پژمان جمشیدی، دانش آموز سال دوم راهنمایی در بین تمام دانش آموزان مدرسه (قریب ۵۰۰ نفر) در تلفیق نتایج آموزشی، تربیتی، فرهنگی، هنری، ورزشی و اجتماعی رتبه اول را کسب کرد.
پژمان جمشیدی حالا تنها لژیونر واقعی فوتبال در حوزهای دیگر، نماش و سینما و تلویزیون است و به دوستداران خود افزوده. این یادداشت، نوشتهای از سوی یک دوست قدیمی و یک هم مدرسهای درباره پژمان است. همراه با نکاتی که بعید است آن را قبلا خوانده باشید:
بسیاری درباب لحن زنندهی پرسشگری که در نقد حضور پژمان جمشیدی در سینما، زبان به توهین گشود، نوشتند و گله کردند. رخدادی کوتاه که بانگی بلند در پی داشت. نگارنده، اما از منظری دیگر میکوشد خود "پژمان" را رصد کند. سال ۶۹-۱۳۶۸ وقتی در مدرسهای در گوهردشت کرج کلاس پنجم دبستان را میگذراندم، پژمان جمشیدی هم مدرسهای من بود. هر چند قرابت شغلی پدرانمان، تجربه چند هم نوردی با پدرش را بعدا فراهم آورد، ولی خودش را ۲۸ سال بعد، در زمستان ۹۷ در خانه هنرمندان دیدم. بی آنکه چیز زیادی به یاد بیاورد، دقایقی کوتاه گفتگو کردیم. در همان زمان کوتاه رقتارش با مخاطب را نظاره کردم: یک طمانینه قابل توجه همراه با صبر و احترام.
به سال ۱۳۶۹ برگردیم، دورانی که هنوز مدارس غیر انتفاعی رشد قارچ گونه نداشته و عمده مدارس دولتی هم صرفا درایده آلترین حالت ممکن برآموزش متمرکز بودند. مدرسه مورد اشاره، اما یک نظام تربیتی-پرورشی ویژه طراحی کرده بوده که در دل آن، مهارتهای هنری، ورزشی و ظرفیتهای اجتماعی دانش آموزان به صورت سازمان یافته تقویت، رصد و ارزبابی میشد.
برای نسل ما که ورود به تیزهوشان، رویایی فوق العاده مینمود، این نوع تمرکز برروی حوزههای "پرورشی" هم غریب بود و هم جذاب. خلاصه آنکه پژمان جمشیدی، دانش آموز سال دوم راهنمایی در بین تمام دانش آموزان مدرسه (قریب ۵۰۰ نفر) در تلفیق نتایج آموزشی، تربیتی، فرهنگی، هنری، ورزشی و اجتماعی رتبه اول را کسب کرد. عنوان "الگوی مدرسه" که باعث شد همه خود را در جایگاه "پژمان جمشیدی" بودن تجسم کنند.
به خاطر دارم که استعداد فوتبالی ش در همان دوران هم زبان زد بود، بهتربن نمرهها را کسب میکرد و رفتارش متین مینمود. سال بعد به سبب جابجاییم به مدرسه تیزهوشان (جایی برای تزریق مطالب درسی و به نابودی کشاندن مهارتها در آن مقطع زمانی)، دیگر هم مدرسهای نبودیم. زمان گذشت و صرفا در دوران دانشجویی با دیدن بازیهایش، استعداد فوتبالی او تداعی میشد. بقیه روند برای همگان آشکارست و تکرار آن غیر ضروری. پیچ و تابهای ورزشی و دشواریهای رقابت در فضای پر ستاره آن دوران، پژمان جمشیدی را از دایره فعالیت خارج نکرد.
او مدارش را تغییر داد تا حول محور مهارتی دیگر، سر برآرد. عرصه تلویزیون، سینما و نمایش، نشان از ظرفیتهای فردی داد که صاحب "مهارت" است. مهارت ورزشی، مهارت هنری و البته مهارت وقار. آنچه در این میان مغفول است، تربیت فردی در دل ساختار آموزش و پرورش دهه ۶۰ شمسی ست که در فضای بحران زده آن دوران، مهارتهایش هم همراه به آموزههای نظری اش رشد میکند و مسیر پیشرفت خود را نه صرفا در آموزهها که در مهارتهایش میجوید.
در جایگاه فردی که ماموریت شغلی ش با تعلیم و تربیت گره خورده، ضمن ادای احترام به یک هم مدرسهای قدیمی که تعریفی از ابعاد مهارت را به صورت کاملا ملموس ارایه کرده، فقدان یک ساختار مدون در حوزه "پرورش" را عمیقا حس میکنم. جایی که صدها وبلکه هزاران مفهوم نظری را به هر شیوهی ممکن به فرزندانمان تزریق میکنیم و از بسط قابلیتهایشان غافلیم.
اینکه پژمان جمشیدی، بالغ بر ۸۰ بار پیراهن پرسپولیس و ۱۳ بار پیراهن تیم ملی را پوشیده؛ اینکه دو بار نامزد سیمرغ جشنواره فیلم فجر شده؛ اینکه فیلمهایش در سال ۹۸ بیش از ۶۲ میلیارد تومان فروش داشته؛ همه قابل توجه هستند. اما نکته مهمتر اینکه وی تعریفی ملموس از توسعه ابعاد یک فرد را ارایه نموده است.
به همه اینها، آن متانت و آرامش مورد اشاره را اضافه کنیم. کسی که "زندگی برایش آنقدر ارزشمند نیست که برای دیده شدن هر کاری کند" قطعا ماهر ست و واجد احترام.
امیر باقری گرمارودی
عضو هیات علمی دانشگاه
منبع خبر "
پارسینه" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد.
(ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.