بدخواهان انقلاب از همان ابتدا در مورد حزب جمهوري اسلامي موضع داشتند و آخرسر هم با انفجار بمب آن را بر سر بنيانگذاران آن آوار كردند. برخي هم از درون، حزب را بيخاصيت كردند و تشكلي كه در مدت 6 سال توانسته بود محل تجمع نخبگان سياسي كشور و سياستورزي الهي باشد به تعطيلي كشاندند. حزب به نقطهاي رسيده بود كه فايده تعطيلي آن بر ادامه كارش مي چربيد و لذا در نامه اي از سوي بزرگان حزب به امام (ره) معظم له حكم به تعطيلي آن دادند.
مقام معظم رهبري در آن هنگام كه پس از شهادت شهيد بهشتي و شهيد باهنر دبيركل حزب را پذيرفته بود در يكي از سخنرانيهاي خود درباره تعريف حزب فرمودند: «حزب عبارت است از يك گروه متشكل و منظم و هماهنگ در حركت، در جهتگيري، در عمل و در ذهنيت، حزب در مثل يعني يك پيكر واحد، در آن لحظهاي كه مغز فرماني را صادر مي كند تمام اعضا و جوارح به طور هماهنگ آن فرمان را اجرا مي كنند يا عملي متناسب با اجراي آن فرمان انجام مي دهند.»
قرار بود حزب با اين تعريف بخش عظيمي از نيروهاي انقلاب را در برگيرد و براي پيشبرد اهداف اسلام، امام و انقلاب كارآمدي خود را در وحدت جامعه نشان دهد.
اما متأسفانه برخی خودشيفتگي ها، جاهطلبي ها، كبر و غرور، عُجب و خودبينيها همانند سيم خارداري بود كه نميگذاشتند پاي در اين ميدان بگذاريم. براي عبور از اين سيم خاردار نياز به مجاهده با نفس داشتيم و بايد تحزّب را در كنار تهذّب با هم به پيش مي برديم، اما نشد.بايد اين مهم مورد مطالعه قرار گيرد چرا ما در جبهههاي «جنگ» از اين سيم خاردارهاي درون گذشتيم و فتوحات عظمي در بسط قدرت ملي در اين منطقه رسيديم.اما در حوزه «سياست» نتوانستيم از اين سيم خاردارها عبور كنيم.
بدخواهان پلوراليسم در حوزه «عقيده» را ترويج و تبليغ مي كردند. آن جا به دليل مجاهدتهاي علمي فقها، علما و فيلسوفان شكست خوردند همين بساط را آوردند در حوزه «سياست» و مدام بر طبل تكثرگرايي كوبيدند تا جايي كه امروز در وادي اصولگرايان ما با 40 و 50 حزب و در واي اصلاح طلبان حداقل با 35 حزب روبهرو هستيم. امروز اولين درد سياستمداران در ايران اين است كه «حزب» با تعاريف استاندارد علمي و حرفه اي و تجربي وجود ندارد. دومين درد هم اين است كه نخبگان حزب ندارند و سومين درد آن است كه احزاب فاقد عناصر نخبه هستند.
اين وضعيت نبرد ملت عليه تجاوزات آمريكا و آن هم در حوزه سياست را دچار اخلال مي كند. دشمن از اين وضعيت براي برپايي دو نبرد نرم و شبيخون سياسي تا كنون استفاده زيادي كرده است.
قرار بود بر اساس ديدگاه آيت الله العظمي خامنهاي حزب سه وظيفه كليدي انجام دهد .
1- به نيروهاي انقلابی براي حركت سياسي، شتاب دهد و نيروهاي بالقوه را بالفعل كند.
2- وظيفه نيروهاي انقلاب را در هر رده مشخص كند و به آنها جهت بدهد.
3- فعاليت ها را در همه حوزهها هماهنگ كند از انقلاب يك صدا بيرون بيايد.
با تعطيلي حزب اين سه وظيفه بر زمين ماند و تشكلهاي متكثر به جاي مانده نتوانستند به اين وظايف عمل كنند.
شهيد بهشتي سه روز قبل از شهادت خود در مورد فلسفه وجودي حزب فرمود:
اگر رابطه دوستان ما در حزب برتريجويي، تفوقطلبي و بزرگطلبي باشد اين حزب شيطان است. وي سپس به چهار ويژگي مهم تشكيلات اسلامي اشاره مي كند.
1- حزب بايد پاسدار ارزشها باشد نه پاسدار خود
2- حزب بايد سازنده و آسانكننده خودسازي و كمكي به سير الي الله براي اعضا باشد.
3- حزب نبايد بت، لغو و يا لهو باشد و كار بايد در حزب آهنگ عبادت داشته باشد. ما نبايد تشكيلات پرست باشيم و خودخواهي تشكيلاتي داشته باشيم.
4- تشكيلات حزبي بايد به درد مردم بخورد نه اينكه باري بر دوش مردم باشد.
آنچه شهيد بهشتي در مورد ويژگيهاي تحزّب مي فرمود بايد خودش زنده بود مديريت مي كرد و حزب را به اين مرتبت مي رساند. اما ترور رهبران انقلاب در دستور كار منافقين و آمريكا بود. جنگ تحميلي، محاصره اقتصادي و بدفهميهاي برخي رجال سياسي مذهبي انقلاب را از رسيدن به يك تحزّب اسلامي توأم با تهذّب الهي باز داشت.
امروز تشكلهاي اسلامي و احزاب ثبت شده در وزارت كشور به ويژگيهايي كه شهيد بهشتي براي تحزّب برشمرده بود فاصله زيادي دارند. با تعريفي كه رهبري انقلاب از تحزّب واقعي ارائه فرموده بودند تطبيق ندارند. تشكلهاي موجود گرفتار سه بحران «رهبري» ، «سازمان» و «گفتمان» هستند قادر به همنوايي و هماهنگي و همخواني در حوزه سياستورزي نيستند. اغلب احزاب محل كاريابي براي تصدي و تصرف پستهاي سياسي شدهاند و به وظايف خطير خود در توليد «قدرت ملي» و «توسعه سياسي» ، «نوسازي ساخت سياسي جامعه» ، «مسئوليتپذيري سياسي»و... عمل نميكنند. احزاب بايد با توسعه اخلاق سياسي، مردم را مهياي مشاركت سياسي كنند تا سهمي در مشروعيت مردمي نظام داشته باشند. اما برخي نه تنها به اين وظيفه عمل نمي كنند بلكه به نيروي كاهنده، امر مشاركت سياسي تبديل شده اند با قهر و آشتي كودكانه دشمن را در خصومتورزي عليه ملت تشجيع مي كنند. انقلاب در گام دوم براي ساخت سياسي جامعه براي رسيدن به تمدن بزرگ اسلامي نياز به چند حزب ريشهدار و مسئوليتشناس دارد كه نخبگان جامعه را بتواند تجميع كند و در مسير بيانيه گام دوم حركت نمايد.
خداوند رحمت كند امام موسي صدر را كه ميفرمود : «بي تشكيلات بودن، رمز عقب ماندن ماست». مرحوم آيتالله مصباح يزدي؛ تحزب اسلامي را تعاون در پاسداري از ارزشها مي دانست نه تعاون در رسيدن به قدرت.
آيا رجال سياسي و مذهب كشور در آستانه انتخابات 1400 كه وارد يك رقابت سياسي نفسگير مي شوند، حاضرند عقبماندگي كشور را با رفتن به سمت تحزب واقعي اسلامي جبران كنند.
آيا حاضرند قبل از تعاون در رسيدن به قدرت به سمت تعاون در پاسداري از ارزشها حركت كنند.
امام بزرگوار (ره) مي فرمود: «اگر حزب دعوت به خدا كند نه دعوت به خود (1)» اين امر ممكن است. سؤال آخر اينكه پس از تجربه شكست حزب جمهوري اسلامي در برپايي يك حزب الهي آيا ممكن است در گام دوم انقلاب نخبگان سياسي كشور جمع شوند و اين وظيفه بر زمين مانده انقلاب يعني يك سازماندهي اسلامي جديد براي پياده كردن آرمانهاي انقلاب را به سرانجام برسانند.
پينوشت:
1- صحيفه نور جلد 17 صفحه 192